- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
جولای 25, 2011 در 11:08 ق.ظ #4212
atefe314
کاربرجملات یا مطالبی منقول از دکتر شریعتی رو اینجا بذارید
جولای 25, 2011 در 11:11 ق.ظ #9531atefe314
کاربربرای ناهار خوردن به رستورانی می رفتم . روزی برسر میز ناهار روزنامه «
لوموند » را می خواندم سرمقاله اش تحلیلی بود از کودتایی درکشور بولیوی .
کناردست من یک دانشجوی اسراییلی نشسته بود و سرش را به زحمت خم کرده بود و
با کنجکاوی می کوشید تا صفحه ای را که از لای صفحات روزنامه بیرون آمده بود
بخواند . گفتم کدام صفحه را میخواهید ؟ گفت صفحه بورس ها را . ان را گرفت و
ملتهبانه و دقیق نوسان قیمت کالاها و ارزها را بررسی می کرد . فکر کردم
شاید تاجر است هیچ نگفتم اما او اعجابش را نتوانست پنهان کند و پرسید : چه
کاره ای ؟
گفتم دانشجو . گفت کجایی هستی ؟ گفتم ایرانی . پرسید
سرمقاله سیاسی به چه کار تو میاید ؟! مگر سیاستمداری از بولیوی هستی ؟
اینکه کجا کودتا شده و کجا اتفاقی افتاده اینها به چه درد تو میخورد ؟گفتم
: مگر تو تاجر فرانسوی هستی ؟ تو که دانشجویی هستی به چه دردت میخورد ؟
گفت آدم باید منطقی باشد . من و تو هردو دانشجو هستیم ولی به هرحال ماهی
صدتومان هزارتومانی داریم که از کشورمان می گیریم و آن پول هم به فرانک
فرانسه تبدیل می شود و تغییر ارز در زندگی دانشجویی ما بی اثر نیست . صفحه
اقتصادی به من این آگاهی را می دهد که مثلا بدانم سال دیگر هم بلیت غذا
همین هفده فرانک خواهد ماند یا نه . اما آن سرمقاله که می گوید مثلا در
شیلی کودتا شده در زندگی تو ، یک دانشجوی ایرانی چه اثری دارد ؟لحظه ای درهم نگریستیم و دیدیم که ما دو دانشجوی هم سن و هم عصر و هم رشته ، تا کجا در چشم همدیگر احمقیم !
جولای 25, 2011 در 3:05 ب.ظ #9532elhami
کاربراتوبیوگرافی ! در باغ « بی برگی » زادم
و در ثروت « فقر » غنی گشتم.
و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.
و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.
و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.
و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.
و از « دانش » ، طعامم دادند.
و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
و از « مهر » نوازشم کردند.
و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.
و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.
و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.
«دکتر علی شریعتی»
جولای 25, 2011 در 3:25 ب.ظ #9533nahal
کاربرمن یه مطلب از دکتر شریعتی گذاشتم دوست دارم نظر دوستان رو دربارش بدونم لطفا بگین چه برداشتی ازش میکنید اصلا از دید شما به چه معناست .مرسی
جولای 25, 2011 در 3:29 ب.ظ #9534nahal
کاربرچه بسیاردلهایی که میپرستند وتقوی ونیکی نیز در انها زشت و الوده و پلیداست وچه دلهایی که عشق می ورزندوگناه میکنندوخطا وهوس وگناه در انها زیباوپاک وزلال است.
جولای 25, 2011 در 6:34 ب.ظ #9535emerson
کاربرکی رو میپرستند؟! جا افتاده یا کلا چیزی ننوشته اون قسمتو !
جولای 26, 2011 در 6:53 ق.ظ #9536nahal
کاربرچیزی جا نیفتاده …کلا چیزی ننوشته اون قسمتو
جولای 26, 2011 در 1:06 ب.ظ #9537aminima
مشارکت کنندهخانم این جمله اونجا میلنگه. یه کلمه اش جا افتاده. اصلا معنی نمیده این طوری. چه بسیار دلهایی که می پرستند؟! چیو می پرستند؟ خوبی ها رو؟ بدی ها رو؟ چی؟!
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.