فرصت بدهید…

انجمن ها ادبیات فرصت بدهید…

  • این موضوع خالی است.
در حال نمایش 15 نوشته (از کل 58)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #8674
    aminima
    مشارکت کننده

    خوبه تقریبا همه همدیگه رو تا حدودی تایید میکنیم…

    به نظرم من از اونایی میشم که اعتقادم بیشتر به سمت روان درمانیه تا دارو درمانی.

    بذارید یه مثالی بزنم. فرض کنید بارون اومده و سقف خونه آب میده و فرش خیس شده. چند دیدگاه مطرح میشه تا مشکل شناسایی بشه: یکی میگه مشکل بارونه، یکی میگه مشکل سقفه که خرابه، یکی میگه مشکل خیس شدن فرشه.

    بنابراین هر یک از اینها سعی میکنن مشکل رو اون طوری که درک کردن برطرف کنن. اونی که میگه مشکل خیس شدن فرشه، یه لگن (!) میاره میذاره اونجا تا فرش دیگه خیس نشه. اونی که میگه مشکل خرابی سقفه، میره دنبال تعمیر سقف. و اونی هم که میگه مشکل بارونه (!) که هیچی کلا، کاری نمیتونه بکنه.

    حالا: بارون = استرس،  سقف = روان،  چکه کردن = نورو ترنسمیتر ها، خیس شدن فرش = تظاهر بیماری

    کسی که فقط دارو میده ، یه لگن میاره میذاره، در حقیقت تظاهر بیماری رو که خیس شدن فرش ها باشه برطرف کرده و به ظاهر دیگه مشکلی نیست. بعد از مدتی بارون (استرس) قطع میشه و لگن (دارو) هم برداشته میشه و انگار بیمار خوب خوب شده. اما وقتی دوباره بارون بیاد ممکنه دوباره این مشکل پیش بیاد.

    کسی که میره سقف رو تعمیر کنه، داره روی روان طرف کار میکنه. تعمیر کردن سقف که کار هر کسی نیست! کار سختیه. کلی مشکلات داره!

    بنابراین برای درمان یک بیماری روانی باید هم سقف رو تعمیر کرد هم یه لگن آورد!

    در جواب به دکتر زارعی که پرسیدن ابنها رواز کجا آوردم، از توی کله ی مبارک! رفرنس ندارم. این طور برداشت کردم. (اون اولش هم که نوشتم : به نظر من)

    #8675
    xanax
    کاربر

    همه مشکلات روان که استرس و اضطراب نیستن تازه اگه هم باشن به این سادگیا که شما میگی نیست.

    بسیاری از بیماریها(یا درست تر بگیم اختلالات) روانپزشکی خوب بشو نیستن نه با دارو نه با هر چیز دیگه ای (البته تاکنون) مثل اسکیزو-دوقطبی-اکثر اختلالات شخصیت و….

    پاتوفیزیولوژی این اختلالات با پیشرفت علم روانپزشکی و دیگر علوم بطور کاملتری شناخته خواهد شد و بالاخره راه درمانی برای اینها کشف خواهد شد(یا شاید هم پیشگیری).

    من خودم بشخصه اگه  یه بیمار مضطرب یا افسرده رو که میاد مطبم برای اینکه خوب بشه اصلا غیرممکنه که بهش تو همون مرحله دارو ندم نمیگم روی روانش نباید کارکرد من میگم تا دارو نباشه رواندرمانی اصلن زمینش مهیا نمیشه. تا چند هفته SSRI نخوره اصلا مطمئن باشین که حال و حوصله هیچ مشاور و مشاوره ای رو نداره.البته باید حواسمون به پدیده خودکشی متناقض هم باشه.

    #8676
    sarah
    کاربر
     سلام

     هم دارو احتیاج هست هم  روان درمانی .به قول استادمون آب ریختن رو آتیش فایده ای نداره وقتی که از طرف دیگه نفت میرسه بهش !  
    #8677
    avin314
    کاربر

    با نظر دکتر پویا تا حدی موافقم.اصلا تا دارو درمانی نباشه مریضو چطور میخوای بکشونی برا مشاوره و مراحل بعدی؟اونم مریضی که اصلا نمی دونه مریضه و توهما و هذیاناش عین واقعیتن براش.ما که هیچ کدوم منکر نقش بسزای روان درمانی و رفتار درمانی نیستیم.تاثیر همه اینا ثابت شده و به تجربه هم دیدیم.ولی آخه آقای دکتر نقش ما با روانشناس چه فرقی داره پس؟

    ما اینهمه پاتو فیزیولوژی میخونیم که ارتباط بین اختلالات درون و تظاهرات بیرون رو درک کنیم.و با علم به این ارتباطات راهکار ارائه بدیم. آخه کله مبارک تا وقتی علمش در این زمینه اونقد زیاد نشه و صاحب نظر نشه بر اساس چه baceی میتونه فتوا صادر کنه؟

    مردم  تو همه علوم دو دسته ن.یا مرجعن یا مقلد.یا مرجع شو یا اگه نشدی مقلد خوبی باش.

    یکی از استادا سر همین موضوع یکی از بچه ها رو تجدید دوره کرد.استاجره گفته بود آخه دکتر این همه دارو به چه درد این مریض میخوره؟دکترم گفته بود وقتی تو که قراره در مورد مصرف دارو فرهنگ سازی کنی اینو بگی وای به حال بقیه.

    البته من شخصا ازون دکترام که معتقدم تمام داروها توکسینن و بیخودی نباید به مریضا دارو داد تا واجب نباشه.ولی طرز فکرم و دید بدم نسبت به دارو باید با قبل از ورودم به این حیطه فرق کرده باشه.نه؟

    اینم آخرین شعری که ازین مریض دارم.که به زبون محلیشه

    وری ا  دل مپوسی هر بنیشی                 نمینی رنگ دوسی هر بنیشی

    نه لیلی تو وفادره نه دنیا                          صو  دیت کرده عروسی هر بنیشی

    #8678
    sarah
    کاربر

    در ادامه صحبت های دوستم باید بگم که کلا پذیرش دارو درمانی در گروه پزشکی کمه  مثلا من اگه بیمار بشم به احتمال زیاد دارو نمیخورم   

    #8679
    avin314
    کاربر

    حرف سارا دقیقا چیزیه که من میخوام بگم.اینکه گروه پزشکی و بالاخص خود پزشکا بدprognoseترین مریضان.به اون دلیل که همه اطلاعاتی در مورد بیماریشون دارن و ناخوداگاه به بدترین حالت ممکن فکر میکنن.از طرفی چون به عوارض داروها هم کاملا احاطه دارن متاسفانه پذیرش دارودرمانی هم ندارن.اگه با1مریض پزشک برخورد کرده باشید با تمام وجود این حرفا رو درک میکنید و وای به حال وقتی که اون مریض پزشک خودتون بوده باشید!!!frown

    ولی نظر شخصی من اینه که بیماری که بیسواد تره امیدوار تر هم هست.و معجزات هم اتفاقا تو همین گروه ها بیشتر رخ میده به همین دلیل که همه چیز زو از دید غیر علمی میبینن.البته استثنائاتی هم وجود داره که اونا موضوع بحث ما نیست.

    #8680
    aminima
    مشارکت کننده

    ببخشید ما حق نداریم نظر خودمون رو بگیم؟!!

    حالا خوبه صدبار نوشتم "به نظر من"

    مثل اینکه ازاین به بعد باید ته نوشته هام اضافه کنم "البته این فقط نظر منه"! خب خانم دکتر این که واضحه که نظر یک نفر ممکنه درست/نادرست باشه. این که دیگه گفتن نمی خواد!

    در ضمن دکتر پویا، منظورم از استرس هر اتفاقی میتونه باشه. نه صرفا اضطراب. دیگه در این حد رو متوجه میشم!

    #8681
    mehrnaz
    کاربر

    به نظر من ، خیلی بستگی به نوع بیماری داره ! البته من مطالب NLP رو خیلی نخوندم. روش نمی تونم نظر بدم. ولی در کل فکر می کنم اینکه چقدر مشاوره و روان درمانی می تونه اثر گذار باشه به نوع بیماری و خود بیمار بستگی داره.

    بعضی بیماری ها بیشتر و زودتر به روان درمانی پاسخ می دن. بعضی کمتر و یا دیرتر.

    ممثلا من افسردگی ، اضطراب و … از اون دسته بیماری هایی می دونم که بیشتر به روان درمانی جواب می دن.

    ولی یه بیمار با اسکیزوفرنی پیشرفته یا مانیای حاد و …  رو اول بیشتر روی دارودرمانی تاکید می کنم…

    #8682
    mehrnaz
    کاربر

    خیلی از این بحث های ما، یه جواب مطلق نداره. می شه آدم دیدگاه های مختلف رو تو ذهنش داشته باشه و بسته به موقعیت و توانایی ازشون استفاده کنه …

    #8683
    emerson
    کاربر

    به به، جای تشکر داره از این همه نظر !!!

    دکترراضیه، من قبول ندارم که همه روانپزشکا همه روش های درمانی رو بلدن، نمیدونم شاید شانس نیوردم تو دیدن چنتا استاد!!! من یه دفه سر هیپنوتیزم با استاد روانمون کل انداختم! طرف میگفت من به هیپنوتیزم خیلی اعتقاد ندارم، میخواستم بگم شما به روح اعتقاد داری؟!!! خلاصه بحث و رفرنس گفتیم زیر بار نرفت و یه حالی هم به نمرم داد !!! این که واضحه دیگه، به چنتا دیگشون گفتم قبول نکردن! خب این علم تو سر فصلهای درسی اونها نیست، حالا شما میگید بر فرض هیپنوتیزم تاثیر نداره؟ مطمئنا خیلی جاها به درد میخوره ولی خیلیها روش استفاده ازشو بلد نیستن! مسئله پول و این حرفا بماند حالا…

    متاسفانه من هم خیلی به دارو اعتقاد ندارم البته خب مونده به جاش! یه بار یه حرکت غیر اخلاقی زدم، خدا منو ببخشه، بیمار تو اورژانس بود پرستار گفت یه دیکلو بزن منم دیدم مریض حالش خیلی بد نیست یه تست کنیم، سرم کشیدم زدم بش گفتم مسکن قوی و عالیه زود خوبت میکنه، با یه پرستیژ رفتم که مریضه فکر میکرد یه اتندی چیزی هستم!!! مریضه حال کرده بود گفت آب رو آتیش بود، دکتر دستت درد نکنه!!! البته جدی این آزمایش خطری واسه بیمار نداشت اما خب خیلی عذاب وجدان گرفتم و دیگه ازین کارا نکردم!!!

    حالا این که شوخی بود اما من متاسفانه یا خوشبختانه به زمینه غیر جسمی و غیر دارویی خیلی اعتقاد دارم اما این باعث نمیشه به HF یا GIB روش مدیتیشن یاد بدم !

    اما در قدم اول دارو بدیم تا بیمار یکم بهتر بشه بیاد پیشمون، من فکر میکنم بشه بدون دارو هم یه کاری کرد که مریض حالش بهتر بشه و تو پروسه درمانش شرکت کنه و پیشمون بیاد !!!

    راستی امین جان اون مثالت قشنگ بود، دستت درد نکنه

    #8684
    elhami
    کاربر

    ببینید یه بار بحث روح و جسمو تا حدی باز کردم و اثر این دو، رو هم رو گفتم، همه میدونید که جسم ما تظاهری از روح ماست، میدونید که وقتی روح انسان درگیره، جسمش در نتیجه ی اون درگیری روحی میتونه واکنش نشون بده به شکل بیماری! اساتید صاحب نظر (!) قطعا تصدیق میکنن این نظر رو که بخشی از بیمار یها و اختلالات روانی سایکوسوماتیک اند و بخشی سایکوتیک! و در هر دو حال نمیشه نقش ذهن و روح و روان رو بر جسم نادیده گرفت! من با دکتر امین و دکتر امیر کاملا موافقم! مثال دکتر امین کاملا واضح و مشخصه و نقش دارو رو در درمان اختلالات روانی زیر سوال نبرده! به نظر من بخشی از اختلالات روانی رو باید با دارو و روان درمانی درمان کرد و بخشی رو تنها با روان درمانی! واقعا تو بعضی موارد مثل همون مثال دکتر، استرس، افسردگی و گاهی حتی اختلالات شخصیتی جدا نیازی به استفاده از دارو نیست هرچند شاید استفاده از دارو نقش آب رو واسه آتش بازی کنه ولی اگه علت این آتش سوزی رفع نشده باشه، باز هم امکان ایجاد آتش و حتی شعله ورتر شدنش هست! از نظر من و بسیاری از محققین در زمینه متافیزیک ریشه تمام اختلالات حتی جسمی انسان هم ذهن و روح فرد هست و با کار کردن بر روی ذهن فرد بسیاری از این اختلالات رو میشه برطرف کرد، بیماری های متعددی بوده اند که به این طریق درمان شدند گاهی در کنار دارو و گاهی بدون نیاز به دارو، خوزه سیلوا یکی از چندین محققیه که رو این قضیه با استفاده از متد ابداعی خودش، متد سیلوا کار کرده و به نتایج شگفت انگیزی هم رسیده که تو کتاباش چاپ شده!

    این یک جنبه استفاده از نیروی برتر و ذهن برتره، از روش های این چنینی حتی میشه به چیزی که دکتر زارعی گفتند هم برسیم، یعنی درصد پاسخگویی به درمان دارویی در بیماران رو بالا ببریم!

    دکتر راضیه! این که میگید اساتید و دکتر های باتجربه فلان کارو میکنن و با وجود اینکه میدونن تجویز دارو غلطه باز هم تجویز میکنن در هر شرایطی کار درستی نیست که حالا بخواید با هر علتی مثل اینکه بیمار اصرار داره توجیهش کنید! اینجور مواقع میشه از اثر پلاسبو استفاده کرد یا هر روش دیگه ای! به نظر من توانایی یک پزشک در برخورد با بیمار تو یک چنین مواردی میتونه زیر سوال بره! ما قرار نیست براساس تشخیص بیمار درمان کنیم بلکه قراره درست ترین حالت ممکن رو بر اساس تشخیص خودمون انتخاب کنیم! حواستون باشه استاد رفرنس ما نیست! کتب مرجع هم همیشه قابل اعتماد نیستند کما اینکه می بینید هر بار چه تغییراتی رو یه سری اصول اتفاق میفته و گاهی یه اصل درمانی رو کلا نقض میکنن! هرچند ما به عنوان یک پزشک لازمه که یه بیس درمانی مشترک داشته باشیم و ازش استفاده کنیم اما این به این معنی نیست که صرفا همین درمان درست باشه و لاغیر! همه میدونن، من و شما هم میدونیم که کمن پزشکانی که تنها با استناد به درمان رفرنس اقدام به درمان کنن و موفق باشن، گاهی تجربه ی یک پزشک که از اشتباهات درمانیش ممکنه بدست بیاره میتونه روش جدیدتر و موثرتری رو پیش روش بذاره و در واقع اون اشتباه ممکنه تنها از دید کتب مرجع اشتباه باشه و اگه روش بیشتر کار بشه حتی به این نتیجه برسیم که میتونه موثرترین روش ممکن باشه!

    به نظر من لازم نیست آدم یا مرجع باشه یا مقلد میشه یه طیفی بین این دو بود! من میگم ما باید مقلد باشیم در کنار اینکه تلاش کنیم تا حرفی برای گفتن داشته باشیم و به مرجعیت برسیم و لازمه اینکار فکر کردن، بررسی کردن و گاهی نقض و مخالفت با یک سری قوانین برای تشکیل قانون جدیدتر و کارآمدتره!

    خب از تجربه ی دکتر امین استفاده میکنم و در آخر گفته هام میگم، هرچی نوشتم صرفا نظر من بود، نظر من! و من هم کم آدمی نیستم!!!!!

    #8685
    emerson
    کاربر

    فعلا تو بیمارستانای ما که دیکلو هست و چپ و راست میزنن !!!

    نمیدونم ، شایدم درد کمبود توجه داشت، خدا عالمه!

    #8686
    xanax
    کاربر

    اما در قدم اول دارو بدیم تا بیمار یکم بهتر بشه بیاد پیشمون، من فکر میکنم بشه بدون دارو هم یه کاری کرد که مریض حالش بهتر بشه و تو پروسه درمانش شرکت کنه و پیشمون بیاد !!!

    چه جوری  frown

    بعید میدونم بدون دارو و درمان و اقدامات فیزیکی بشه یه کاری کرد که مریض یکم حالش بهتر بشه و تو پروسه درمانش شرکت کنه!

    بنظر من سنگ بنای درمان اختلالات روانپزشکی دارودرمانی و سایر درمانهای فیزیکیه.

     

    #8687
    elhami
    کاربر

    میشه دکتر!

    دکتر شریفی تجربشون تو استفاده از متافیزیک بیشتره، ازشون بخواید میدونم خیلی خوب واستون توضیح میدن! هرچند کتاب هم در این مورد کم نیست!

    #8688
    xanax
    کاربر

    شما تا یه داروی درست و حسابی به بیمار افسردت ندی هر چقدر هم که براش جلسه بذاری و مشاوره کنی و روانکاوی و رواندرمانی بکنی یا اصلا شرکت نمیکنه که بخواد حتا گوش کنه(تمرین و عمل بهش بماند) یا داری تو گوش خر محترم یاسین میخونی.

    اصلن حتما حتما درمان اختلالات روانپزشکی غیر سایکوتیک هم اصلش دارو درمانیه چه برسه به سایکوتیکاش که دارو حرف اول و آخرو میزنه.

     

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 58)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.