پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
aminima
مشارکت کنندهیک عده فرصت طلب سود جو افتادن توی فیلد پژوهش که مثلا باعث رشد تحقیقات توی کشور بشن. و با خیال راحت دنبال منافع شخصی خودشون هستند. این ها خائنند . خائن به این مملکت.
شما شاهدید دوستانتون توی کمیته های تحقیقات از چی حرف میزنن؟ از امتیاز پژوهشی و غیره. شما میبینید توی این همایش های کشوری چه چیزی ارائه میشه؟ حتی روی پوسترهاشون هم با افتخار مینویسن: امتیاز میدیم!
بعد که بهشون میگی آقا این بازیا چیه در میارین؟! امتیاز یعنی چی؟! شما میخوای تحقیق کنی و علم ایجاد کنی یا اینکه امتیاز بگیری دانشگاهت توی فلان جشنواره مقام بیاره که چی بشه؟!! بعد جواب میده که نه خب باید یه انگیزه ای هم برای دانشجو باشه دیگه… امتیاز یه انگیزه است. وگرنه هدف تحقیقات است!
یکی نیست بگه آخه خیانت از این حرف تو بالاتر؟! تو برای پیشرفت کشورت، برای علم ایران، برای وطنت، دنبال انگیزه ای؟!!! چه انگیزه ای بالاتر از پیشرفت ایران؟!! تو برای پیشرفت وطنت باید جونتم بدی اگه ادعا میکنی. متاسفانه، متاسفانه وضعیت طوری شده که کسی حاضر نیست برای کشورش ایران، قدمی برداره. -تقریبا- همه دنبال منافع شخصی هستند.
به من میگن کارگاه بذاریم امتیاز بگیریم!!! تور بریم امتیاز بگیریم… مقاله بده امتیاز بگیر… هیچ وقت هیچ کس حرفی از وطن نزد. با اینکه ایـــــــن همه ادعای ایرانی و فرهنگ و شعور و علم ایرانی می کنیم، اما هیچ کس تره هم خورد نمیکنه.
من حرف از ایران زدم، اما معتقدم هدف والاتر ایران نیست، دنیا است. بشریته. اما به قول استادمون، شما قاچ زین رو بگیر نیفتی، اسب سواری پیشکشت.
aminima
مشارکت کنندهالبته این حرفها که شوخیه همش… 😉
وگرنه همه میدونیم که توی یه سری کارها اگه زن ها واردش بشن گند میزنن! و توی یه سری کارها مردها اگه واردش بشن گند می زنن! نوع بینش مرد و زن به نظر من خیلی متفاوت از همه.
یادمه توی فیلم “از این بهتر نمیشه” جک نیکلسون یه کتابی نوشته بود در مورد زن ها. خودش هم مجرد بود. این کتاب خیلی معروف شد. یه روز که داشت میرفت توی آسانسور، یه زنه از راه رسید و یه سوال ازش پرسید: شما چه طور این قدر زن ها رو خوب شناختید؟ جک نیکلسون هم بدون تعارف برداشت گفت: یه مرد رو در نظر گرفتم، منطقش رو ازش حذف کردم.
بعد من این جمله رو خیلی جاها بهش توجه کردم، دیدم واقعا بعضی جاها خیلی درسته. منطق مردها واقعا با چیزی که زن ها تفکر میکنن از زمین تا آسمون فرق داره. نمیگم زن ها منطقی نیستن، اون ها یه منطق خاص بین خودشون رو دارن که با منطق مردها جور در نمیاد.
برای همین وقتی شما میخواید رفتار یک زن رو درک کنید و از تعجب شاخ در نیارید، به یاد این جمله بیفتید. خیلی از مسائل به راحتی حل میشن. 😉 و اون وقت میتونید با اون زن کنار بیاید و کم کم بتونید درکش کنید. چون درک زن ها واقعا کار مشکلیه. مرد ها یه سری سنسور دارن که سیگنال های زنها رو نمیگیرن اصلا! سنسور هاشون یه چیزی میفهمه که اون زن منظورش اون نبوده. این به نظر من مشکل بوجود میاره. نه ما میفهمیم منظورشون چیه، نه اونا میتونن یه جور دیگه رفتار کنن.
ولی شما به یاد جمله ی آقای نیکلسون بیفتی، راحت تر میتونی واکنش نشون بدی!
aminima
مشارکت کنندهمرگ، قربانی خود را خبر نمی کند. اما قربانی مرگ، تو را خبر می کند…
دکتر شریعتی.
aminima
مشارکت کنندهسلام. یک امکانی به سایت اضافه شده که جالبه، اون هم رونوشت کردن مطالب به کسانی که میخواین. مثلا شما در تاپیکی یک چیزی مینویسید که دلتون میخواد یکی یا چند تا از کاربران اون مطلب رو ببینن. برای این کار، کافیه در آخر یا هرجای اون مطلب نام کاربری اون طرف رو به همراه علامت @ اضافه کنید. مثلا نام کاربری مدیر سایت admin هست و نام کاربری خودم aminima و نام کاربری معاون سایت emerson هست. میخوام همین مطلب رو به معاون سایت و مدیر سایت رونوشت کنم. پس مینویسم: @emerson و @admin
توجه کنید که اول @ رو میذارید و بعد نام کاربری رو بدون فاصله بعدش مینویسید. برای اینکه بدونید اعضا چه نام کاربریای دارند، ماوس رو روی عکسشون یا اسمشون نگه دارید، توی status bar مرورگرتون نشون داده میشه. یا اینکه به پروفایل کاربر برید، در کنار آواتارش این عبارت @فلانی نوشته شده.
به کاربرانی که مطلبی بهشون رونوشت شده یک ایمیل ارسال میشه. میتونید رونوشت های خودتون در پروفایلتون ببینید. (قسمت رونوشت ها)
aminima
مشارکت کنندهروزي روزگاري، عابد خداپرستي بود که در عبادتكده اي در دل کوه راز و نياز خدا ميکرد، آنقدر مقام و منزلتش پيش خدا زياد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر ميکرد تا از طعام بهشتي، براي او ببرند… و او را بدينگونه سير نمايند. بعد از 70 سال عبادت ، روزي خدا به فرشتگانش گفت: امشب براي او طعام نبريد، بگذاريد امتحانش کنيم.
آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبري نشد، تا جايي که گرسنگي بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پايين آمد و به خانه آتش پرستي که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، آتش پرست 3 قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد.
سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوي راه او را گرفت… مرد عابد يک قرص نان را جلوي او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نيز جلوي او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمي گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانيت قرص سوم را نيز جلوي او انداخت و گفت : اي حيوان تو چه بي حيايي! صاحبت قرص ناني به من داد اما تو نگذاشتي آنرا ببرم؟
به اذن خداي عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بي حيا نيستم، من سالهاي سال سگ در خانه مردي هستم، شبهابي که به من غذا داد پيشش ماندم ، شبهايي هم که غذا نداد باز هم پيشش ماندم، شبهايي که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم… تو بي حيايي، تو که عمري خدايت هر شب غذاي شبت را برايت فرستاد و هر چه خواستي عطايت کرد، يک شب که غذايي نرسيد، فراموشش کردي و از او بريدي و براي رفع گرسنگي ات به در خانه يک آتش پرست آمدي و طلب نان کردي…aminima
مشارکت کنندهنه، مگه چی گفت؟
aminima
مشارکت کنندهچرا شلوغش میکنید؟!! منحل کردن دانشگاهو دیگه! این که چیزی نیست آخه! هیچ کاری هم از دستتون ساخته نیست. این رو مطمئن باشید.
aminima
مشارکت کنندهیادش بخیر…(!) مردم مدینه به مهاجرین مکه پناه دادند.
(خدا! بدجوری اوضاع دینت خراب شده. تحویل بگیر)
aminima
مشارکت کنندهزندگی میکنیم تا زندگی کنیم! همین!
زندگی میکنیم تا از زندگی لذت ببریم. لذت یعنی چی؟ لذت یعنی راضی باشی. اما این یه روی سکه است. روی دیگرش رضایت آفریدگار ما است. لذت اون معنی ای که به طور عام داره منظورم نیست. همین رشدی که دکتر امیر هم فرمودند به انسان لذت زندگی میده.
حالا چرا بوجود اومدیم؟ من چه میدونم! اونو باید از خدا پرسید! چه کار به این کارا داریم؟! حالا که بوجود اومدیم و این شرایط در اختیار ما است بذار ازش استفاده ببریم. وقتی رشد پیدا کردیم میفهمیم چرا بوجود اومدیم…
aminima
مشارکت کنندهبدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا…
آب و خاک و این چیزها رو ما انسان ها ساختیم. دنیایی که خدا ساخته مرز نداره. حاکم آفریدگار ما است نه دیگران. وطن، شهر نیست، کشور نیست، جایی که توش به دنیا اومدی نیست… وطن تو همه ی دنیا است. هم وطن های تو صرفا آدم هایی نیستن که توی کشورت باهاشون زندگی میکنی، هم وطن تو اون آدم سنگاپوری و آمریکایی و افغانی و مصری هم هست… افتخار آدم باید به رفتار و اخلاق خوبش باشه، به کسایی که دوستش دارن باشه… نه به یک مشت خاک. ایران و هند و روسیه و آلمان و گامبیا فقط یه اسم هستن. مهم دنیا است و آدم های دنیا. مهم اسمی نیست که روی این آدم ها است. مهم این نیست که این آدم ها از کجای این دنیا اومدن. مهم اینه که این ها آدمند… مخلوق همون خدایی که خود ما رو خلق کرده.
aminima
مشارکت کنندهدکتر امیر، خیلی امیدوارانه مینویسی. من هم به همین شدت ناامیدوارانه می نویسم. تلاش کنیم؟ دست به دست هم بدیم؟ به هم کمک کنیم؟!! برای چی؟ به چه قیمتی؟! درستو بخون، تونستی بذار برو، نتونستی؟ همین جا اون قدر پول در بیار که یه زندگی راحت بتونی واسه خودت دست و پا کنی. پول خوشبختی نمیاره، اما تو رو از این بدبختی میتونه در بیاره. تو داری جایی زندگی میکنی که بهت میگن چی بخور، چی نخور، با کی برو، با کی نرو، کجا برو، کجا نرو، چی بگو، چی نگو، چی ببین، چی نبین، چی بپوش، چی نپوش، حتی چی فکر کن و چی فکر نکن و خیلی چیزهای دیگه… حد اقل های آزادی رو شما نداری اینجا. واسه چه چیزی میخوای تلاش کنی؟! نمیدونم، شاید از نظر بقیه این رویه درست باشه. اما از نظر من درست نیست. و من هم حاضر نیستم عمر و جوونی و زندگی و انرژی و اعصابم رو بذارم برای تغییر اینجا! من یه آدمم و حق زندگی کردن دارم. حق آزاد زندگی کردن. حق راحت زندگی کردن…
شما مردم دور و برت رو نگاه کن… ده نفر رو نام ببر که به هم به عنوان انسان احترام میذارن و حقوق انسانی همدیگر رو رعایت میکنن. میتونی نام ببری، اما باید خیلی بگردی. به مردم ایران نگاه کن… کی به کی احترام میذاره؟ کی حق دیگران رو ضایع نمیکنه؟ کی حتی و حتی آشغال نمیریزه زمین؟ به کی نصیحت یا اعتراض یا حتی پیشنهاد بدی نمیگه به تو چه داداش؟! فرهنگ و انسانیت و ملیت و مخصوصا دین توی این مملکت مرده… برای احیا شدنش من یکی حاضر نیستم به خاطر بقیه زندگیم رو صرف کنم. احیا میشه، اما به عمر من و شما قد نمیده. من هیچ دشمنی ای با کسی و با عقیده کسی ندارم و هر کس در برابر من آزاده هر طور که میخواد فکر کنه. و من به هیچ کس هیچ ایرادی نمیگیرم. من فقط حرف خودم رو میزنم. تازه با ترس و لرز!
aminima
مشارکت کنندهدر مورد سوال یک. من نظرم اینه که این سوال رو حتما یک انگلیسی زبان باید حل کنه. چون فقط یه انگلیسی زبانه که از تقویم انگلیسی استفاده میکنه!!!
aminima
مشارکت کنندهاداره آب میاد خیابونو میکنه، از اون ور شهرداری بیخبر پر میکنه، دو روز بعد خود شهرداری میاد میکنه، اداره گاز میاد لوله میذاره، یکی دیگه میاد سیم کشی میکنه، اسفالت میکنن یه ماه دیگه دوباره میکنن…. شما انتظار بیشتری دارید؟!! به نظر من که اصلا خبر تکان دهنده ای نبود. این چیز ها طبیعیه توی این مملکت. کجاش عجیبه؟!
یه استادی داشتیم میگفت پسرا شبها با پوتین بخوابید. هیچ بعید نیست صبح بیدار شن بگن پاشید بیاید برید سربازی. باور کنید همین جوریه ها! چرا تعجب میکنید این همه؟!
aminima
مشارکت کنندهبذارید خانم دکتر ندا صحبت رو شروع کنند…
aminima
مشارکت کننده4shared چرا؟ میتونید در گالری عکس خودتون آئلودش کنید و لینکش رو بذارید اینجا
-
نویسندهنوشتهها