› انجمن ها › مطب مامایی › ورود “قلب” ممنوع!
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
جولای 26, 2011 در 5:15 ب.ظ #4218
atefe314
کاربراز وقایع بخش “لیبر” بنویسید
جولای 26, 2011 در 5:22 ب.ظ #9544atefe314
کاربرامروز تو لیبر همه منتظر بودن سه نفر که همشون IUFD بود فرزندان مردشون رو به دنیا بیارن برای خاطر متولد کردن فرزند مردشون درد بکشن…
امروز اولین جنازه رو تو عمرم دیدم ، جسد یه آدم که 39 هفته در بدن مادرش زندگی کرده بود …
رزیدنت بچه مرده رو از پا گرفت، سر وته به مادرش نشون داد تکونش داد و گفت : ببین بچه ات مرده!!
رزیدنت در حالیکه کیسه آمنیوتیک قل اول یه بارداری 3 قلو محکوم به مرگ رو باز میکرد : دائم میگفت چه با حاله چه باحاله …
جولای 26, 2011 در 5:25 ب.ظ #9545atefe314
کاربرچه چیزی بد تر از کا آموزی بعد از ظهره اونم تو لیبر اونم وقتی که تابستونه اونم وقتی که قراره همه مدد جوها بچه های مرده متولد کنن؟؟
جولای 26, 2011 در 6:29 ب.ظ #9546aminima
مشارکت کنندهرزیدنت در حالیکه کیسه آمنیوتیک قل اول یه بارداری 3 قلو محکوم به مرگ رو باز میکرد : دائم میگفت چه با حاله چه باحاله …
مگه رزیدنت حیوون هم داریم؟!! تازگیا به جای آدما حیوون رزیدنتی میگیرن؟!! چه باحال!
جولای 26, 2011 در 6:31 ب.ظ #9547niusha
کاربرامروز وحشتناک بود از وقتی اومدم تا همین الان خواب بودم.. سرم داره میترکه
…3 تا مورد اینجوری پشت سر هم برای دفعه اول واقعا زیاد بودوقتی 3 قلوها داشتن دنیا میومدن 10-15 نفر جوری تو یه اتاق کوچیک مادر رو دوره کرده بودن و لحظه شماری میکردن دنیا بیان که یاد چند هفته پیش افتادم که تو آمریکا قرار بود آپولو هوا کنن!
همه اینا یه طرف اینکه مادر 39 هفته بیشتر غصه میخورد که جواب مادر شوهرشو چی بده یه طرف
. طفلی میگفت براش لباس خریده بودم خودشو مقصر میدونست میگفت خدا دوستم نداره … خیلی دلم سوخت
جولای 26, 2011 در 6:38 ب.ظ #9548niusha
کاربرکلا رزیدنت بی باکیه اون دختر صبحیه رو هم که همینجوری از پا گرفت قلب من تقریبا تو دهنم بود البته اینجوریام نیست بنده خدا …
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.