پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
emerson
کاربرپیله ابریشمروزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای
بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله راتماشا کرد.
ناگهان تقلای پروانه متوقٿ شدو به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد.آن شخص خواست به پروانه کمک کندو با يك قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثهاش ضعیٿ و بالهایش چروکیده بودند.
آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد . او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز كند؛ اما نه تنها چنین نشد و برعكس ، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند .
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان
پرواز دهد .گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم ؛به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هر گز نمی توانستیم پرواز کنیم.
emerson
کاربراتاق کار فرشتگان چطور خنک می شود؟دروغگويي مي ميرد و به جهان آخرت مي رود.
در آنجا مقابل دروازه هاي بهشت مي ايستد سپس ديوار بزرگي مي بيند که ساعت هاي مختلفي روي آن قرار گرفته بود.
از يکي از فرشتگان مي پرسد “اين ساعت ها براي چه اينجا قرار گرفته اند؟”
فرشته پاسخ مي دهد :”اين ساعت ها ساعت هاي دروغ سنج هستند و هر کس روي زمين يک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد يک دروغ بگو يد عقربه ي ساعت يک درجه جلوتر ميرود”.
مرد گفت :”چه جالب آن ساعت کيه؟!”
فرشته پاسخ داد :”مادر ترزا او حتي يک دروغ هم نگفته بنابراين ساعتش اصلاً حرکت نکرده است.
– واي باور کردني نيست . خوب آن ساعت کيه؟
فرشته پاسخ داد : ساعت آبراهام لينکلن(رئيس جمهور سابق آمريکا) عقربه اش دوبار تکان خورد!
– خيلي جالبه راستي ساعت من کجاست ؟
فرشته پاسخ داد : آن در اتاق کار سرپرست فرشتگان است و از آن به عنوان پنکه سقفي استفاده مي کنند.emerson
کاربربه نام خداوند
دوستان من با اجازتون منم نظرمو ميخوام بگم و كمي درباره نظر شما صحبت كنم:
انسان محكوم به قضا و قدر و يا جبر نيست و هميشه ميتونه زندگيشو تغيير بده و زندگيش چيزي از پيش تعيين شده نيست ولي نكته اي هست و اون اينه كه خداوند متعال از آينده و سرنوشت ما و تمام تصميم هاي نهايي ما مطلعه اما اين به اين معني نيست كه ما مترسكيم و اختياري در زندگي نداريم! آينده و گذشته و حال و زمان و اينها همش از چشم ما معني داره چون تمام اينها نسبيه حتما تا حالا پيش اومده وقتي نگرانيد چقدر زمان دير ميگذره و وقتي شاديد نميفهميد چجوري زمان ميگذره! نظريه هاي جديد علمي از مطالبي صحبت ميكنند كه ثابت ميكنه زمان و گذشته و آينده بي معنيه، نظريه هاي كوانتومي ، دنياهاي موازي ، دنياي 11 بعدي، نظريه رشته هاو… خب با توجه به اين مطالب به راحتي ميشه درك كرد كه خدا ميدونه چه اتفاقي ميدونه چه اتفاقي براي ما ميفته اما مجبورمون نميكنه! اما درباره ذات حق، يك مثال ميخوام بزنم ، تا حالا به اين فكر كنيد كه مثلا يه مموري چه چيز عجيبيه؟ يك قطعه كوچولو چه حجمي از اطلاعات رو حفظ ميكنه يا يه دستگاه چه قدر جالبه حالا يه سوال شما چيزي از اين دستگاه ميفهميد؟ منظورم اينه كه ميفهميد چجوري كار ميكنيد؟ آيا دركش ميكنيد؟ احتمالا نه ! حالا چجوري ميخوايد ذات پروردگار رو درك كنيد؟ ما ميدونيم كه دانشمندا خيلي خيلي از بدن آدم كم ميدونن چون درك نميكنن، حالا اين انتظار زيادي نيست مايي كه بدن خودمون رو نشناختيم خالق اون رو بشناسيم؟! ما نگاهمون به خدا از زاويه ديد خودمونه، كيه كه ميگه ما موجود كاملي هستيم؟ آيا ديد ما درست هست؟ چيزي درباره ادراكات فرا حسي شنيديد؟ آيا وجود نداره؟ يعني ما تمام چيزهارو با حواس 5گانه مون درك ميكنيم؟ خب نه! البته به نظر من به راحتي ميشه متوجه پروردگار با حواس شد يعني اثباتش راحته حالا با نيروها و حواس فراتر از 5گانه ديگه خيلي بهتر ميشه خدارو شناخت، ذات خدا بسيار فراتر از حواس و وجود ما هست و او چيزي نيست كه ما بتونيم كامل بشناسيمش ! ما چيو ميشناسيم كه بخوايم خدا رو بشناسيم! حالا دعا چيه؟ يعني فقط به درد آروم شدن ميخوره؟ نه! تاثير در دنياي واقعي داره اما اين مطلب باز هم اختيار انسان رو نفي نميكنه، دنيا قوانيني داره كه از طريق اون دعا تاثير خودشو ميذاره كه البته اين قوانين به اذن خداوند عمل ميكنند، اين دعا علاوه بر آروم كردن ما اثر ميذارن اما چرا بعضي وقتا اثرشو نميبينيم؟ چون ما قوانين دنيا رو نميدونيم! ببينيد ما خيلي خيلي كم ميدونيم باور كنيد! ما ميگيم خدايا اين مشكلو دارم و به قول خودمون درد و دل ميكنيم آروم ميشيم؟ چون با منبع لا يزال الهي رابطه برقرار كرده و انرژي هاي منفي خود رو تخليه كرده و حال بهتري پيدا ميكنيم اين يك توضيح ساده است وقتي اين حال رو خوب بشه درك كرد با ارتباطي كه با خدا برقرار كرد ميشه هر كاري كرد البته اگه خدا بخواهد، بقيه دعاها هم توضيحاتي دارن. اما درباره مطلبي كه گفتيد تمام اطرافمون جزئي از خدا هستند هم ميتونه درست باشه و هم غلط! اگر اين جوري نگاه كنيم كه خداوند خالق دنياست پس خداوند در تمام اطراف ما وجود داره اما به نظر من ذات او بسيار بالاتر از از اين چيزاي اطراف ماست! يعني ميگيد اين كيبورد و موس من جزئي از خداست ؟ نه ! خدا مولكولها و ذرات رو خلق كرده اما اين كيبورد جزئي از او نيست! او بسيار والاتر از اين دنياي پست ماست! خيلي توضيح اين مطلب سخته كه بگيم خدا از رگ ما به ما نزديكتره، يعني مثلا خدا هواست؟ خدا بلوز منه؟ نه مسلما! من اين جوري توضيح ميدم كه خدا همه جا هست ولي ما قابليت دركشو نداريم چون درك ما محدوده! نيروهاي حق در دنيا در جريانه، اما خدا يك چيز مستقله، مسئله خيلي خيلي پيچديست و به راحتي نميشه توضيحش داد! راستي درباره يه مطلب كه گفته خدا واسش فرق نميكنه ما چه كار نميكنيم، به نظر من فرق ميكنه البته منظورم اين نيست كه از ما متاثر ميشه ولي از كارهاي خوب ما خوشحال و از كارهاي بد ما ناراحت ميشه چون ميدونه عواقب كارهاي ما چيه، خدا به بنده ها و موجوداتي كه خلق كرده علاقه داره پس چطور ميتونيم نسبت به ما بي تفاوته؟! عشق خداوند به ما توصيف كردني نيست! اين ماييم اين علاقه رو درك نميكنيم! چطور بگم خدا يك نيرو به تنهايي در جهان نيست! يعني بگيم اون يه نيرويي كه در جهان در جريانه و هيچ درك يا ويژگي نداره! اون ما ميبينه حرفامو ميشنوه حالمونو ميفهمه (اينها تعابير انساني هستن اما خداوند بسيار بالاتر از اين حرفاس اما چه كنم در غالب كلمات بهتر از اين نميتونم بگم!) ، اما راستي چيزي پيامبر ديدن يا شنيدن صدا يا صورت پروردگار نبوده چون اينها ويژگيهاي انساني هستن و او برتر انسانهاي پست هست!
لپ كلام: من يكي كه وقتي به خدا و ذاتش فكر ميكنم مخم سوت ميكشه چون درك اون از توان من خارجه شما رو نميدونم!!!
emerson
کاربرگفت و شنودی با خدا
گفتم: خستهام
گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: “و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا” تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: “واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله” کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است… یک اشاره کنی تمامه!
گفت: “عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم” شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)گفتم: “انا عبدک الضعیف الذلیل…” اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: “ان الله بالناس لرئوف رحیم” خدا نسبت به همهی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)گفتم: دلم گرفته
گفت: “بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا” باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58)گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفت: “ان الله یحب المتوکلین” خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/159)گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: “و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره” بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/۱۱)گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم؛
گفت: “فانی قریب” من که نزدیکم (بقره/186)گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد به تو نزدیک بشوم
گفت: “و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال” هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفت: “ألا تحبون ان یغفرالله لکم” دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: “و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه” پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)گفتم: با این همه گناه… آخر چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت: “الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده” مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/104)گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: “الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب” ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/3)گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: “ان الله یغفر الذنوب جمیعا” خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/53)گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟
گفت: “و من یغفر الذنوب الا الله” [چرا كه نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! … توبه میکنم
گفت: “ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین” [این را بدان كه] خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)ناخواسته گفتم: “الهی و ربی من لی غیرک” ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو كه را دارم؟
گفت: “الیس الله بکاف عبده” خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/36)گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟
گفت: “یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما” ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد
گفت: “ان الله یحول بین المرء و قلبه” خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: “نحن اقرب الیه من حبل الورید” ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16)emerson
کاربربا سلام به تمامي دوستان، ممنون از اين همه داستان هاي زيبا و جالب و طنز
يه پيشنهادي داشتم: چطوره تمام اين داستانهاي طنز توي قالب يك تاپيك باشه چون وقتي در تاپيكهاي جدا جدا هستن اولا كلي ميشن چند روز ديگه تاپيكها 40-50 صفحه ميشن و از طرفي وقتي ميخواي بازشون كني زياد ميشن و از سوي ديگر اين تاپيك هاي جدا جدا موضوعي نيستن كه پيگيري و كامنتهاي زيادي در پي داشته باشن و فقط صفحه تاپيكهاي اخير رو ميگيرن، اگر موافق هستيد تمام اين داستانها رو در يك تاپيك بنويسيد …
با تشكر
emerson
کاربررسول اکرم (ص):
خدای عز و جل می فرماید:
هرگاه یاد من بر بنده ام غالب شود،خواهش و خوشی او را در یاد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشی او را در یاد خود قرار دهم عاشق من شود و من نیز عاشق او گردم و چون عاشق یکدیگر شدیم حجاب میان خود و او را بردارم و عشق خود را برجان او چیره گردانم،چندان که مانند مردم دچار سهو و غفلت نمی شود،سخن اینان سخن پیامبران است،اینان براستی قهرمانند.
کنز العمال 1872/433/1
emerson
کاربرچاکراها در تمام افراد بشر با چرخش سریع خودشان یک بار در جهت عقربه های ساعت انرژی را وارد بدن می کنند و یک بار دیگر با گردش در جهت عکس آن انرژی معیوب یا بیماری را خارج می کنند. حالا به هر دلیل اگر این توازن به هم بخورد و مسیرهای ورود و خروج انرژی بسته شود بیماری رخ می دهد.
در افراد سالم بدن به میزان نیاز و لازم خودش انرژی را جذب می کند، و موقعی که کارهای فراروانی می کنی و از تاجت استفاده بیشتری می کنی بند سیمین یا طناب روحی( جسم انسان را به روح او متصل می کند) را ضخیمتر می کنی.(یادت باشد که فقط انرژی سفید وارد کنید چون طریقه کار با بنفش الکتریکی را نمی دانید برای خودت مشکل ایجاد می کنی.) این طناب در افراد معمولی عصر ما از قطر یک رشته تار عنکبوت تا قطر یک عدد تار مو تغییر می کند. روشن بینها (افرادی هستند که هاله اطراف بدن خود یا دیگران و یاحتی تصاویر فکریشان را می بینند که به آن توانایی رویت هم می گویند.) دیدند که طناب روحی در برخی افراد مذهبی، یوگی ها، افرادی که بطور مدام عبادت و مراقبه می کنند و یا شغل مهمی دارند نسبت به انسانهای معمولی بسیار ضخیمترو ممکن است به یک سانتیمتر یا بیشتر برسد و در بعضی افراد استثنائی این طناب از قطر سرشان هم قطورتر می شود و در دنیای فعلی ما این افراد نادر هستند. (البته حتما شیعیان واقعی قطر طنابشان بیشتر است.)
emerson
کاربرالان يعني اين سوال واقعيه و دنبال جوابش هستيد؟!
يعني پاسخ بديم؟
emerson
کاربربسيار بسيار ممنون از تشكيل اين تاپيك و گروه معنويت هستم…
emerson
کاربرفقط ميشه تاسف خورد! ما كي بوديم كي شديم!!!
دنياي ما به دست خودمون ساخته ميشه پس خودمونو بايد از بعضي جريانات و موضوعات كنار بكشيم و به آينده مون فكر كنيم!!!
emerson
کاربرانرژی(پرانا)از سه طریق جذب بدن می شود. هوا، خورشید و زمین که انرژی زمین و هوا را حبابهای حیات می گویند.
انرژی هوا از طریق ریه ها و چاکرای طحال بصورت پرانای سفید جذب شده و بعد به رنگهای قرمز، نارنجی، سبز، آبی و بنفش تجزیه می شود.
انرژی زمین از کف پاها جذب شده و به چاکرای قاعده ای (ریشه، بقا و تدافع) رفته و بخشی از آن به نخاع و قسمت بیشتر آن به چاکرای میاندوراه (بین پاها) ، ناف و بعد به طحال رفته در آن تجزیه شده و بین چاکراهای دیگر پخش می شود.
انرژی که از تاج گرفته می شود به انرژی الهی یا روحی معروف است ؛ که به بصورت دو نوع انرژی وارد می شود، بنفش و بنفش الکتریکی. که اولی از طریق هوا، زمین و خورشید گرفته می شود و انرژیش پر قدرت است و دومی که روح برتر آن را برنامه ریزی کرده که بهش انرژی الهی یا کیهانی هم می گویند ، وقتی انسان به حالت خلسه می رود آنرا از طریق تاج دریافت می کند. این انرژی فوق العاده پر قدرت است و برای درمان بیماریهای سخت مثل بیماریهای روانشناختی، تومور، سرطان و عفونت های شدید استفاده می شود.
انرژی خورشید هم از طریق پوست بدن جذب می شود.
حالا برای درمان درمانگر می تواند این انرژیها را از طریق یک دست، تاج، گلو و یا قاعده ای بصورت نور سفید گرفته و با دست دیگر انرژی وارده شده از قسمتهای یاد شده را به صورت هر نوع نور رنگی که برای درمان نیاز باشد از طریق کف دست یا نوک انگشتان با شیوه تجسم دقیق رنگ مورد نظر انرژی را خارج کرده و به بدن بیمار بدهد.
emerson
کاربرخيلي باحال بود، مرسي، بازم ازين مطالب با حال بنويس
خدا يكم ازين سياستا ياد ما بده!!!!
emerson
کاربرموافقم اما تابستون يا غير تابستون مهم نيست، مهم اينه كه كارهايي رو كه بهمون انرژي ميدن رو تو برنامه روزانه واسه انجام دادن بگنجونيم
emerson
کاربرخواهش ميكنم
حالا سوالتون رو بپرسيد تا دربارش تحقيق كنم و در اسرع وقت پاسخ بدم…
emerson
کاربرخواهش ميكنم
اميدوارم مفيد بوده باشه!!!!
-
نویسندهنوشتهها