راز و نیاز

انجمن ها معنویت راز و نیاز

  • این موضوع خالی است.
در حال نمایش 15 نوشته (از کل 39)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #6542
    elhami
    کاربر

    فوق العاده زیباست…

    واقعا ممنون

    #6543
    aghaali
    کاربر

    جالبه جایی شنیدم که هیچکس نمی توانست جلوتر از پیامبر سلام کند، برخی از اصحاب متوجه این موضوع شدند و سر راه ایشان جایی پنهان می شدند تا بتوانند ناگهان به او سلام کنند!

    سلام بر تو ای که در پشت آن دیوار هستی!

    و پیامبر با این زودتر سلام کردن همه را غافلگیر می کردند و این سنت هیچگاه شکسته نشد.

    جالبتر آنکه اگر الآن باور داشته باشیم، این سلامی که ما الآن داریم به پیامبر و امام می دهیم جواب سلام است و نه خود سلام.

    آنها زنده تر از ما هستند!

     

     

    السلام علیک یا امام الرئوف

    سلام امام رضا

    #6544
    emerson
    کاربر

    استدلال قشنگیه، تا حالا نشنیده بودم…

    ممنون دکتر

    #6545
    elhami
    کاربر

    گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم …

    گفتی:فانی قریب

        .:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶)::.

    گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم… كاش می‌شد بهت نزدیك شم

    گفتی: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

         .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.

    گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

    گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لكم

         .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲)::.

    گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی …

    گفتی:و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه

        .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.

    گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار می‌تونم بكنم؟     

    گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

         .:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

    گفتم: دیگه روی توبه ندارم …

    گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

         .::(ولی)خدا عزیزه و دانا،او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.

    گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟ 

    گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

         .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

    گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

    گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

        .:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

    گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! …  توبه می‌كنم

    گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

        .:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

    ناخواسته گفتم:  الهی و ربی من لی غیرك…     

     گفتی:الیس الله بكاف عبده

         .:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶)::.

    گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟

    گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما

    .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن .خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::. 

    #6546
    elhami
    کاربر

    خداوندا …

    مدتهاست که برایت نامه ای ننوشته ام …

    خوب خودت خواستی …

    چرا آن آخری را از زیر فرش برنداشتی و نخواندی ؟

    نکند دیگر تو هم از دستم خسته شده ای ؟! نمی دانم …

    روز به روز بیشتر از تو دور می شوم …

    راه را گم کردم گویا … و خودم را نیز همینطور …

    هنوز در پیچ و خم نادانسته هایم پرسه می زنم …

    نمی دانم كه هستم چه هستم و چرا بايد باشم و اصلا به كجا بايد برسم !

    روزها میگذرند … حس میکنم به انتها نزدیکتر شدم …

    هر روز تنها تر می شوم و این تنهایی تاریک و تلخ مرا هیچکس درک نمی کند …

    خسته از این ر اه بی پایان …

    خسته و رنگ پریده از وحشت بی تو بودن …

    هنوز در گیر و دار احساسم دست و پا می زنم …

    اما نه …

    میدانم که هنوز سقوط نکرده ام ….

    می دانم آنجایی … آن بالا …

    مرا می بینی و منتظر فرصتی هستی که دوباره بیایی پایین به پیشم …

    هنوز هم شب ها وقتی غرق می شوم توی خواب شاید بیایی کنارم …

    خداوندا …

    من راه حلی برای این دلتنگی مرگ آور پیدا نکرده ام …

    مشکل است پیمودن مسیر وقتی مقصد را ندانی …

    دستم رابگیر …

    راه را بر من بنمای …

    کمکم کن …

     

    #6547
    emerson
    کاربر

    دستتون درد نکنه، خیلی قشنگ بود…

    #6548
    elhami
    کاربر

      من‌ آن‌ خاكم‌ كه‌ عاشق‌ مي‌شود

    سر تا پاي‌ خودم‌ را كه‌ خلاصه‌ مي‌كنم، مي‌شوم‌

    قد يك‌ كف

    دست‌ خاك‌ كه‌ ممكن‌ بود يك‌ تكه‌ آجر باشد

     توي‌ ديوار يك‌

    خانه، يا يك‌ قلوه‌ سنگ‌ روي‌ شانه‌ يك‌ كوه،

     يا مشتي‌

    سنگ‌ريزه، ته‌ته‌ اقيانوس؛

    يا حتي‌ خاك‌ يك‌ گلدان‌ باشد؛ خاك‌ همين‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره.

    يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ ممكن‌ است‌ هيچ‌ وقت، هيچ‌ اسمي‌

    نداشته‌ باشد و تا هميشه، خاك‌ باقي‌ بماند، فقط‌ خاك.

    اما حالا يك‌ كف‌ دست‌ خاك‌ وجود دارد كه‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ نفس‌ بكشد، ببيند، بشنود،

    بفهمد، جان‌ داشته‌ باشد. يك‌ مشت‌ خاك‌ كه‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود، انتخاب‌ كند، عوض‌

    بشود، تغيير كند.

    واي، خداي‌ بزرگ! من‌ چقدر خوشبختم. من‌ همان‌ خاك‌ انتخاب‌ شده‌ هستم. همان‌ خاكي‌ كه‌ با

    بقيه‌ خاك‌ها فرق‌ مي‌كند. من‌ آن‌ خاكي‌ هستم‌ كه‌ توي‌ دست‌هاي‌ خدا ورزيده‌ شده‌ام‌ و خدا از

    نفسش‌ در آن‌ دميده. من‌ آن‌ خاك‌ قيمتي‌ام. حالا مي‌فهمم‌ چرا فرشته‌ها آن‌قدر حسودي شان‌ شد.

    اما اگر اين‌ خاك، اين‌ خاك‌ برگزيده، خاكي‌ كه‌ اسم‌ دارد، قشنگ‌ترين‌ اسم‌ دنيا را، خاكي‌ كه‌ نور

    چشمي‌ و عزيز دُردانه‌ خداست. اگر نتواند تغيير كند، اگر عوض‌ نشود، اگر انتخاب‌ نكند، اگر

    همين‌ طور خاك‌ باقي‌ بماند، اگر آن‌ آخر كه‌ قرار است‌ برگردد و خود جديدش‌ را تحويل‌ خدا

    بدهد، سرش‌ را بيندازد پايين‌ و بگويد: يا لَيتَني‌ كُنت‌ تُراباً. بگويد: اي‌ كاش‌ خاك‌ بودم…

    اين‌ وحشتناك‌ترين‌ جمله‌اي‌ است‌ كه‌ يك‌ آدم‌ مي‌تواند بگويد. يعني‌ اين‌ كه‌ حتي‌ نتوانسته‌ خاك

    باشد، چه‌ برسد به‌ آدم! يعني‌ اين‌ كه… 

     

    #6549
    elhami
    کاربر

    ابر و ابریشم و عشق

    هزار و يك‌ اسم‌ داري‌ و من‌ از آن‌ همه‌ اسم‌ «لطيف» را دوست‌تر دارم‌ كه‌ ياد ابر و ابريشم‌ و عشق‌ مي‌افتم. خوب‌ يادم‌ هست‌ از بهشت‌ كه‌ آمدم، تنم‌ از نور بود و پَر و بالم‌ از نسيم. بس‌ كه‌ لطيف‌ بودم، توي‌ مشت‌ دنيا جا نمي‌شدم. اما …

    زمين‌ تيره‌ بود. كدر بود، سفت‌ بود و سخت. دامنم‌ به‌ سختي‌اش‌ گرفت‌ و دستم‌ به‌ تيرگي‌اش‌ آغشته‌ شد. و من‌ هر روز قطره‌قطره‌ تيره‌تر شدم‌ و ذره‌ذره‌ سخت‌تر.

    من‌ سنگ‌ شدم‌ و سد‌ و ديوار ديگر نور از من‌ نمي‌گذرد، ديگر آب‌ از من‌ عبور نمي‌كند، روح‌ در من‌ روان‌ نيست‌ و جان‌ جريان‌ ندارد.

    حالا تنها يادگاري‌ام‌ از بهشت‌ و از لطافتش، چند قطره‌ اشك‌ است‌ كه‌ گوشه‌ دلم‌ پنهانش‌ كرده‌ام، گريه‌ نمي‌كنم‌ تا تمام‌ نشود، مي‌ترسم‌ بعد از آن‌ از چشم‌هايم‌ سنگ‌ريزه‌ ببارد.

    يا لطيف! اين‌ رسم‌ دنياست‌ كه‌ اشك‌ سنگ‌ريزه‌ شود و روح‌ سنگ‌ و صخره؟ اين‌ رسم‌ دنياست‌ كه‌ شيشه‌ها بشكند و دل‌هاي‌ نازك‌ شرحه‌شرحه‌ شود؟

    وقتي‌ تيره‌ايم، وقتي‌ سراپا كدريم، به‌ چشم‌ مي‌آييم‌ و ديده‌ مي‌شويم، اما لطافت‌ كه‌ از حد بگذرد، ناپديد مي‌شود.

    يا لطيف! كاشكي‌ دوباره‌ مشتي، تنها مشتي‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ مي‌بخشيدي‌ يا مي‌چكيدم‌ و مي‌وزيدم‌ و ناپديد مي‌شدم، مثل‌ هوا كه‌ ناپديد است، مثل‌ خودت‌ كه‌ ناپيدايي… يا لطيف! مشتي، تنها مشتي‌ از لطافتت‌ را به‌ من‌ ببخش…

     

    #6550
    farzane
    کاربر

    گفتم : خدایا از همه دلگیرم . گفت حتی از من؟

    گفتم : خدایا دلم را ربودند !!!!! گفت پیش از من ؟

    گفتم :خدایا چقدر دوری . گفت تو یا من ؟

    گفتم : خدایا تنهاترینم . گفت پس من ؟

    گفتم : خدایا کمک خواستم . گفت از غیر من ؟

    گفتم : خدایا دوستت دارم. گفت بیش از من؟

    گفتم : خدایا اینقدر نگو من .گفت من توام تو من !

    #6551
    emerson
    کاربر

     

    خیلی زیبا بود، واقعا جای تشکر داره

    #6552
    avin314
    کاربر

    الهام خانم خیلی زیبا می نویسن.ما چی بگیم دیگه…

    اینو روز قبل از آزمون دستیاری تو وبلاگم نوشتم.

    "به نام او که آسایش ما مصلحت وقت ندید"

     

    بالاخره تموم شد.

    خیلی سخت گذشت…ولی گذشت.

    خیلی خوشحالم.

    فعلا! اصلا! به نتیجه آزمون فکر نمی کنم.چون همین الان قبل از آزمون نتیجه ای رو که می خواستم گرفتم.

    تو این قرنطینه اجباری به خیلی چیزا رسیدم…به ۱ ارزیابی درست از رشته م , علمم , هدفم , توانم ,  اطرافم و…مهم تر از همه خودم.

    خودم… که تو هیاهوی روزمرگی بدجوری گمش کرده بودم.

    نمی ترسم…دیگه استرس ندارم.از خودم راضیم.کم نذاشتم…

    خیلی خوشحالم.

    خدارو شکر میکنم به خاطر تمام داده هاش…و به خاطر تمام داده هاش(که تو زبون ما می گن نداده ها)

    راضیم به رضاش و به حکمتش…

    حالا معنی این آیه رو با تمام وجود درک میکنم:

    "کتب علیکم القتال و هو کره لکم وعسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبو شیئا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون"

    4ماه پیش با چه استرسی شروع کردم و حالا چه آرامشی دارم…

    خیلی خوشحالم.

     فردا 9 صبح آزمونه.خیلی دعام کنید…که به اون چیزی که می خوام برسم…دوس دارم قبول شم اگه خدا هم دوس داره.اگه همون طوری که از نا کجا تو این راه قرارم داد حکمتش بر ادامشه!؟؟؟

    من براین باورم که انتخاب شدم…از ازل.اینو با جرات میگم و با غرور.

    خیلی خوشحالم.

    #6553
    elhami
    کاربر

    منظورت از الهام خانم الان منم؟! اینکه می نویسم یعنی از خودم؟! کی گفته؟ باد خبر رسونده بازم؟! یا اون کلاغه ناقلا لو داده قضیه رو؟!laugh

    نه عزیزم، این متنارو من ننوشتم، البته استعدادم تو نویسندگی و گاهی شاعری بد نیست، یه چند باریم چند تا متن قشنگ نوشتم ولی رو این قضایا کلا وقت و انرژی زیادی نذاشتم! یعنی در واقع علی رغم علاقه زیادی که به نویسندگی دارم، دوست ندارم همین جوری قلم به دست بگیرم و بشینم پای نوشتن! به دلم نمیشینه این مدل نوشتن! نویسندگی حس و حال خاص خودشو میخواد، یه جورایی یه جوشش درونیه، همینجوری که نمیشه نویسنده شد، باید قبلش ظرفیتشو پیدا کنی، باید دلت بزرگ باشه و پاک! البته یه وقتایی میشه همینجوری هم نوشت ولی من میگم تا این کلمات از دل بیرون نیاد به دل نمیشینه!

    خلاصه اینکه هیچ کدوم از نوشته های این تاپیک از من نیست، اینارو دوستان لطف کردن و برام ایمیل کردن، منم چون قشنگ بود گذاشتم تو سایت تا بقیه هم لذت ببرن!smiley

    #6554
    avin314
    کاربر

    منم فکر نکردم از خودتن.همینکه مطالبی انتخاب کردی که تاثیر گذار باشه جای تشکر داره.مرسی kiss

    #6555
    elhami
    کاربر

    مطمئنی؟ ولی جمله ای که نوشتی و مصداق بعدش چیز دیگه ای میگفتا !!!frown

    بیخیال اصلا، در کل ممنونم از توجهت و خوشحالم که از مطالبی که گذاشتم خوشت اومده!smiley

    #6556
    elhami
    کاربر

    الهی!

    اگر برای آن به سوی تو می آیم

    که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی ،

    بگذار که در آنجا بسوزم.

    و اگر برای آن به سوی تو می آیم

    که لذت بهشت را به من بخشی ،

    بگذار که درهای بهشت به رویم بسته شود.

    اما اگر به خاطر تو به سویت می آیم ،

    محبوبم ٬مرا از خویش مران.

    متبرکم کن تا در کنار زیبایی جاودانه ات٬

    تا ابد لانه کنم

     

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 39)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.