پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
emerson
کاربرمتشکر از صبرتون…
emerson
کاربرالبته تکمیل کنم اینا همه به هم ربط دارن و جدا نیستن! یعنی انرژی درمانی از راه دور هم میشه اما بازم پایش کار روی چاکراهاس و نه نیروی ذهنی!
اینا یکم پیچیده است! خیلی سخت نگیرید!
emerson
کاربرخوبه که میدونید
سوالایی که توضیحش همچین یکم سخته!
متد سیلوا اولش برای درمان و پالایش شخصیه و پس از این مرتبه به درمان دیگران میرسه، متد سیلوا با انرژی درمانی فرق میکنه چرا چون تو انرژی درمانی عموما درمان گر کنار بیمار قرار میگیره و به متعادل سازیه چاکراها و انرژی بدنی و تغییر هاله میپردازه اما سیلوا با انرژی روانی کار میکنه به خاطر همینه که فاصله مطرح نیست براش ، یه جورایی روی انرژی جمعی تاثیر میذاره! شما میتونید تصور کنید بیشتر از انرژی درمان گر استفاده میشه تا درمان پذیر این جوری راحتتره. درمان پذیر به سطح آلفا نمیرسه و یعنی اصلا کاری نمیکنه یعنی active نبوده و به صورت passive درمان میشه، توی هیچنوتیزمه که خود بیمار با ضمیر ناخودآگاهش در درمان تا حدودی فعال میشه! این پروسه توی NLP از بقیه بیشتره.
کافیه؟
emerson
کاربردرسته کاملا قطعی نیست اما در خیلی از اقوام این اتفاق ها میفته و نشان دهنده یک علته!
میتونی قبول نداشته باشی ولی عموما صدق میکنه!!!
جواب دکتر ELHAM:خب یه نکته اینجا مهمه و اون جهت نگاه چشمهاس، ببینید خیره شدن به تنهایی یه معنی داره جهت هم معنی خودشو یعنی یه جهت نشان دهنده یادآوری خاطراته یه جهت تفکر و … یه چیز میگم نخندید: درجه زاویه ابروها هم مهمه!
تشخیص افتراقی:1- به موضوعی فکر میکنه توش تقصیر داشته و نمیتونه فراموشش کنه و سعی میکنه خودشو تبرئه کنه
2- یاد کسی میفته که ازش ناراحته و میخواد تلافی کار بد طرف مقابلو سرش در بیاره
3- مشکلی داره که راحتش نمیذاره و سعی میکنه راه حلی براش پیدا کنه شایدم یه حالت افسردگی بهش دست میده که سعی میکنه خودشو آروم بکنه
اینا تشخیصهایی که به ذهنم میرسه…
emerson
کاربرخیلی خوب نوشتی، راهکارهای متعددی وجود داره مهم اینه که اول ریشه این اضطراب شناخته بشه مثلا ببینید یه آدم ممکنه تو بچگی هی تو جمع ضایعش کرده باشن و بعد از اون به این نتیجه رسیده باشه که کلا نمیتونه تو جمع حرف بزنه پس هر وقت تو چنین شرایطی قرار بگیره خراب میکنه، یا مثلا کلا یه نفر اعتماد به نفس کمی داره و وقتی میخواد یه کا بزرگ بکنه فکر میکنه از پسش بر نمیاد چون مثلا یه دفه یه کار بزرگو نتونسته انجام بده اصولا این موضوع مثل بیماری های جسمی میمونه که اتیولوژی اهمیت زیادی داره پس یافتن ریشه مشکل از همه چی بهتره که دربارش تو تاپیک های NLP و هیپنوتیزم صحبت خواهد شد.
اما فعلا برای درمان سریع میشه چنتا کار کرد:
1- شخص خودشو تو موقعیتی که قراره قرار بگیره قرار بده یعنی چی مثلا تصور کنه که با یه آدم مهم مثل رئیس دانشگاه صحبت میکنه که این کارو میتونه چند جور انجام بده : یکی از بهترین راهها تجسم اون فضا و آدمها و کلا اتفاقاتی که ممکنه پیش بیاده مثلا چشماشو ببنده و ذهنا تجسم کنه که یک قرارو به خوبی اداره میکنه و خوب حرفاشو میزنه، کار دیگه با صدای بلند جلوی آینه برای لکچر تمرین کنه و حالت های خودشو ببینه که اینم خیلی خوب جواب میده.
2- دیل کارنگی به این موضوع اشاره میکنه که ریشه استرس یه سری از توهماتیه که 1% اونها هم هیچ وقت اتفاق نمیفته و تو فقط تو ذهنه شخصه! یک ترفند بسیار فوق العاده واسه این موضوع اینه که حداکثر اتفاقی که ممکنه بیفته به ذهن بیاره مثلا تو لکچر بهش میخند خوب؟ مسخرش میکنن خوب بعد؟ جلوی بچه ها ضایع میشه بعد؟ آیا ممکنه بکشنش؟ نه! همه چی بعد از یک روز تموم میشه و هیچ کس یادش نمیمونه که اون چه کار کرده به جز خودش!
3- ذکرهای مختلف برای آرامش روح و روانش، یکی از بهترین کارها تو لحضات سخت کمک گرفتن از خدا و توکل بر اونه.
اگه تک تک به مشکل اشاره کنی بهتر میشه راجع درمان توضیح داد…
emerson
کاربرهدف تقریبا همینه اما همه بیماری هارو که نه البته بیشترشو چرا، بیمارهای end stage رو شاید واقعا فرصتی برای درمانشون پیدا نکرد ولی به هر حال من معتقدم تمام بیماریها از سرچشمه عدم تعادل روانی و نوع زندگی یا life style منشا میگیره که اگه این دو تا درست بشه دیگه هیچ بیماری وجود نخواهد داشت.
خوب طب مکمله چون خیلی جاها تا بخوایم انرژی و روش زندگی رو عوض کنیم کار از کار گذشته مثلا نمیشه که کسی که 95% گرفتگی عروق کرونر داره رو فقط با سیلوا درمانش کنیم نه که نشه میشه ولی ریسکش زیاد چون ممکنه فردا طرف یه acute MI بکنه و فوت بشه!
هرچی علم پیشرفت میکنه بیشتر به این نکته میرسه که ذهن توانایی درمان هر مشکلی رو داره پس شاید واقعا یه روزی تمام داروها جمع بشه شاید…
emerson
کاربربابا صبر کنید تا این جاهاشو همه بخونن سپس کمی بیشتر توضیح بدم بعد ، به تمرین هم میرسیم عجله نکنید…
emerson
کاربرمن که آزاد و خوش و سر سبزم پشتم از بار حوادث، خم نیست
پروین اعتصامی
emerson
کاربرخوب ما یه بخش سوالات بالینی و چند جا واسه مطرح کردن سوالات این چنینی داشتیم ، بگذریم، چون با ورزش عضله تقویت شده یعنی هایپرتروفی پیدا کرده ، حتما میدونید که عضلات بعد از تولد تقسیم نمیشن پس هیپرپلازی مگر درپروسه های بدخیمی و این حرفا ندارن و ازون جایی که برون ده قلب افزایش پیدا کرده پس مطمئنا آترفی پیدا نکرده چون اگه این جوری بود قدرت قلب کم میشد هر چند که چنین شرایطی هم محیا نبوده است، متاپلازی و دیسپلازی هم که اصلا به این سوال ربطی ندارن. فکر نمیکنم نیاز به توضیح بیشتر باشه اما اگه نیاز به توضیحات بیشتر درباره گزینه ها داشتید بگید بگیم…
emerson
کاربرعیب جویان که هر دم دیده بر عیب مردم وا میکنند کی کجا در آیینه خود را نظاره میکنند
emerson
کاربرخوب در ادامه مبحث توجه شما رو به تعدادی از نشانه ها جلب میکنم:
پایین کشیدن ابروها
وقتی ابروهای خودرا به سمت چشمان خود جمع میکنیم نشان میدهیم عصبانی هستیم .اگر کسی با چیزی مخالف باشد هم همین حالت را دارد . حالت تردید و متفکرانه هم با اخم پایین است . بعضی اوقات نشانه غرور هم هست .اگر در یک مذاکره کسی اخم کند نشانه این است که مخالفت درونی با موضوع مورد بحث دارد . عصبانیت:
خشم احساس نا خوشایند ناشی از دلخوری شدید رنجش است یک شخص عصبانی وضعیت گاز گرفتن را به خود میگیرد سینه را باز میکند ،سعی میکند خود را به جلو پرتاب کند ،بعضی ها دست خود را روی باسن میگذارند ،پنجه های خود را مشت میکنند ،لبهایشان را فشار میدهند و بعضی وقتها خیره خیره به مخاطب خود زل میزنند اینها از نشانه عصبانیت است .
بالا بردن چانه و نگاه کردن از روی بینی
در آدمها نشانه بر اثبات برتری،غرور وتحقیر فرد مقابل است بعبارتی میخواهد منت بگذارد در بعضی کشورها بیانگر جواب نه است
به زمین خیره شدن
آدمهای سر به سمت پایین چند نشانه دارند :۱- نشانه ورشکستگی ۲-گناهکار بودن ۳-مقصر بودن ۴- شرمگین بودن ۵-دروغگوها که معمولاً وقتی میخواهند دروغ بگویند سر خود را پایین می اندازند و خودشان را به چیزی مشغول میکنند .۶- کسانی که سرشان پایین و چشمهایشان را بالا می برند و نگاه میکنند معمولاً آدمهای زیرک و حیله گرند .وقتی کسی راست میگوید حداقل ۳ ثانیه ناخودآگاه به چشم مخاطب نگاه میکند البته بعضی ها آنقدر خوب نقش بازی میکنند که دروغگوهای حرفه ای شده اند ۷- سر به زیر انداختن بعضی وقتها نشانه تمرکز است.
چشم برگرداندن
در موقع حرف زدن اگر کسی به این طرف و آنطرف نگاه میکند یعنی حرف نزن یا نمی خواهم بشنوم از حرف تو خسته شده ام اگر فرد دائماً این کار را انجام دهد نشاندهنده خجالت یا لو رفتن چیزی میتواند باشد .
دهان باز یا فک پایین
نشانه هیجان ،حیرت ، سردرگمی و گیجی است .همچنین علامتی است برای مسخره کردن و دعوت به مبارزهبا دشمن در افراد ضربه مغزی و افراد خواب نیز دهان باز دیده میشود اما نکته اینجا است که دهان باز نشانه غیر قابل تردید حیرت ،نایقینی،گیجی و سردرگمی است این علامتدر افراد مسن و کودکان هر دو به یک اندازه معمول است افرادیکه راه خود را گم میکنند یا وارد جای وحشتناکی میشوند هم دهانشان باز است کسانی که راه را گم کرده اند مستقیم راه میروند چشمها برآمده و دهان باز است .
دستهای جمع در سینه
نشاندهنده نیاز به آرامش فرد میباشد اگر کسی موقع صحبت کردن این کار را بکند به مخاطب میگوید نیاز به آرامش دارم اگر دستها را به سینه فشاردهد یعنی عصبانیت . معمولاًدست را زیر بغل زدن حالت تدافعی تلقی میشود و در بین سیاستمدارها یک حالت دفاعی محسوب میشود .
جمع کردن بدن در مقابل مخاطب
اگر نشانه حزن نباشد نشانه علائم منفی مثل ترس ،مخالفت یا تنفر است
کف دست روی چیزی گذاشتن
اگر کسی دست روی چیزی بگذارد (روی یک جنس مغازه ) حتماً آن جنس را میخواهد هر چه دست با تأکید بیشتر بگذارند بیشتر به آن تمایل دارند و احساس مالکیت را نشان میدهد .
کج کردن سر روی شانه درمقابل مخاطب
نشانه پذیرش ،علاقه نسبت به مخاطب میباشد همچنین نشانه شرمندگی و خجالت هم میباشد نشانه ناز کردن خانمها نیز میباشد . کلاً انفعال است .
کج کردن بدن
نشانه این است که یا از طرف خوشش نمی آید یا شخص یک حرفی میزند که برای او خوشایند نیست . نشانه خستگی هم میتواند باشد .
خم شدن به جلو
نشانه اطاعت ،تعظیم و احترام است
خمیازه
اکثر مواقع خستگی فرد باعث بی اختیار خمیازه کشیدن میشود در ملاقاتهای تجاری فشرده خمیازه علامت اضطراب ،مخالفت ،نایقینی و عدم اطمینان است .
خیره شدن
بیش از ۳ ثانیه خیره شدن و زل زدن به دیگری به دو علت است یکی نشانه علاقه شدید که همراه با یک کم گردن شل و به طرف جلو خم شدن و لبخند زدن و دیگری به حالت عصبانیت که گردن سفت و منقبض میشود . معمولاًحالت چشمها مرسوم ترین نوع انتقال عشق و تنفر است اگر نگاه کردن با مالیدن دستها به همدیگر باشد نشانه عشق است اما اگر با مشت کردن دستها باشد نشانه تنفر است .
لب فشردن
فشردن لبها نشانه مخصوص عصبانیت و خشم است این فشار ناگهانی به لبها موقع مذاکره نشانه ظهور خشم ،تنفر ،غم و اندوه که از عدم اطمینان بوجود می آید موقع برخورد با چنین شخصی باید آرامش را حفظ کرد و به او آرامش را انتقال بدهیم اگر شخص عصبانی باشد و ما از او تعریف کنیم بیشتر عصبانی میشود
کشیدن لب پایین روی لب بالا
در دو گروه دیده میشود بچه ها و سالخوردگان که نشانه افسردگی و غمگینی است .
لمس بدن خود
کسی که بدن خود را لمس میکند نشانه نیاز فرد به آرامش است
قانون کلی لبها
لبها اولین جایی است که موقع تنش و اضطراب نیاز به آرام سازی داریم و آن را می مالیم لذا دست زدن به لب به هر طریق نشانه نیاز فرد به آرامش و تمرکز است ور رفتن به لب میتواند نشانه شک و تردید هم میتواند باشد مکیدن لب نشاندهنده نیاز فرد به آرامش است اگر در مذاکره کسی لبش را می گزد یا می مکد باید دنبال دلیل آن گشت
مشت به سمت بالا
نشاندهنده نفرت ،هیجان شدید وبعضی اوقات شادمانی در بعضی کشورها مثل پاکستان و ایران نشاندهنده فحش است
حرکت بر خلاف جاذبه زمین
کسانی که ورزشهای پرشی را دوست دارند نیروی جاذبه را دوست ندارند هر نوع تلاش برای مخالفت با نیروی جاذبه زمین نشاندهنده تلاش فرد برای بزرگ نمایی نمایش اقتدار و صلابت و سر سختی است میتواند نشاندهنده قدرت نمایی فرد باشد .
پهن کردن بدن
هر حرکتی که باعث شود بدن را از حد معمول پهن و عریض نشان دهد خود بزرگ بینی و تمایل به قدرت نمایی از عوامل آن است سینه جلو انداختن ، بالا بردن آستین دست ،لباسهای پهن تر از هیکل پوشیدن نشاندهندهاحساس خود بزرگ بینی است در حیوانات مثل گربه و خروس نیز می باشد .
کف دست یا پنجه ها به طرف بالا
یعنی من تسلیم هستم یعنی من رفیقم ،بی خطرم ،یکرنگم بیانگر صداقت ،درخواست محبت صمیمیت است وقتی کسی کف دستش را به کسی نشان میدهد معمولاًخواهان برقراری ارتباط برای دوستی بی کلک است .
پنجه به سمت پایین
کف دست به سمت پایین در بعضی از فرهنگ های اطراف شیراز اگر بخواهند بگویند خاک بر سرت این کار را میکنند این کار نشاندهنده خصومت ،تسلط و خود بزرگ بینی است افرادی که خود را بالاتر از دیگران میدانند و یا با بقیه مخالفند معمولاً مخالفت و دشمنی اشان با گرداندن دست به سمت پایین را نشان میدهند کسانی که موقع حرف زدن از دوستی حرف میزنند و کف دستشان یه سمت پایین می آورند هرگز نمی توانند در دوست یابی موفق باشند .
emerson
کاربرتغییر در خاطرهها به منظور تغییر در رفتار
خاطرهها و تصویرهای ذهنی رفتارهای ما را کنترل میکنند.
چگونه میتوان با تغییر این تصویرها، باورها و رفتارها را تغییر داد؟
میگویند هر رفتاری که از ما سر میزند، نشانه یکی از عقاید و باورهای ماست. غیرممکن است که ما در مورد موضوعی تغییر عقیده بدهیم و متعاقب آن رفتارمان تغییر نکند و محال است که بدون تغییر باورها بتوانیم در رفتار خود یا دیگران تغییری ایجاد کنیم.
ذکر ماثلی این نکته را روشن میکند. همه ما حیوانی به نام « سگ » را دیده و میشناسیم. شاید به نظر برسد که همه ما درباره آن یک نوع عقیده داریم. اما در واقع چنین نیست. فرض کنیم سه نفر، هر یک در یک کوچه خلوت با سگی روبه رو میشوند. اولی در خلاف جهت شروع به فرار میکند. دومی خم میشود و سنگی را برمیدارد تا در صورت لزوم از آن استفاده کند و نفر سوم در کمال خونسردی از کنار آن حیوان عبور میکند.
چون رفتارها متفاوت است، پس حتماً عقاید آنها با هم تفاوت دارد. مثلاً نفر اولی ممکن است عقیده داشته باشد که سگ حیوانی خطرناک است. به ما حمله کرده و بیماری خطرناکی به نام هاری را به انسان منتقل میکند، پس باید از آن فرار کرد.
دومی معتقد است که سگ حیوان خطرناکی است، اما در عین حال ترسو است. همین که دست به نگ ببریم، میترسد و فرار میکند.
سومی عقیده دارد که سگ هم حیوانی مانند بقیه حیوانهاست. اگر ما کاری به او نداشته باشیم و اورا نترسانیم، به ما حمله نخواهد کرد.
رابطه عقاید با تصویرهای ذهنی:
راستی ما این عقاید گوناگون را از کجا آوردهایم؟ ممکن است عقیدهای ناشی از تجارب شخصی ما باشد. یعنی خاطرهای از آن به صورت تصویر در ذهن خود داشته باشیم. ممکن است مثلاً آنها را در کتابی خوانده باشیم و اکنون تصویر صفحههای آن کتاب را در خاطر داشته باشیم. این هم ممکن است که شخصی، مثلاً پدر، مادر، دوست، خویشاوند و یا آموزگار و معلم آن را در ذهن ما وارد کرده باشند و هر وقت که موردش پیش بیاید، تصویر آن شخص همراه با گفتههای او به یادمان میآید.
پس در واقع مجموعه تصویرهای ذهنی ما در یک موضوع معین، عقاید ما را میسازند و این عقاید موجب رفتارهای ما میشوند. یک نکته را هم باید توجه داشت و آن این که تصویرهای ذهنی همیشه منشاء بیرونی ندارند. دنیای خیال ما وسیع است و میتواند خود بهخ خود تصویر ایجاد کند.
نقش « ضمیر ناآگاه »:
پیش از این که به نحوه تغییر تصویرهای ذهنی بپردازیم، دانستن یک نکته ضروری است وآن این است که ان.ال.پی وجود پدیدهای فرضی به نام ضمیر ناآگاه را میپذیرد، هر چند که ممکن است این ضمیر ناآگاه با آنچه که یگموند فروید مطرح کرده بود تفاوت داشته باشد.
در ان.ال.پی ضمیر ناآگاه موجودی نیرومند است که به کلیه خاطرهها و تصویرهای ذهنی ما دسترسی دارد و میتواند رفتارهای ما را تنظیم کند. ضمیر ناآگاه هدفش آن است که به ما خدمت کند و اگر بداند که ما خواهان چه چیزی هستیم، با استفاده از امکانات وسیعی که در اختیار دارد سعی میکند ما را به خواستههایمان برساند. پس مطلب اساسی آن است که بتوانیم با وی رابطه برقرار کنیم و خواستههای خود را به او بفهمانیم. این کار در حالت آرامش و خلسه سبک بهتر انجام میشود.
تغییر در تصویرهای ذهنی:
پاک کردن تصویرهای ذهنی و فراموش کردن خاطرهها تقریباً غیرممکن است. اما میتوان کیفیتهای فرعی تصویرها را تغییر داد. این کار به کمک تخیل و تجسم امکانپذیر است. فرض کنیم آقای « الف » قبلاً به شدت به شخصی علاقه مند بوده، ولی موفق به ازدواج با وی نشده است اکنون خیال دارد با شخص دیگری پیمان زناشویی ببندد، لیکنتصورهای ذهنی مربوط به گذشته وی مزاحم است. این کاهش شدت علاقه ابتدا آقای « الف » را در شرایط لازم قرار میدهند. سپس درمانگر از او میخواهد که یکی از افراد خویشاوند، یا همکلاسهای سابق را در نظر مجسم کند، به شرط این که نسبت به آن شخص بی تفاوت باشد. یعنی نفرت یا علاقه خاصی به او نداشته باشد. سپس در حالی که چشمانش بسته است سمت تصویر، فاصله، درشتی، رنگ، نور، نوع نگاه و سایر کیفیتهای تصویری آن شخص را بیان کند. درمانگر این مشخصات را روی کاغذ یادداشت میکند و سپس از وی میخواهد که بار دیگر چشمانش را ببندد و این بار، شخص مورد علاقه خودرا در نظر مجسم سازد. در این مورد هم کیفیتهای فرعی را سئوال میکند و چنانچه با کیفیتهای قبلی تفاوتی وجود داشته باشد آنها را تصحیح میکند. یعنی او را وامیدارد تا شخص مورد توجه خود را طوری مجسم کند که گویی نسبت به او بیتفاوت است.
فعلا همینارو بخونید تا ادمشو بگم…
emerson
کاربردر تکمیل گفتنی است که:
هیپنوتیزم از کلمه یونانی Hypnose به معنی خواب گرفته شده است شیوه هایی خاص از زمانهایی خیلی قدیم متداول بوده که
می توان در افراد خواب مصنوعی ایجاد کرد در این حالت شخص مورد آزمایش (سوژه) با عامل (کسی که آن را ایجاد کرده ) رابطه داشته و از اوامر و تلقینات عامل پیروی می کند در کشورهای امریکای جنوبی به جای لغت هیپنوتیزم از کلمه سوفرولوژی استفاده می شود در تاریخ پزشکی یونان قدیم معبدی به نام سوفرن وجود داشته و افراد برای اقدامات درمانی به این معبد رفته و بر اساس نام اسطوره های موجود به حالت خواب یا خلسه فرو می رفته اند .
مفهوم هیپنو تیزم قرار دادن افراد در خواب است که به طور واضح جویان واقعی غیر از این است در حالی که معنی سوفرو لوژیست این است که افراد در حالت آرامش توسط فردی درمانگر درمان می شوند .
به هر حال می توان گفت : هیپنو تیزم عملی است که در درک و رفتار افراد به کمک دو عامل اثر می گذارد . یکی استفاده از قوانین تلقین پذیری و دیگری رسیدن به حالتی به نام خلسه هیپنوتیزمی.
درنوشته های راجع به هیپنوتیزم سه لغت وجود دارد که باید روی معنای آنها دقت نمود.
هیپنو تیزم : روشی است که برای القای تکنیکی به کار می رود که پدیده خاصی را که مورد نظر ما است بوجود می آورد
هیپنو زیس یا هیپنوز : حالت خاصی از جسم و روان است که با ایجاد تعدیلات و تغییرات موقتی در سیستم عصبی بوجود آمده و نتیجه کاربرد تکنیکهای هیپنوتیزمی است.
هیپنو لوژی : یک عبارت کلی است و به علمی اشاره می کند که درباره درک طبیعت و ماهیت پدیده فوق و فواید و آثار آن از جمله پدیده هیپنوتیزم و روشهای ایجاد کننده آن بحث می کند .
حالت هیپنوز: به وسیله هیپنوتیزم ایجاد می شود و در حقیقت حالتی است که ذهن نقاد و پرسشگر به کنایه زده می شود و در این شرایط افکار و تلقینات مورد نیاز به سوژه ارائه می گردد. به عبارت دیگر در این شرایط آگاهی محدود شده و توجه سوژه به موضوع اظهار شده توسط هیپنوتیزمتمایل می گردد همچنین می توانیم بگوییم در حالت هیپنوز در سوژه قابلیت تمرکز و هدایت بسیار زیادی پدید می گردد.انواع هیپنوتیزم :
خود هیپنوتیزم :
آن است که شخص خودش با تکنیک ها خودش را هیپنوتیزم می کند به خلسه فرو می رود.
دگر هیپنوتیزم :
آن است که فرد ، فرد یا افراد دیگری را هیپنوتیزم
می کند در این حالت این فردی که هیپنوتیزم می کند عامل یا هیپنوتیزور گفته می شود و آن که هیپنوتیزور می شود سوژه می گویند. سوژه ممکن است یک یا چند نفر باشد در مواردی که هیپنوتیزرو ماهر می تواند همزمان یک جمعیت چند صد نفره را هم هیپنوتیزم کند تکنیک های مربوط به خود هیپنوتیزم تکنیکهایی است که می شود به همه افراد در امور جامعه آموزش داد. تا از آن استفاده های لازم را ببرند این در حالی است که تکنیکهای دگر هیپنوتیزم را باید با افراد خواص که مورد نیاز آنها است آموزش داد .emerson
کاربرسلام
وبلاگتون رو کسری نگاه کردم به نظرم خیلی خوبه و واقعا واسش زحمت کشیدید ، انصافا طراحیش زیبا و مطالبش به درد بخوره، خدا قوت…
emerson
کاربراز تلاش هات کمال تشکر رو دارم
ممنون
-
نویسندهنوشتهها