پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 112)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • در پاسخ به: ورود “قلب” ممنوع! #9545
    atefe314
    کاربر

    چه چیزی بد تر از کا آموزی بعد از ظهره اونم تو لیبر اونم وقتی که تابستونه اونم وقتی که قراره همه مدد جوها  بچه های مرده متولد کنن؟؟

    در پاسخ به: ورود “قلب” ممنوع! #9544
    atefe314
    کاربر

    امروز تو لیبر همه منتظر بودن سه نفر که همشون IUFD بود فرزندان مردشون رو به دنیا بیارن برای خاطر متولد کردن فرزند مردشون درد بکشن…

    امروز اولین جنازه رو تو عمرم دیدم ، جسد یه آدم که 39 هفته در بدن مادرش زندگی کرده بود …

    رزیدنت  بچه مرده رو از پا گرفت، سر وته به مادرش نشون داد تکونش داد و گفت : ببین بچه ات مرده!!

    رزیدنت در حالیکه کیسه آمنیوتیک قل اول یه بارداری 3 قلو محکوم به مرگ رو باز میکرد : دائم میگفت چه با حاله چه باحاله …

    در پاسخ به: جنایات کودکانه! #9529
    atefe314
    کاربر

    تاپیک به این خوبی حیف نیست ادامه ندین؟؟! :نگران

    بیشتر از این به حاشیه نکشونیدش :چشمک (چقدر سخت نوشته میشه!)

    هر چه می خواهد دل تنگت بگو…

    در پاسخ به: وضعیت مطب مامایی #9539
    atefe314
    کاربر

    قضیه “خلاف شرع” نیست ممکنه تا وقتی که نتونم موارد بالینی مامایی رو بذارم(بواسطه تجربه کم من و دوستان مامایی فعال مدنت) به نشر مطالب ویژه دانشجویان کارشناسی مامایی روی بیارم(مثلا مطالبی پیرامون ارشد و…) طبیعتا این موضوعات نمیتونه بدرد دوستان غیر مامایی(!) بخوره و باتوجه به فعالیت شدید من10شاید دوست نداشته باشن این مطالبو در بخش “تمام فعالیتها” ببینن

    خودم هم مخالفم که خصوصی بشه1

    در پاسخ به: داستان هاي طنز #6826
    atefe314
    کاربر

    روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به
    کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد
    اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را
    میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از
    مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از
    دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را
    چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او
    با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و
    در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

    گیرنده : همسر عزیزم
    موضوع : من رسیدم

    میدونم
    که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر
    دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین
    الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا
    میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا
    گرمه !! 24

    در پاسخ به: از علی شریعتی تا ما #9531
    atefe314
    کاربر
    برای ناهار خوردن به رستورانی می رفتم . روزی برسر میز ناهار روزنامه «
    لوموند » را می خواندم سرمقاله اش تحلیلی بود از کودتایی درکشور بولیوی .
    کناردست من یک دانشجوی اسراییلی نشسته بود و سرش را به زحمت خم کرده بود و
    با کنجکاوی می کوشید تا صفحه ای را که از لای صفحات روزنامه بیرون آمده بود
    بخواند . گفتم کدام صفحه را میخواهید ؟ گفت صفحه بورس ها را . ان را گرفت و
    ملتهبانه و دقیق نوسان قیمت کالاها و ارزها را بررسی می کرد . فکر کردم
    شاید تاجر است هیچ نگفتم اما او اعجابش را نتوانست پنهان کند و پرسید : چه
    کاره ای ؟


    گفتم دانشجو . گفت کجایی هستی ؟ گفتم ایرانی . پرسید
    سرمقاله سیاسی به چه کار تو میاید ؟! مگر سیاستمداری از بولیوی هستی ؟
    اینکه کجا کودتا شده و کجا اتفاقی افتاده اینها به چه درد تو میخورد ؟

    گفتم
    : مگر تو تاجر فرانسوی هستی ؟ تو که دانشجویی هستی به چه دردت میخورد ؟
    گفت آدم باید منطقی باشد . من و تو هردو دانشجو هستیم ولی به هرحال ماهی
    صدتومان هزارتومانی داریم که از کشورمان می گیریم و آن پول هم به فرانک
    فرانسه تبدیل می شود و تغییر ارز در زندگی دانشجویی ما بی اثر نیست . صفحه
    اقتصادی به من این آگاهی را می دهد که مثلا بدانم سال دیگر هم بلیت غذا
    همین هفده فرانک خواهد ماند یا نه . اما آن سرمقاله که می گوید مثلا در
    شیلی کودتا شده در زندگی تو ، یک دانشجوی ایرانی چه اثری دارد ؟

    لحظه ای درهم نگریستیم و دیدیم که ما دو دانشجوی هم سن و هم عصر و هم رشته ، تا کجا در چشم همدیگر احمقیم !

    در پاسخ به: جنایات کودکانه! #9521
    atefe314
    کاربر

     

    توی این تاپیک شاید معلوم شه کیا یه نموره ADHD و اینا…

     

     شاید عبارت نابغه مناسب تر باشه5

    شمام خوب جنایتکارایی هستیدا خوشحالم  آفرین آفرین ادامه بدین :ایول

    اعتراف… اعتراف …اعتراف..!! :تشویق

    در پاسخ به: جنایات کودکانه! #9515
    atefe314
    کاربر

    14

    به جووون خودم اگه تا آخر هفته حداقل یه جنایتکار اضافه نشه هم  تاپیکو حذف میکنم هم ” تا دو هفته ام مدنت رو تحریم” میکنم(البته اگه بتونم21)

     

    در پاسخ به: جنایات کودکانه! #9511
    atefe314
    کاربر

    وقتی چیز خاصی پیدا نمیکردم بزارم زیر میکرسکوپم تو باغچه می گشتم (یا از تو میوه ها) کرم که پیدا میکردم انگار دنیا رو دارم!! میزاشتمش رو لام(فعلا زنده اس )بعد یه لام دیگه میزاشتم روش و فشار میدادم چنان آبی ازش در میومد بعد میزاشتم زیر میکروسکوپم کلی ذوق میکردم (الان که بهش فکر میکنم حاااالم بهم میخوره   32)

    در پاسخ به: جنایات کودکانه! #9510
    atefe314
    کاربر

    ده – دواوزده ساله بودم یکبار تو باغچه خونه اتفاقی  مورچه ای رو دیدم که با اینکه سر نداشت دست وپاهاش تکون میخورد بعد این سوال واسم پیش اومد که یه مورچه تا چند وقت بدون سر زده میمونه؟

    یه فکر خبیث به سرم زد : چند تا مورچه برداشتم با ظرافت با کاتر سر از بدن مورچه ها جدا کردم تک تک انداختمشون تو یه ظرف شیشه ای زمان گرفتمو هر چند دقیقه بهشون سر میزدم ببینم هنوز دست وپا میزنن یانه؟  زمانها رو یادداشت میکردم این کار رو چند روز رو مورچه های مختلف انجام دادم بعد میانگین زمان زنده موندنشون رو گرفتم و نتیجه رو هم تو دفترچه ام نوشتم:” مورچه ها بعد از از دست دادن سرشون  میانگین 35 دقیقه دست و پا میزنن” 20

    در پاسخ به: پسر 3/5 ساله با تغییر رنگ ادرار #9499
    atefe314
    کاربر

    ژیلبرت!!! خوبه؟

    چرا بدون ‍‍‍‍ پاراکلینیک؟106

    در پاسخ به: داستانهاي كوتاه و آموزنده #6762
    atefe314
    کاربر

    روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.

    پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی
    نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که
    پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به پرداخت
    حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.

    دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در
    حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی
    را آرزو می کنم.

    یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار
    بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و
    می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع
    دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم
    به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و
    مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست
    عزیر!


    دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟

    بله کاملا همینطور است.

    دو ونسزو می گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم

    در پاسخ به: آقایون هم ماما میشن؟! #8366
    atefe314
    کاربر

    http://en.wikipedia.org/wiki/Midwifery

    کشف کردم :تو موزامبیک ماما ها  هیسترکتومی و سزارین هم انجام میدهند 42

    تو هلند و پاکستان و  مردا هم میتونن ماما بشن 26

    برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک فوق مراجعه نمایید

     

    در پاسخ به: سخنی با کاربران سایت. (حتما همیشه بخوانید) #4763
    atefe314
    کاربر

      مبارکه صاحبش65 !دیگه تفسیر میخاد چیکار؟ تفسیر واسه قبل از ساختنه لوگو هست تا مفاهیم موردنظر توش گنجونده بشه حالا دیگه حتما مفاهیم مورد نظر توش هست1 هرکی هرچی بخاد میتونه کشف کنه….. 

    در پاسخ به: خنده دون! #7708
    atefe314
    کاربر

    غضنفر خوشحال تو موزه لوور فرانسه خسته می شه یه صندلی خالی می بینه میره می شینه.

    مامور موزه با سرعت به طرفش میاد و بهش می گه: آقا پاشو این صندلی ناپلئونه!

    می گه: خوب بابا! هر وقت اومد بلند می شم

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 112)