- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
اکتبر 20, 2010 در 5:06 ب.ظ #3888
mahdieh
کاربربه نظر شما چرا؟
چی چرا؟
هرچی!
تو این تاپیک هر چرای معقول و نامعقولی که به ذهنتون میرسه (البته در حیطه عنوان گروه) مطرح کنین و هر کسی هم که جوابی براش داره بیان کنه تا همه استفاده کنن.
اکتبر 20, 2010 در 5:13 ب.ظ #6566mahdieh
کاربرمثلا:
چرا باید یه لحظاتی به خدا فکر کرد؟ اصلا این کار لازمه؟ چه لزومی داره یه پزشک یا مهندس یا …. گاهی به خدا فکر کنه؟ خدا که همه چیز رو برای ما مقدر کرده و سرنوشت ما از قبل نوشته شده، پس چرا باید دعا و مناجات کرد؟ اصلا لازمه؟ به ما چه!! ما که کاره ای نیستیم!
نظرتون چیه؟
اکتبر 20, 2010 در 9:49 ب.ظ #6567emerson
کاربرالان يعني اين سوال واقعيه و دنبال جوابش هستيد؟!
يعني پاسخ بديم؟
اکتبر 21, 2010 در 5:25 ق.ظ #6568aminima
مشارکت کنندههر کسی از خدا یه تصویر یا یه مفهومی توی ذهنش یا قلبش نقش بسته. بنا بر این جواب به این سوال، که چرا باید گاهی به خدا فکر کرد، انواع مختلفی رو شامل میشه. من خودم هیچ وقت به خدا اون طوری فکر نکردم که مثلا بشینم باهاش درد دل کننم، یا اون رو یه موجودی تصور کنم که به حرفها گوش میده… به نظر من هم خدا هیچ چیز رو برای ما مقدر نکرده و سرنوشت ما از قبل تعیین نشده. این ما هستیم که سرنوشت خودمون رو از میان این همه ارتباطاط گسترده ای که در دنیا وجود داره میسازیم. خدا فقط میدونه که ما چه طوری و از چه راهی سرنوشتمون رو میسازیم. پس اتفاقا ما کاره هستیم. من از خدا این تصور رو دارم که خدا چیزی نیست که بشه مثل یه آدم باهاش ارتباط برقرار کرد، خدا یه نیروئه که در طبیعت، در دنیا، در همه جا حضورداره. این میز، این کیبرد، این گوشی موبایل، اسپری، گنجیشک، بدن من، کتاب و هرچه و هرچه که وجود داره، جزئی از خدا است. خدا همه چیزه. و موجودات زنده نمودی از زنده بودن و پویا بودن خدا (این نیرو) هستند. و ما آدم ها بهترین نمونه از حیات هستیم. یعنی ما آدم ها بهترین نمونه از بخش زنده ی خدا (این نیرو) هستیم. یعنی ما یه جور خداییم.
مناجات و راز و نیاز و این حرفها… برای اینه که ما از این نیروی عظیم و بینهایتی که در اطرافمون وجود داره، کمک بگیریم و از اون بخوایم که به مای کوچیک این توانایی رو بده که اون کار رو انجام بدیم. از این نیرو میخوایم که طوری در سر راه ما قرار بگیره که اتفاق خوبی که میخوایم بیفته. وگرنه همه چیز دست خود ما است. این نیرو براش فرقی نداره ما از چه راهی بریم، براش فرقی نداره ما از این نیروی بزرگ کمک بگیریم یا نگیریم، سرنوشت ما رو خودمون میسازیم، نه این نیرو (خدا).
یک پزشک یا یک مهندس یا هر کس دیگه ای، مهم نیست کیه، همه آدم هستیم. همه خدا هستیم. اینکه میگن خدا از رگ گردن به ما نزدیکتره، یعنی چی؟! خب یعنی خودتون خدایید دیگه! یعنی شما آدمها، جزئی از این نیروی بینهایت (خدا) هستین و چیزی غیر از این نیستید. پس ما نمیتونیم (یا بهتره بگم نباید) از یاد این نیرو (خدا) غافل بشیم.
اکتبر 21, 2010 در 6:42 ق.ظ #6569farmehr
کاربرحرفاتون جالب بود دکتر امین.با بعضیاش موافقم مثلا اینکه همه ما جزیی از خداییم.
من معتقدم دعا و مناجات اثر زیادی تو سرنوشتمون نداره،یعنی همه چیز از قبل تعیین شده و دعا کردن ما تاثیری نداره جز اینکه باعث آرامش خودمون شه و از لحاظ روحی و معنوی کمکمون کنه.فکر کردن به خدا، درد و دل کردن با خدا،کمک خواستن ازش میتونه آدم رو آروم کنه.حتی در اوج سختی وناراحتی.اینکه بدونی حتی اگه تمام آدما هم تنهات بذارن هنوز خدا هست که کنارت بمونه از هرچیزی آرامش بخش تره.البته این اعتقاده منه چون تو مواقعی که مشکلی داشتم حتی گفتن اسمش تو دلم هم آرومم کرده.
اکتبر 21, 2010 در 7:00 ق.ظ #6570aminima
مشارکت کنندهبه نظر من حرف زدن و درد دل کردن با چیزی که نه میبینیمش نه میشنویمش یه لمسش میکنیم نه هیچی (!) مثل این میمونه که آدم به دیوار نگاه کنه حرف بزنه. من نمیتونم خدا رو اون طوری که شما یا خیلی های دیگه که مثل شما فکر میکنن، تصور کنم. من یه آدمم، سنسورهای من ۵تا بیشتر نیستن، چیزیو که نتونم با این سنسور ها حس کنم، درک نمی کنم. اما یه عقل هم دارم که بهم میگه بالاخره یه چیزی هست (توضیحات بالا). بنابر این قلب من هم توی این قضیه تابع عقلمه و قلبا اعتقاد دارم که خدا (اون نیرو) هست. تمام این پیامبرها هم یه چیزی دیدن که ایمان آوردن. حضرت موسی بود یا نوح صدای خدا رو شنید، پیامبر جبرئیل رو میدید، حضرت ابراهیم… حضرت عیسی… بالاخره به دلیل آدم بودن اونها، از یکی از حواس پنجگانه تونستن درک کنن.
و خب شما تا یه چیزیو حس نکنی و درک نکنی، چه طوری میتونی باهاش این طوری برخورد کنی؟!
اکتبر 21, 2010 در 7:15 ق.ظ #6571farmehr
کاربرمگه نگفتید ما،کیبورد، گوشی و همه چیز اطرافمون جزیی از خداییم؟ شاید نتونیم خدا رو با چشم ببینیم،شاید نتونیم صداش رو بشنویم، شاید نتونیم لمسش کنیم و …. . اما مگه همه چیزهایی که میبینیم،همه صداهایی که میشنویم،تمام چیزهایی که لمس میکنیم و … همشون جزیی از خدا یا به قول شما همون نیرو نیستن؟
اکتبر 21, 2010 در 10:03 ب.ظ #6572emerson
کاربربه نام خداوند
دوستان من با اجازتون منم نظرمو ميخوام بگم و كمي درباره نظر شما صحبت كنم:
انسان محكوم به قضا و قدر و يا جبر نيست و هميشه ميتونه زندگيشو تغيير بده و زندگيش چيزي از پيش تعيين شده نيست ولي نكته اي هست و اون اينه كه خداوند متعال از آينده و سرنوشت ما و تمام تصميم هاي نهايي ما مطلعه اما اين به اين معني نيست كه ما مترسكيم و اختياري در زندگي نداريم! آينده و گذشته و حال و زمان و اينها همش از چشم ما معني داره چون تمام اينها نسبيه حتما تا حالا پيش اومده وقتي نگرانيد چقدر زمان دير ميگذره و وقتي شاديد نميفهميد چجوري زمان ميگذره! نظريه هاي جديد علمي از مطالبي صحبت ميكنند كه ثابت ميكنه زمان و گذشته و آينده بي معنيه، نظريه هاي كوانتومي ، دنياهاي موازي ، دنياي 11 بعدي، نظريه رشته هاو… خب با توجه به اين مطالب به راحتي ميشه درك كرد كه خدا ميدونه چه اتفاقي ميدونه چه اتفاقي براي ما ميفته اما مجبورمون نميكنه! اما درباره ذات حق، يك مثال ميخوام بزنم ، تا حالا به اين فكر كنيد كه مثلا يه مموري چه چيز عجيبيه؟ يك قطعه كوچولو چه حجمي از اطلاعات رو حفظ ميكنه يا يه دستگاه چه قدر جالبه حالا يه سوال شما چيزي از اين دستگاه ميفهميد؟ منظورم اينه كه ميفهميد چجوري كار ميكنيد؟ آيا دركش ميكنيد؟ احتمالا نه ! حالا چجوري ميخوايد ذات پروردگار رو درك كنيد؟ ما ميدونيم كه دانشمندا خيلي خيلي از بدن آدم كم ميدونن چون درك نميكنن، حالا اين انتظار زيادي نيست مايي كه بدن خودمون رو نشناختيم خالق اون رو بشناسيم؟! ما نگاهمون به خدا از زاويه ديد خودمونه، كيه كه ميگه ما موجود كاملي هستيم؟ آيا ديد ما درست هست؟ چيزي درباره ادراكات فرا حسي شنيديد؟ آيا وجود نداره؟ يعني ما تمام چيزهارو با حواس 5گانه مون درك ميكنيم؟ خب نه! البته به نظر من به راحتي ميشه متوجه پروردگار با حواس شد يعني اثباتش راحته حالا با نيروها و حواس فراتر از 5گانه ديگه خيلي بهتر ميشه خدارو شناخت، ذات خدا بسيار فراتر از حواس و وجود ما هست و او چيزي نيست كه ما بتونيم كامل بشناسيمش ! ما چيو ميشناسيم كه بخوايم خدا رو بشناسيم! حالا دعا چيه؟ يعني فقط به درد آروم شدن ميخوره؟ نه! تاثير در دنياي واقعي داره اما اين مطلب باز هم اختيار انسان رو نفي نميكنه، دنيا قوانيني داره كه از طريق اون دعا تاثير خودشو ميذاره كه البته اين قوانين به اذن خداوند عمل ميكنند، اين دعا علاوه بر آروم كردن ما اثر ميذارن اما چرا بعضي وقتا اثرشو نميبينيم؟ چون ما قوانين دنيا رو نميدونيم! ببينيد ما خيلي خيلي كم ميدونيم باور كنيد! ما ميگيم خدايا اين مشكلو دارم و به قول خودمون درد و دل ميكنيم آروم ميشيم؟ چون با منبع لا يزال الهي رابطه برقرار كرده و انرژي هاي منفي خود رو تخليه كرده و حال بهتري پيدا ميكنيم اين يك توضيح ساده است وقتي اين حال رو خوب بشه درك كرد با ارتباطي كه با خدا برقرار كرد ميشه هر كاري كرد البته اگه خدا بخواهد، بقيه دعاها هم توضيحاتي دارن. اما درباره مطلبي كه گفتيد تمام اطرافمون جزئي از خدا هستند هم ميتونه درست باشه و هم غلط! اگر اين جوري نگاه كنيم كه خداوند خالق دنياست پس خداوند در تمام اطراف ما وجود داره اما به نظر من ذات او بسيار بالاتر از از اين چيزاي اطراف ماست! يعني ميگيد اين كيبورد و موس من جزئي از خداست ؟ نه ! خدا مولكولها و ذرات رو خلق كرده اما اين كيبورد جزئي از او نيست! او بسيار والاتر از اين دنياي پست ماست! خيلي توضيح اين مطلب سخته كه بگيم خدا از رگ ما به ما نزديكتره، يعني مثلا خدا هواست؟ خدا بلوز منه؟ نه مسلما! من اين جوري توضيح ميدم كه خدا همه جا هست ولي ما قابليت دركشو نداريم چون درك ما محدوده! نيروهاي حق در دنيا در جريانه، اما خدا يك چيز مستقله، مسئله خيلي خيلي پيچديست و به راحتي نميشه توضيحش داد! راستي درباره يه مطلب كه گفته خدا واسش فرق نميكنه ما چه كار نميكنيم، به نظر من فرق ميكنه البته منظورم اين نيست كه از ما متاثر ميشه ولي از كارهاي خوب ما خوشحال و از كارهاي بد ما ناراحت ميشه چون ميدونه عواقب كارهاي ما چيه، خدا به بنده ها و موجوداتي كه خلق كرده علاقه داره پس چطور ميتونيم نسبت به ما بي تفاوته؟! عشق خداوند به ما توصيف كردني نيست! اين ماييم اين علاقه رو درك نميكنيم! چطور بگم خدا يك نيرو به تنهايي در جهان نيست! يعني بگيم اون يه نيرويي كه در جهان در جريانه و هيچ درك يا ويژگي نداره! اون ما ميبينه حرفامو ميشنوه حالمونو ميفهمه (اينها تعابير انساني هستن اما خداوند بسيار بالاتر از اين حرفاس اما چه كنم در غالب كلمات بهتر از اين نميتونم بگم!) ، اما راستي چيزي پيامبر ديدن يا شنيدن صدا يا صورت پروردگار نبوده چون اينها ويژگيهاي انساني هستن و او برتر انسانهاي پست هست!
لپ كلام: من يكي كه وقتي به خدا و ذاتش فكر ميكنم مخم سوت ميكشه چون درك اون از توان من خارجه شما رو نميدونم!!!
اکتبر 22, 2010 در 6:40 ق.ظ #6573aminima
مشارکت کنندهدکتر جان یه طوری سخن بگفتی که شعور و درک ما در حد گوشفند دالی پایین بیامد… خودمون میدونیم ذات الله برای ما آدم های معمولی غیر قابل درک هست… ما فقط نظراتمون رو گفتیم. و من در این مواقع که نه قانع میشم نه میتونم کسی رو قانع کنم به راحتی از بحث کردن خودداری میکنم.
اکتبر 22, 2010 در 10:19 ق.ظ #6574emerson
کاربراصلا منظورم جواب به شما نبود،شرمنده ام اكه بدجوري نوشتم،عذرخواهي ميكنم.
چرا اتفاقا بايد بحث كرد تا به يه نتيجه اي رسيد و قانع شد!
بايد با هم همفكري كنيم تا يه چيزهاي جديدي ياد بگيريم.اکتبر 22, 2010 در 5:51 ب.ظ #6575mahdieh
کاربرسلام
حرف های اساتید واقعا جالب بود و من از همشون فیض بردم.
من با نظر دکتر امیر موافقم. به عقیده من خدا روح جهانه و هستی از او ایجاد میشه و…. مابقی حرف هایی که گفته شد.
اما نظر من در مورد اجزای جهان اینه که هر چیزی حتی کوچکترین اجسام تجلی وجود خدا هستند. چرا که با تمام ذراتشون و اتم ها و الکترون ها و….شون و نظم درون اون ذرات دارن خالقشون رو نشون میدن و در عین حال ستایش میکنند! حالا تعبیر این تجلی با عقل ناقص من چیزی جدای از خدا نیست، در واقع جهان تصویری از خدا در آینه است و چنان چه وقتی موجودی در مقابل آینه بایستد تصویرش ناگزیر به وجود خواهد آمد و جدا از او نیست، خدا نیز پس از تجلی در آینه خلقت مخلوقاتش نمود پیدا میکنند.
درک خدا برای ما موجودات کوچک خیلی ثقیله، ولی نباید از انسان بودن خودمون غفلت کنیم و از این جور مباحث بترسیم، چون قابلیت ذهن انسان خیلی فراتر از اونی هست که تا به نظر میاد.
در مورد تاثیر دعا هم با این موافقم که با وجود اینکه قوانینی در جهان هست اما دعای حقیقی میتونه در اون تاثیر بذاره، حتی دعای موجودات دیگه که ما در حالت معمول دعا کردن اونها رو حس نمیکنیم. اگر هم گاهی تاثیر نمیذاره نباید ناامید شیم و بگیم ما برای خدا مهم نیستیم، بلکه اتفاقا این هم برمیگرده به علم لا یتناهی خدا که چون از همه چیز آگاهه و ما رو دوست داره و خیرمون رو میخواد گاهی برآورده نمیشه، اما باز هم تاثیر اون لحظه دعا کردن رو هم در خودمون و هم در اطرافمون و حتی تا بعدها میتونیم ببینیم.
در مورد سرنوشت هم نظراتمون مشابهه.
آفرین به اساتید!
بحث رو ادامه بدین یا اگه مطلب جنجالی دیگه ای به ذهنتون میرسه مطرح کنین!
اکتبر 22, 2010 در 8:36 ب.ظ #6576emerson
کاربربنده هم با شما كلا موافقم.
شما شروع كرديد پس بايد خودتونم داغش كنيد…!
اکتبر 22, 2010 در 8:39 ب.ظ #6577soheil
کاربربحث های جالبی بود! در مورد سرنوشت ، من هم معتقدم سرنوشت از قبل تأیین شده نیست و ما خودمون سرنوشتو تعیین می کنیم. همچنین معتقدم هیچ کس نمیتونه بفهمه سرنوشتش چی هست.
اکتبر 23, 2010 در 6:37 ق.ظ #6578farmehr
کاربرببينيد من ميگم حتي در مواقعي كه ما چند تا راه و انتخاب داريم و ميتونيم با تصميممون يكي از اين راه ها رو انتخاب كنيم اون تصميمي كه ما ميگيريم و اون راهي رو كه براي ادامه انتخاب ميكنيم از پيش تعيين شدست.درسته كه با اون تصميم مسير زندگي ما عوض ميشه اما از اولين روز آفرينش تعيين شده كه مسير نهايي ما تو زندگي با تمام انتخاب ها و تصميم ها چيه.يعني من دارم يه مسير از پيش تعيين شده رو ميرم اما اين مسير براي خودم جديده و نقشه راه رو هم ندارم.اين درست كه ما اختيار داريم اما سرنوشتي كه براي ما وجود داره توش اختيارمون هم در نظر گرفته شده.
نميدونم تونستم منظورم رو برسونم يا نه.ببخشيد ديگه.فكر نكنم بهتر از اين بتونم توضيح بدم.
اکتبر 24, 2010 در 3:44 ب.ظ #6579baqeri
کاربرامین جان در مورد پست اولت یه پرسش داشتم..
ممکنه توضیح بدی که چی جوری به این باورها رسیدی؟ مثلا اینکه کتاب خوندی… از بزرگی کسب فیض کردی…الهام.. و اینکه مثلا سیر تفکراتت تو این زمینه چی بوده..مثلا از چه سنی به این برداشت رسیدی….چه چیزی تو رسیدن به این برداشت مهمترین نقش رو داشته…
امیرجان درباره این نظریاتی که آینده و گذشته و زمان و این چیزا رو زیر سئوال میبره مثل جهان های موازی و نمی دونم این نظریه های کوانتومی و این چیزا.. چیزی میدونی؟ اینا چه قدر قابل تاملند؟
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.