پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
jamal
کاربردرود بر دوستان عزيز.
ممنون از پيگيري شما. . بابت تاخير متاسفم ( علت تاخير؟ امور نه چندان خوشايند زندگي از قبيل امتحانات و …)
قديميا فكر ميكردن اگه حركت جوهري رو قبول كنن، موجوديت شئ ، معناي خودشو از دست ميده. مثلا اگه جوهره ي يك اتومبيل كه داره حركت ميكنه ، در لحظه t2 عوض بشه ، ديگه نميتونيم ادعا كنيم كه اين ماشين در حال حركته، چون ماشين موجود در لحظه ي t2 همون ماشين لحظه ي t1 نيست!!
صدرا چجوري اين قضيه رو توجيح كرده؟. . . من حرفاشو براتون ميگم، قضاوت در مورد ميزان مقبوليتش با شما !
صدرا ميگه سنخيت بين علت و معلول، لازمه ي همه ي اموره و پذيرفته شده براي همه هست (يعني علت و معلول، به قول خودمون به همديگه ميان!). . . مثلا آب خيس ميكنه يا آتيش ميسوزونه! بنابراين فاعل بدون واسطه ي يك پديده، حتما با خود آن پديده سنخيت دارد . . . سرخ شدن سيب، به اقتضاي جوهر سيب بودنشه كه اتفاق ميوفته و هيچوقت كيوي سرخ نميشه!! . . . در واقع صدرا اعتقاد داشت كه تمام اعراض ، تجلي جوهرند. . . . . . در مورد زير سوال رفتن وحدت وجودي اشيا ميگه ما دو جور وجود داريم: وجود ثابت و وجود متحرك . (رفتم كلي گشتم دنبال مفهوم اين دو تا، نتيجه اين شد كه فهميدم وجود ثابت، همون چيزيه كه ما امروزه به اسم عالم مجردات ميشناسيم. . . مي بينين چه ذكاوتي داشته؟ . . . مطمئنا تقسيم و جود به دو نوع ثابت و متحرك ، فكري نيست كه به ذهن هر كسي برسه. . . هر چند امروزه ميدونيم كه عالم مجردات هم تحت تبصره هايي ، دستخوش تغيير و تحولاتي ميشه. . . البته نه اون نوع تغييراتي كه ما ميشناسيم و درك ميكنيم. . . مي بينين؟ زنجيره ي همه ي بحث ها به كمبود ادراك بشر ختم ميشه!!!). . . در و جود متحرك، نحوه ي وجود مستمر و ممتد هست . . . چجوري بگم. . . كل عالم جسماني متحركه. . . يعني هي وجود داره!!! . . . يعني از خودش سياليت نشون ميده. برخلاف موجودات مجرد كه به صورت ثابت و يكجا موجود هستند!
(فعلا تا همين جا گفتم، ببينم كسي خدايي نكرده، گوش شيطون كور!! چشم شيطون كر!!! يه اظهار نظري چيزي ارائه ميده يا نه )
(راستي . . .يكم خرداد روز بزرگداشت صدر المتالهين ملا صدراي شيرازي گرامي باد . . . هرچند كه دو روز گذشته. . . من كه همه كارهام با تاخيره، اينم روش!!!)
jamal
کاربردرود بي پايان!
ممنون از پيگيري شما ! . . . شرمنده بابت تاخير!!
ملاصدرا چي گفت. . . ملاصدرا عقيده داشت كه عرض ها (يعني صفات و تظاهرات) ، تجلي جوهر هستند ، يعني اگه عرض تغيير ميكنه، دليلش تغيير جوهره! . . . بزارين يه جور ديگه بگم: فرض كنين كه دستتون رو به سمت بالا حركت بدين. . . از نظر من و شما ، دست با تمام صفات و مشخصاتي ( از تعداد انگشتا گرفته تا اثر انگشت!) كه داره، توي فضا حركت ميكنه. . . اين يعني چي؟ . . . يعني چي كه حركت ميكنه؟. . . اصلا حركت يعني چي؟ . . . تا حالا بهش فكر كردين؟ . . شايد بگين كه اي بابا اين ديگه چه سواليه ، ولي بايد بگم كه مفهوم حركت اونقدر با زندگي ما آميخته شده كه هيچ وقت به فكر آناليز كردن اين مفهوم نيفتاديم!! . . . شايد همه ما بتونيم حركت رو “تعريف” كنيم ، ولي “درك” حركت كاري بس دشوار است و نيازمند تعمق بيشتر.
صدرا عقيده داشت كه تضاد از حركت ناشي ميشه ، نه اينكه حركت از تضاد ناشي بشه. . . پس تضاد نميتونه علت حركت باشه ( و با اين جمله، بنيان تصورات ما از حركت در هم شكسته ميشه ، چون همه ما با اين عقيده خو گرفتيم كه علت حركت، تضاد مكانيه؛ v=x/t ) . . . صدرا علت حركت رو “تغيير جوهر” ميدونست . . . ميگفت تا جوهر تغيير نكنه هيچ حركتي وجود نداره . . . به عبارت ساده تر وقتي دستتون رو ميبرين بالا، لحظه به لحظه ، دستتون نابود ميشه و دوباره ساخته (creat) ميشه!!! (تعريف لحظه: مدت زماني كه لازم است تا نور از عرض كوچكترين ذره شناخته شده در طبيعت عبور كند) . . . در واقع، “يك شئ، شئ نيست ، بلكه جريان است”
( نكته: اگه قضيه يكمي مرموز و سنگينه، مشكلي نيست . . . عاديه . . . اصولا مبحث حركت جوهري خيلي سنگينه و كسي كه كامل دركش كنه معلوم ميشه كه خيلي خ ف ن ه )jamal
کاربردرود!
ممنون از شما دوستان عزيز!
تا حالا به حركت اشيا فكر كردين؟ . . . به نظر شما چه فرقي بين حركت يك شئ و خصوصيات اون شئ هست؟(اگه سوالو متوجه نشدين دوباره بخونين!!) . . . ممكنه پرسيدن اين سوال مسخره به نظر بياد، ولي شايد بشه گفت بين همه ي متغير هاي مربوط به يك شئ، حركت تغييرپذيرترين صفت اشيا هست. . وقتي از حركت صحبت ميكنيم، به صورت ناخواسته يك “عوض شدن تدريجي” رو مد نظر قرار ميديم. . . اصلا سرنوشت يك شئ به دست حركته. . هر شئ ، تابع بي چون و چراي حركته و به دنبال حركت كشيده ميشه!
هر تغيير مكاني زماني از دو حالت خارج نيست: ناگهاني ، يا تدريجي. . . تغيير ناگهاني رو تا به حال به اسامي مختلفي شنيديم، مثلا تله پورت، طي الارض، كون و فساد و غيره! . . . اما اگه تغيير تدريجي باشه ، ميشه اسم حركت رو روش گذاشت. يعني يه شئ لحظه به لحظه مكان قبليشو ترك ميكنه و در يك موقعيت جديد قرار ميگيره.
هر حركتي 6 تا پارامتر داره: متحرك، محرك، مبدا، مقصد، مسافت، زمان. . . ! اين 6 پارامتر مخصوص حركت مكاني نيستن و اصولا هر حركتي رو در بر ميگيرن ( دقت كنيد. . . هر حركتي . . . حتي جهت گيري هاي فكري و اعتقادي!!!)
فلاسفه قديم معتقد بودن كه هر ماهيتي به دو صورت ميتونه وجود داشته باشه: قائم به نفس ( مثل سيب، سنگ و . . . ) يا قائم به غير ( مثل رنگ، حجم و . . .) . به اين دو مورد، به ترتيب جوهر و عرض هم ميگفتن!! . . اونا معتقد بودن كه عرض ها ميتونن تغيير كنن ولي جوهر نميتونه! . . . مثلا يه سيب ممكنه حجم، رنگ و طعمش عوض بشه، ولي تحت هر شرايطي همچنان سيبه!!! . . . اگه جوهر تغيير كنه، ممكنه اين سيب در لحظه t1 سيب باشه و در لحظه t2 ديگه سيب نباشه!
( حالا با اين صحبت هايي كه شد، منظور ملا صدرا چي بوده ؟؟؟؟)jamal
کاربردرود بر دوستان !
فرياد دكتر عاطفه شكري همان كاري را با ما كرد كه شعر و چنگ رودكي با اون آقاهه. . . !!
وامصيبتا !!! . . . مشغول كورس روماتولوژي و امتحان كذائيش بوديم كه يكهو اوضاع كواكب و ستارگان بر آنم داشت كه به اين خزانه بيايم و اوضاع آن را كه به غاااااااايت خراب است سر و سامان بخشم!!!
امروز ميخوام بحثي رو شروع كنم كه به صورت افراطي ابهام آميز و مرموزه و بعيد نيست كه اينجا سرش دعوا بشه و نزاع سايبري- خياباني!! راه بيوفته. . . . حركت جوهري! . . . فعلا يه مقدمه كوتاه رو شروع كنيم تا بعد ببينيم كه اون چي ميخواد!! :
نظريه حركت جوهري ، يه مبحث توي فلسفه ي اسلاميه و حرف حسابش اينه كه آقا. . حركت جوهري حركتيه كه تو ذات اشيا رخ ميده ! به عبارت ديگه، جهان هر لحظه در حال آفريده شدنه !
قبل از ملاصدرا، همه ي دانشمندا و صاحب نظراي مشهور، حركت جوهري رو نفي مي كردن، . . تا اينكه ملاصدرا واسه استادش (ميرداماد) شاخ شد و خشم عده اي از افراد سرشناس رو برانگيخت!! . . . براي وارد شدن به اين نظريه ، قدم اول اينه كه بدونيم تغيير و دگرگوني دقيقا چجوريه؟ . . واسه چيزي كه داره حركت ميكنه دقيقا چه اتفاقي ميوفته؟ . . آيا خودش هم تغيير ميكنه؟ يا اينكه فقط حالت و مختصاتش عوض ميشه؟. . .
از ديدگاه حركت جوهري ، حركت و متحرك از يه جنس هستن. . . ساده تر بخوايم بگيم، توي حركت عادي كه ما ميشناسيم، حركت يه خصيصه براي متحركه، . . ولي توي حركت جوهري نه!! . . اگه قلمبه سلمبه هم بخوايم بگيم، جهان يك "شدن" است، نه يك "بودن" ! . . . حركت جوهري ، نقطه تقاطع كلام، عرفان و فلسفه هست.
( با اين حرفايي كه زدم، رسما جهت اين تاپيك به بيراهه كشيده شد!! دوستان نظر بدن كه موافقن يا نه و اينكه اصولا چي بگيم اينجا !! . . . هرگونه پيشنهاد و انتقاد و سوالي رو به قيمتي بگي نگي گزاف، خريداريم!!!!
)
jamal
کاربرنمره شما كمتر يا مساوي نمره كسي است كه به او تقلب رسانده ايد!
jamal
کاربرموقع امتحان اگه پاك كن با خودت نبرده باشي، به پاك كن احتياج پيدا خواهي كرد و بالعكس. . .
jamal
کاربريه نفر آدم حرفه اي پيدا نميشه بياد نظر بده؟ موضوع مهم و جدي ايه. . . بي خيال هندونه و هويج! . . . اگه يكي باشه( يا چند تا باشن) بياد به ما كمي پند و نصيحت كنه ، ميتونيم چيز كنيم . . . چي ميگن . . . . .آهان . . علاج واقعه قبل از وقوع!!!!!
jamal
کاربرميگن يه ديوونه يه سنگ ميندازه تو چاه ، هزار تا عاقل نميتونن درش بيارن…. به مناسبت اين تاپيك، يك دقيقه سكوت ميكنم ( همراه با افسوس، گريه و سمپاتيك هايپر اكتيو!!!!!!!!!!!)
jamal
کاربرفعلا که جواب داده این روش،… تا بعد ببینیم خدا چی میخوا!!د
jamal
کاربر“اگه آینده وجود داشته باشه و بتونیم ببینیمش”؟؟؟ . . . مشکل همین جاس!! . . . آینده وجود داره ولی ما عمرا بتونیم ببینیمش!! چیزایی رو که در مورد غیر ممکن ها گفته بودم نادیده نگیر! . . . گفتم اگه علم غیب برای ما محقق بشه (دقت کن چی میگم، برای ما آدما ، نه موجودات برتر مثل خدا و ….) همه ی چیز هایی که در مخیله من و شما میگنجه، زیر سوال خواهد رفت، اساس همه چیز نابود میشه،… حرف زدن از علم تجربی،قضا و قدر، هدف زندگی و …. بی معنا خواهد بود ( حرف زدن از هر چیز دیگه ای هم بی معنی میشه، چون “معنا” ماهیت خودش رو از دست داده!!).. . . البته بیهودگی زندگی و اینکه اصولا چرا زندگی میکنیم یه بحث مفصل و جداگانه هست و لازم به ذکره که پاسخ به چرا ها در حیطه فلسفه هست. هدف زندگی با “جنبه عملکردی شهود” قابل بررسی هست. ولی ما توی بحث زمان از “جنبه تئوریک شهود+قوانین شناخته شده ی فیزیک” بهره میگیریم و به قول استفن هاوکینگ:”روال کار ما دانشمندان اقتضا میکند که وقتی این دو مورد در دو جبهه مخالف قرار گرفتند، بیشتر به قوانین تجربی فیزیک تکیه کنیم “
“آینده یعنی مجموع بی نهایت حالاتی که ممکن است رخ بدهد” . . . این حالت ها همگی به جز یکی ، به صورت بالقوه وجود دارند.
jamal
کاربرخودم رو کشتم که بگم آینده وجود داره ولی از درک ما خارجه، ولی مثل اینکه پاتو کردی تو یه کفش!!! . . . به مهران میگم بیاد توجیح کنه قضیه رو!!!
jamal
کاربرهیچ کدوم!!!!
jamal
کاربردرود بر رفقا!
سپاس از اینکه مسائلی رو مطرح کردین که بسیار روشن و در عین حال کلیدی هستن!
1- سو تفاهم نشه یه وقت . . . من هرگز تایید نکردم که در صورت تداوم سفر در زمان چندین "من" وجود خواهد داشت . . . (امیدوارم این برداشت در ذهن شما ایجاد نشده باشه که من قانون پایستگی جرم و انرژی رو نادیده گرفته م!!
)
2- امین خان، . . پاراگراف اولت همون چیزیه که بسته به موقعیت به قضا و قدر و در بعضی شرایط قانون جاذبه تعبیر میشه و کاملا قابل درکه! . . . در ضمن هر چی که راجع به عالم غیب و شهادت و همچنین نمود حقیقی اعمال و افکار گفتی (پاراگراف دوم رو میگم!) کاملا قبول دارم. . .
3- دکتر شریفی . . . صحبت های شما، خواسته یا ناخواسته، ترکیب هوشمندانه ای از نظریه حرکت جوهری ملاصدرا و فرمول طلایی انیشتین هست که با موشکافی بیشتر به قانون جاذبه ختم میشه . . . خیلی خوب توضیح دادی، میدونی چرا؟ . . . چون حرکت جوهری مرموز ترین و مبهم ترین نظریه ای هست که تا حالا بهش برخورد کردم و به همین دلیل در حال حاضر در رده های عالی علم فلسفه تدریس میشه. . . .
بقیه مطالبی که مطرح شد کاملا واضح و روشنه و جای هیچ بحثی رو باقی نمیزاره . . . خوب، حالا نظر شما راجع به بحث بعدی چیه؟ چی باشه بهتره؟؟
jamal
کاربردرود بر دوستداران علم!
خیلی ممنون از دوستانی که بحث رو پیگیری میکنن! سپاس ویژه از امین خان که گیر سه پیچ داده! و البته جای تحسین داره!!
دو تا چارت اخیرت یه جورایی به دلم نشست، چون دیدم که یه جورایی! روی اکثر مباحث با هم اتفاق نظر داریم، ولی جا داره چند تا نکته رو مطرح کنم. از اینجا به بعد لازم میدونم که . . . البته باید ببخشین . . . که نظرات شخصی خودم رو که حاصل سالها تفکر و مطالعه این حقیر هست رو بیشتر از پیش وارد بحث کنم:
1- ما باید تکلیف خودمون رو با خودمون مشخص کنیم . . . با چه متودی میخوایم پیش بریم؟ چه چیزی از این مطالب انتظار داریم؟ به عقل تجربی تکیه میکنیم یا به عقل شهودی؟ جنبه تئوریک مد نظر ماست یا بخش عملکردی و کاربردی قضیه؟ یه جور عدم تطابق بین این موارد هست، که عامل اصلی اختلاف نظر جزئی ماست. . . مثل تناقض های جزئی بین علم و دین که پشت نقاب " عقل و دین کاملا سازگار هستند" مونده و نادیده گرفته شده. . . ( این یه تیکه حرف دلم بود . . . خواهش میکنم بحث متافیزیک و . . . رو پیش نکشید . . . اصلا نادیده بگیرین حرفمو!!)
2- از این جمله که گفتی "بی نهایت من وجود خواهد داشت" خیلی خوشم اومد. یک زاویه دید متفاوت که به ندرت پیدا میشه. ولی ترجیح میدم که فعلا هیچ توضیحی ندم!! ولی یه پیشنهاد دارم. یه فیلم هست به اسم prestige که توصیه میکنم حتما ببینین،در واقع مصداق واقعی این جمله هست.(در واقع این فیلم وهمچنین فیلم time mashine به دید آدم جهت میده، و مطالب جالبی رو به نمایش میزاره، مثلا نشون میده که یک ماشین زمان کامل و بی عیب و نقص،(اگه وجود داشته باشه یا ساخته بشه) از حفره ی محاطی استفاده میکنه . . . یعنی انرژی متراکم شده خود دستگاه رو هم در بر میگیره)
3- صد البته که روح ما حرکت میکنه ، و این هیچ منافاتی با چیزایی که من تا به حال گفتم نداره!! با کنار هم قرار دادن مطالب قبلی و یه حساب دو دو تا چهارتا، میشه نتیجه گیری کرد که "من1 " روح رو ( که 4 بعدیه) ، به مفاهیمی که به اقتضای دنیای سه بعدی خودش میشناسه، تجزیه میکنه ( به یک کالبد جسمانی ) . . . به خاطر همین احضار ارواح ( که این روزا زیاد میشنویم!!) اگه به صورت illusion یا illumination باشه هیچ اعتباری نداره و فقط وقتی کسی میتونه ادعای احضار روح واقعی ( تاکید میکنم، احضار روح واقعی) بکنه که بتونه تضمین کنه که روح مورد نظر!! به شکل یه فردی مثل من و شما ظاهر بشه!! ( آه خدای من . . . یه تاپیک جن و روح هم واجب شد!!)
3/5- شدیدا توصیه میشه برین prestige و time mashine رو ببینین!!! ( امین جون اگه خواستی این فیلما رو واست ردیف میکنم)
4- من خودم شخصا با حرفت موافقم که میگی " دیگه دو تا جسم وجود نداره و فقط همون جسمه که موقعیت رو تغییر داده" فیلم ماشین زمان این مساله رو به وضوح هر چه بیشتر روشن میکنه !!
5- در مورد اینکه میگی "ممکنه تصور کنه رفته به آینده در صورتی که این همون حالیه که ازش اومده" … … … به هیچ وجه!! . . . زمان و مکان مثل موم توی دستشه. . . چطور ممکنه صرفا تصور کنه یا گول بخوره. . . من و تو توی قید و بند تصوراتیم ، ولی اون چیزی جز حقیقت ناب رو نمیبینه ( چه لفظ قلم شد!!!
)
6- با این کاغذه خیلی مشکل داری . . . این حلقه فیلمی که ازش صحبت شد، در حین ساخته شدن نابود نمیشه!! اصلا ساخته نمیشه تا نابود شه ، ولی توی دستگاهی قرار گرفته که مجبورش میکنه از اول تا آخر فیلم با سرعت ثابت حرکت کنه و اجازه دخل و تصرف یا عقب و جلو کردن فیلم رو به هیچ کس نمیده . ما توانایی دست پیدا کردن به قسمت های قبلی ( که قبلا پخش شده) رو نداریم ، و برای دستیابی به قسمت های بعدی هم چاره ای نداریم جز اینکه صبر کنیم تا با سرعت ثابت به اونا برسیم . پس راحت تریم که این طور تصور کنیم که ( فرافکنی و انکار… هیلگارد فصل چهاردهم!!!) قسمت هایی که از اونا عبور کردیم نابود شده و قسمت هایی که به اونا نرسیدیم هنوز ساخته نشده، ولی متاسفانه باید بگم این تصورات که ما آدما از سر ناچاری و کمبود ادراک به اونا رو آوردیم، حقیقت رو عوض نمیکنن!!!
7- گفتی "هیچ دنیای موازی وجود نداره" . . . بهت حق میدم که این طور فکر کنی، چون دنیای موازی به همین راحتی بالفعل نمیشه (بزار یه مثال بزنم . . . مثل اینه که بگیم. . . . مثلا بگیم فضای صفاقی وجود نداره . . . این حرف برگرفته از این حقیقته که این فضا بالفعل نیست و در شرایط عادی حرف زدن از این فضا مسخره به نظر میاد. ولی ما این حقیقت رو میدونیم که تحت شرایطی عملا شاهد این فضا هستیم . . . . خیلی مثال مناسبی نبود ، ولی امیدوارم منظورم رو رسونده باشم…)
8- تو گفتی" ما هیچی نیستیم جز همین چیزی که الان هستیم" . . . من گفتم" فقط یه نسخه از تو دارای آگاهی از خود است ، که تو هستی" . . . .
9- ارادت داریم خدمت ملا صدرا . . . قضیه سکه که گفتم دقیقا مصداق حرکت جوهری بود . . . البته خود ملاصدرا ترجیح میده با سیب مثال بزنه، ولی سکه ابتکار خودم بود!!
10- در مورد اینکه گفتی" بالاخره واقعا میشه با سفر به گذشته چیزی رو تغییر داد یا نه" ، متاسفانه در کمال تاثر و اندوه باید بگم که . . . . . . برین فیلم ماشین زمان رو ببینین!!!!
راستی ، اون آیه رو که خوندم به این فکر افتادم که یه تاپیک با موضوع قانون جاذبه (law of attraction) شروع کنیم . چطوره به نظر شما؟
jamal
کاربرروزی پسر بچه ای بود که ميخواست خدا را ببيند. او ميدانست که سفر برای ديدار خدا طولانی است. پس چمدانش را بست و سفرش را اغاز کرد. سه منزل را رد کرد و پيرزنی را ديد که در پارک نشسته و به کبوترها مي نگريست. کنار پيرزن نشست و چمدانش را باز کرد. می خواست به پيرزن نوشابه بدهد که متوجه شد پيرزن گرسنه است. به او غذا داد. پيرزن غذا را گرفت و به او لبخند زد. پسرک غرق در شادی شد. تمام بعد از ظهر را انجا نشستند غذا خوردند و لبخند زدند. اما حتی يک کلمه هم بين ان ها رد و بدل نشد. چيزی به تاريکی شب نمانده بود و پسرک خسته شده بود. از جا برخواست تا برود اما هنوز چند قدمی دور نشده بود که برگشت و پيرزن را در اغوش گرفت. پيرزن قشنگ ترين لبخندش را به او هديه داد. وقتی پسرک به خانه برگشت مادرش که او را انقدر خوشحال ديد تعجب کرد و گفت: چه اتفاقی افتاده که اينقدر خوشحالی؟ پسر کوچولو جواب داد : با خدا ناهار خوردم! و پيش از اينکه مادر سوالی بپرسد گفت: او قشنگ ترين لبخندی را دارد که من تا به حال ديده ام. در اين حين پيرزن نيز که صورتش از شادی می درخشيد به خانه رفت. پسرش از شادی و ارامش مادر تعجب کرد و پرسيد: امروز چه اتفاقی افتاده که انقدر خوشحالی؟ پيرزن جواب داد: با خدا ناهار خوردم و پيش از انکه پسر سوال ديگری بپرسد گفت: می دانی او خيلی جوان است. . . .
-
نویسندهنوشتهها