پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
farzane
کاربرمن همه صحبت های دوستان رو در سکوت دنبال کردم و بسیار استفاده بردم
ممنون به خاطر همه نظر ها و بحث های قشنگتون
در مورد این بحث آخر هم باید بگم منم با دکتر امیر موافقم…. شاید عملا رسیدن به این آرمان ها سخت باشه اما همین که با بیان خواستنش اونارو زنده نگه د اریم هم کلی ارزش داره
farzane
کاربر– – – – –
حیف از انرژی ای که بسوزه برای بد وبیراه گفتن به این موجود شئی العجاب !!!!
farzane
کاربرگفتم : خدایا از همه دلگیرم . گفت حتی از من؟
گفتم : خدایا دلم را ربودند !!!!! گفت پیش از من ؟
گفتم :خدایا چقدر دوری . گفت تو یا من ؟
گفتم : خدایا تنهاترینم . گفت پس من ؟
گفتم : خدایا کمک خواستم . گفت از غیر من ؟
گفتم : خدایا دوستت دارم. گفت بیش از من؟
گفتم : خدایا اینقدر نگو من .گفت من توام تو من !
farzane
کاربرو خدا سیب نینداخت ار آن بالا ها
که در عمق کم حرف نیوتون غرق شویم
و چنین با تقدیس
و چنین با اجبار
جسم او را در خودمان دفع کنیم
یادمان باشد سیب
با هزاران امید
به امید لب و دندان کسی می آید
که به ایمان و یقین
سیب را می فهمد
سیب را می نوشد
وبه حرف نیوتون می خندد
با خودش می گوید :
آسمان جاذبه دارد نه زمین !!
farzane
کاربردلم میگیرد از این همه هیاهوی خفته
از روز های پر از تکرار اشتباه
از سکون و ماندن و درجا زدن
از رفتن و نرفتن و نرسیدن
ای نزدیک ترین به من که همیشه فراموشم میشوی !!!!!! دلم میگیرد از فراموش کردنت
و سخت دلتنگ لحظه هایی می شوم که حضورت را با تمام وجودم لمس میکنم و یادت را به آغوش میکشم …..
لحظه هایی که جاودانه اند….
farzane
کاربربراي تويي كه…
اين باربراي تو مي نويسم . بدون واسطه و تنها براي خودت.
تويي كه در اين روزهاي رنگ به رنگ گاه زيبا و گاه ناخوشاينديگانه حامي هميشگي
مني وتنها بهانه ام براي زيستني.
هرگاه براي رفتني نا معلوم راهي سفر شدم فانوس تو چراغ راهم شد و وجود تو، اميد رفتنم. و آنكه ناخوانده با من بود همواره تو بودي.
آن روز كه گفتني ها همه را آزرد تو بودي كه از من نرنجيدي و مرا خواندي ، هيچكس مرا نديد اما تو ديدي با تمام آنچه بودم.
در آن لحظه هايي كه تمام هستيم در نبرد نيستي غرق در درياي نا اميدي بود تو بودي كه اميدي دوباره بخشيدي و روزهايم را به تازگي نشاندي.
آن گاه كه ديدگانم در اطرافم كسي را نديد تو بودي كه بودي و كسي با من نماند و تو ماندي ، وقتي چيزي نداشتم تو خودم را همه چيز را به من دادي و جانشين تمام نداشته هايم شدي.
و آن هنگام كه خسته از پيمودن پيچ و خم جاده ها ي زندگي ، به كناري ايستاده بودم تو بودي كه جاري ام ساختي و درسراشيب تند راه قواي رفتنم شدي.
اما من چرا وقتي به مقصد جاده ها و سراشيبي هايم مي رسم تو را از ياد مي
برم؟ ! !….
نه اينكه فراموشت كنم اما چرا آن گونه كه بايدت به يادت نمي آورم؟؟!! و روزهايم را سرشار از ياد وجود تو نمي كنم؟ چرا حرم نفسهايت را ، كه در لحظه هاي بي كسي تنها همسفر من بود در حضور هر كسي فراموش مي كنم؟ !!
و اين طمع تلخ كاهلي در اعماق جانم مي ماند تا روزي كه دوباره به سد جاده هاي مهيب برسم ، آن روز باز نقش تو مأ واي قلبم و تنها تسكين دهنده ي وجودم خواهد بود.
اما ياد تو هرچه عميق تر مي شود برشرم وجودم بيش تر تازيانه مي زند و آب رويم را بيش تر به تاراج مي برد. و چه شرمندگي بيش تراز اينكه در روز باراني در لذت باران غرق شوي و چون خشكسالي رسيد خالق باران را ياد كني ؟ ! !
آري خوب مي دانم گرچه مي دانم هر آنچه دارم و دانم از توست اما تو را هرگز آن گونه كه در حيطه ي شايستگي توست ياراي ستايش نداشتم و قداست پرستشت را به زيباي هاي دنيا فروختم…!
اما اينك اين منم كه باز با وجود غفلت ها و خجول بودن ها در محضرت:
مي خواهد كه تو بخواني اش
دستش را بگيري كه راه بس بي منتهاست
وچون هميشه حامي اش باشي
كه بي تو بي مدعاست….
farzane
کاربرمن هم کاملا با این قضیه به اصطلاح راحت کردن مرض شدیدا مخاافم و هرگز همچین کاری نمیکنم!!!
و تمام حرف های دکتر الهام و دکتر امیرحسین رو تایید میکنم
farzane
کاربرهمشون قشنگ بودن مرسی
farzane
کاربررقم مهر و مه از سینه ی افلاک رود نرود نقش خیال تو ز آیینه ی ما
بابافغانی شیرازی
farzane
کاربرجالب بود مرسی
farzane
کاربرمن 2 تا رو درست جواب دادم
جالب بود مرسی
farzane
کاربر1-شفاف
2-دایره یا مربع
3-خیر
4-قرمز-سفید-سیاه-سبز-آبی
5-گاهی قله و گاهی در مسیر قله
6-سفید
7-خانه ای محکم
farzane
کاربربنازم دلی که دروبانه نیست
بنازم شبی که دراوغم تهی ست…..
خودمان
farzane
کاربرخواهش میکنم
آوریل 3, 2011 در 11:31 ق.ظ در پاسخ به: چنانچه روزانه از “ویتامین سی” استفاده می کنید از خوردن “میگو” خودداری کنید. #8010farzane
کاربرجاب بود برام……………….مرسی
-
نویسندهنوشتهها