پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
emerson
کاربرتو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن كه دوست خود روش بنده پروري داند
حافظemerson
کاربرسلام بر خانم دكتر جديد
تبريك ميگم كه تونستيد تو كنكور موفق و تهران قبول بشيد.
نگران نباشيد، از دور ترسناكه اما از نزديك خيلي شيرينه!
شمايي كه تونستيد تهران قبول بشيد معلومه كه فرد با استعداد و با هوش با پشتكار خوب هستيد پس پزشكي سختي واستون نخواهد داشت.
از تجارب خانم دكتر استفاده كنيد و با سايت ارتباطتونو حفظ كنيد.
هر وقت سوالي داشتيد اعضاي سايت در كنارتون هستن تا جواب بدن.
موفق باشيد…emerson
کاربرراستش منم زمان دبيرستان عاشق رياضي فيزيك بودم الانم دوست دارم اما چه سود؟!
تحليل كه فكر نميكنم ولي چون مسائل رياضياتي كار نميكنن مغزشون آمادگيشو از دست ميده كه با تمرين دوباره ميتونن بدستش بيارن!
من كه كار خاصي نميكنم يعني تا حالاش احساس نياز به كاري رو حس نكردم! البته بايد بگيد منظورتون از پرورش ذهني چيه؟!
emerson
کاربرمنم به رياضيا و هر رشته غير پزشكي حسوديم ميشه چون مطمئنم هرگز اندازه ما مجبور نيستن درس بخونن (شايد بگم لازم نيست بخونن بهتر باشه!) آخرشم كلي استرس داشته باشن كه نكنه بلايي سر مريض بياد! درسشون سر جاشه زندگيشونم سر جاش، ما چي؟! اين ورو ميگريم اون ور از دستمون در ميره اون ورو ميگيريم اين ور از دستمون در ميره!!!!
واقعا كه بايد به پزشكا جايزه شجاعت داد! ( به ماها هم همين طور!)
emerson
کاربرادامه بحث موجود در تاپیک عشق مطالعه:
برای منم این بحث بسیار جالبه چون منم یه وقتی فکر میکردم فقط منم که نمیتونم با رشتم کنار بیام!
چرا همش از مرگ مریضا صحبت میکنید؟! حداقل بگید عدم توانایی درمان صحیح!
از نظر من نمره و معدل پشیزی ارزش نداره فقط مال خرخوناس که دلشونو به شاگرد اولی بودن خوش کردن!
اگه ما نتونیم به اندازه کافی استراحت کنیم( حالا چه خواب چه فیلم چه هر چی) نمیتونیم خوب درس بخونیم ، غیر از اینه؟ نمیتونیم با بیمار تعامل خوبی داشته باشیم چون خودمون حوصله خودمونو نداریم چه برسه به مریض! باید تفریح داشته باشیم! و گرنه یک پزشک با سواد که از نظر روانی خودش بالانس نیست به چه درد میخوره؟ میشه همین پزشکای امروزی که فکر میکنن چون متخصصن میتونن هر رفتاری با دانشجو و بیمار داشته باشن! برای خودم یک بار چنین اتفاق بدی افتاد، اوایل استاجری بودم که با شور و شوق یه شرح حال عالی گرفته بودم و شاد بودم که کارمو خوب انجام دادم ، پزشک فوق تخصص تشریف آوردن که کلی عنوان و سمت باهاشونه! گفتن شرح حال گفتم بفرمایید: این استاد گرانقدر بدون حتی خوندن یه کلمه از شرح حالم اونو پرت کرد زمین گفت شماها انگار هیچ چی بلد نیستید! تا آخر دوره هم با سوالای صد تا یه غازش بیچارم کرد! از این دست اساتید کم نیستن! میخوام صد ساله سیاه این جوری متخصص نشم که از غرور مثل قورباغه پف بکنم!
من یکی که تا حالا از بیشتر زندگیم زدم واسه این رشته ولی دیگه قدرتشو ندارم که زندگیمو فدا کنم!!! (البته سو تفاهم نشه، یعنی بیش از حد درس نخواهم خواند.)
emerson
کاربرقبلا چنین بحثی در سایت وجود داشت، لطفا این موضوع رو در تاپیک کدوم کار مهمتره پیگیری کنید چون از موضوع این تاپیک یعنی نحوه مطالعه داریم فاصله میگیریم.
با تشکر
emerson
کاربرامین جان تو باید سخنران باشی(یه دفه دیگه هم اینو بهت گفته بودم!) انصافا خیلی انگیزشی صحبت میکنی! من یه بار دیگه این متنو بخونم انرژی لازم برای خوندن یه فصل هاریسونو بدست میارم!
مرغ همسایه غاز نیست!!! من معتقد نیستم که رفرنس خونی صرف برای موفقیت کافیه! ما برای آنالیز اطلاعاتی که حفظ میکنم یه ظرفیت پذیرشی داریم یعنی اینکه تو کل هاریسونو بخون ولی وقتی تو مغزت جا نیفته به چه دردی میخوره؟ چرا جا نمیفته؟ چون اون قدر وقت پیدا نمیکنی که جاش بندازی! البته چرا میشه خودتو با ربات اشتباه بگیری که بعضیه میگیرن و خوب یه نتایجی هم بدست میارن! من یکی حاضر نیستم از همه چیم بزنم رفرنس بخونم که شاید فردا یه پزشک خفن بشم بشم که 8ماه بعد نوبت میده! ولی به شخصه فکر میکنم میشه با خوب خوندن اطلاعات متوسط مثل خلاصه ها و خوب آنالیز کردن اون یک پزشک خیلی خوب شد! بسیار عالی میشد اگه هرچی تو هاریسون هست رو حفظ میکردیم ولی انصافا چقدر اینا فردا به درد میخوره؟ کلی رسپتو و ماده واسطه ای و این چرت و پرتا ! رودروایسی که نداریم آدم و فراموشی همیشه با همن! هر چقدرم هاریسون بخونی وقتی فرصت نمیکنی دورش کنی خوب همش میپره دیگه! مگه خر مخمو گاز گرفته که این همه رفرنس رو به فرض شدن بخونم بعد وقت نکنم دورش کنم یادم بره؟ نه من یکی همون خلاصه هامو میخونم ، دورش میکنم ، و هر جا گیر افتادم میرم رفرنس میخونم اما حداقل از خودم راضیم که کنار درسم زندگی هم کردم! هر کس به دنیا اومده تا کار یگانه ای انجام بده و لزوما این کار برای همه ما پروفسور شدن نیست! شایدم باشه! من پروفسور شدنو واسه اونا میذارم واسه این کار به دنیا اومدن شاید ما هم بتونیم پروفسور بشیم که اگه بخوایم حتما میشیم اما شاید بتونیم کار دیگه ای بکنیم که ارزشمند تر از پروفسور شدنه! (نمیدونم منظورمو تونستم برسونم یا نه!)
فکر نمیکنم با این جور درس خوندن خیلی به مشکل بخورم! شما چی؟
emerson
کاربرفکر نمیکردم به این زودی جواب رو پیدا کنید!!! البته باید حواسمو جمع کنم چون اینجا همه IQ بالا هستن و نمیشه سوال راحت بهشون داد!!!
مبنای سوال اینه که ترازو فقط یکبار وزن رو نشون میده نه بیشتر! پس ضمن تشکر از دکتر امین وSara که جوابهاشون میتونست پاسخ سوال باشه اما به علت دقت سوال درست قلمداد نمیشه باید بگم انصافا جواب هر دو بسیار خلاقانه و خوب بود اما جواب درست رو دکتر سهیل گفتن که با یکبار وزنو نشون دادن میشه به جواب رسید…
با تشکر از شما که به سوال فکر کردید…
emerson
کاربرممکنه یه کارهایی انجام بده اما شرط درمان پذیری اعتماد به پزشک و یا درمانگره اگه شک داره نره پیشش
! ولی به یاد داشته باشید درمانگری که ذهن مریض داشته باشه نیاز نداره که کسی به حضورش بره تا کار خودشو انجام بده از راه دور هم میتونه تاثیرشو بذاره! پس عموما درمانگرهای سطح بالا کار خلافی انجام نمیدن!
خوب البته درمانگر بودن از بیمار بودن بهتره چون درمانگرها خودشونو درمان میکنن و بیمار نمیشن!
لازمه ولی کافی نیست!
راستش نمیدونم میتونه جلوشو بگیره یا نه ولی چنین کسی چرا باید به درمانگر مراجعه کنه؟!
emerson
کاربر– 10 تا جعبه قند داریم .
– هر جعبه از 1000 حبه قند تشکیل شده .
– وزن هر حبه قند 10 گرمه .
این وضعیت تو همه جعبه ها همین طوریه ولی فقط یکی از جعبه ها حبه هایی با وزن 9 گرم داره.حالا یه ترازو داریم که یک بار مصرفه. یعنی فقط میشه یه بار با اون وزن کرد و بعد از اون دیگه از کار می افته.
می خوایم با استفاده از این ترازو و تنها با یک بار وزن کردن بفهمیم کدوم جعبه وزن کمتری داره.(از حبه قند های 9 گرمی پر شده)
حالا چیکار کنیم؟
بشينید روش فكر كن
جواب داره و سرکاری نیست
خودتون رو تست کنیدemerson
کاربرخودشو در اختیار درمانگر مریض قرار نده چون کاری دیگه در مقابل قدرت درمانگر نمیتونه بکنه!
emerson
کاربرمنم دقیقا نتیجه گیری و یافته های خودمو میگم نه چیزایی که تو کتابا خوندم…
جواب اول: ببینید روح دارای سطوحی هست ، مثلا در هیپنوتیزم ما 7 سطح داریم که میتونیم این جوری در نظر بگیریم که دستیابی به تمام سطوح روح توسط خود فرد یا درمان گر کاری بسیار مشکل و خطرناکه! بعضی انسانهای خاص میتونن عمل تخلی رو انجام بدن یعنی به خواست خود تمام روح خود رو از بدن خارج میکنن! بسیار باورنکردنیه،نه؟ روح هرگز موجودیت مادی نداره (البته از نظر من) ، اون انرژی درمانی هم که میفرمایید فرد از قسمتی از روح خود استفاده میکنه اما اون گرما رو من این جوری توجیه میکنم که اگه فکر کنیم تمام سلول ها دارای روح یا همان انرژی هستن پس با دریافت انرژی خارجی شاید فعالیتشون افزایش پیدا کنه یا موادی آزاد کنند که باعث احساس گرما میشه!
جواب سوال دوم: میتونه از نظر من، وقتی قسمتی از روح از جسم فاصله میگیره میتونه سیر کنه و به هر جایی بره و با انرژی که داره کارهایی انجام بده چه درمان یا بدست آوردن اطلاعاتی مثل وضعیت جسمی بیمار، روح محدودیت نداره! شاید بگید چرا روح ما نمیتونه همه جا پرواز کنه؟ چون روح ها انرژی های متفاوتی دارند و هر چه این قدرتشون افزایش پیدا کنه کارهای بزرگتر و عجیبتری انجام بدن که از دید ما ممکنه غیر ممکن باشه!
جواب سوال سوم: نه بعید میدونم! چرا ؟ چون که مشکل انرژی تو بدن معنی میشه نه توی روح یعنی انرژِی روحی نمیتونه مشکلی داشته باشه، اجازه بدید این جوری توضیح بدم: علت بیماری های بدنی چیه؟ اختلال در چرخش انرژی یا کم و زیاد بودنه اونه! ولی الان یه مشکل پیش میاد مشکلات ذهنی با انژی های روحی چه ارتباطی داره؟ وقتی این دو رو تقریبا یه چیزایی در نظر میگیریم! من این جور توضیح میدم که ذهن مولفه ای از روحه که پیوستگی به جسم داره! پس من میگم روح به خودی خود نمیتونه مشکلی داشته باشه چون از منشا پاک خداوندیه! اما دقت کنید که یک فرد باانرژی های روحی که در اختیار داره میتونه به یک فرد آسیب برسونه که این نه به خاطر مشکل صرف روحیه نه بلکه به خاطر ذهن مریضه!
نمیدونم تونستم جواب بدم یا نه؟!
emerson
کاربردیگه سوالاتون خیلی تخصصی شد!
نمیدونم منظورتون از انتقال روح چیه اما میدونم درمانگر با روح یا ذهن وانرژی بیمار ارتباط برقرار میکنه ولی روحش پرواز نمیکنه ، سر جای خودشه! خوب روحو چی معنی میکنید؟ به نظر من روح منشا انرژی هست در حالی که خودشم یه جور انرژیه ، بعدا بیشتر توضیح میدم…
emerson
کاربرراستش من منابعو خیلی نگشتم اما برای اهل فن مثل روز آشکاره که میشه بیماران رو شفا داد، برنامه های مستندی هم هستند که چنین ادعاهایی رو ثابت میکنند!
رسپتور؟ نه نه قضیه خیلی خیلی عجیبتر و شگفت تر ازینه ! فرضیه هایی وجود داره اما همیشه دید متفاوتی بین پزشکان دارویی و فرا روانشناسان هست! شما به روح اعتقاد دارید؟ حتما دارید! بدن ما توسط قسمت خودآگاه که شامل مغز و اجزاشه و ناخودآگاه که همون ذهن، روح یا چنین مضامینی اداره میشه، موضوعی که هست اینه که قدرت ناخودآگاه بسیار بسیار بیشتر از خودآگاه که در تحقیقی عددی شگفت انگیز ارائه شده که میگه ناخودآگاه 10 به توان 63 برابر خودآگاه انرژی و قدرت داره و یعنی ناخودآگاه به خودآگاه دستور میده ، ببینید این موضوعا به سختی با آزمایشهای روتین اثبات میشه و شرایط بسیار و چه بسا غیر ممکنی برای اثباتش میطلبه اما همین قدر بدونید که قدرت ذهن و روح انسان خیلی بیشتر از جسمه. ادعا میشه که تک تک سلول ها روح دارن و اونه که دستور میده، تصورش سخته و خیلیا میگن این حرفا مزخرفه اما اول باید روش ها رو خودتون امتحان کنید تا ببنید حقیقته یا نه!
emerson
کاربراینارو حدس زدم از روی علائمش! اونی که شما هم گفتید میتونه درست باشه!
خواهش میکنم…
-
نویسندهنوشتهها