پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
elhami
کاربرمنم با دکتر امین کاملا موافقم.یک پزشک متعهد تو لباس مقدس پزشکی هرگز دروغ نمیگه!!و عمل خلاف قانون انجام نمیده!
elhami
کاربربچه ها اگه موافقید یک مشاعره رو شروع کنیم. فقط لطفا از بیت بالا شروع نکنید چون هم لو رفته هم من از ث چیزی بلد نیستم!!نظرتون چیه؟اگه موافقید شروعش با شما…
elhami
کاربرمهرناز جان شاید این مسئله ربطی به موضوع بحثمون نداشته باشه برای همین فعلا فقط همین قدر میگم که تو این فرصتی که تو تابستون داری و هنوز از ترم اول فیزیوپاتولوژِی کاملا عبور نکردی روی مطالعه کتاب باربارا بیتز خیلی تمرکز کن که نه تنها تو معاینه درست و دقیق بلکه گاهی مواقع تو تشخیص درست هم بهت کمک می کنه…البته اینم تجربه شخصی منه که این تجربه هم متاثر از تجربه شخصی یک پزشک کاملا موفقه!!
elhami
کاربرخب منم مثل بقیه تا یه ساعتی از بعد ازظهر درگیر کلاسامم اما از یه ساعتی به بعد عملا بیکارم!که این ساعت باقی مونده که برای من حدودا 5 ساعت میشه رو روش برنامه ریزی می کنم.برای انجام فعالیت های مربوط به دانشگاه اغلب از زمانهای استراحت داخل دانشگاه استفاده میکنم در واقع انجام این قبیل فعالیت ها برای من معادل همون استراحت بین مطالعه است (بخشی از مطالعه دروس رو داخل کتابخونه ی دانشگاه انجام میدم)و واقعا همون تاثیر رو هم داره و منو برای ادامه مطالعه آماده هم می کنه!!برای کارهای تحقیقاتی و سایر فعالیت ها هم بعد از ظهر یک روز در هفته رو تا حالا خالی داشتم و ازش استفاده می کردم و خب همین مقدار زمان تا حالا برام کافی بوده!!صبح تا ظهر جمعه رو به مرور نکات جمع آوری شده اون هفته و جبران عقب ماندگی سایر فعالیت ها اختصاص میدم و از اون به بعدش دیگه کاملا زمان به خودم اختصاص داره و تفریحاتم چون بالاخره منم آدمم و نیاز به تفریح و توجه و تمرکز روی سایر علاقه مندی هام دارم!!!
در مورد من 1 ساعت اول صبح خیلی اهمیت داره وتو این ساعت اغلب یک نگاه کلی و تیتروار به مطالبی که قراره اون روز تدریس بشه میندازم و یا مروری بر درس جلسه قبل انجام میدم…درکل مسئله ای که من حتما بهش توجه میکنم اینه که برنامه ریزیم انعطاف داشته باشه و واقعی و با توجه به شرایط موجود باشه تا مشکلی تو عمل کردن بهش پیدا نکنم!اینم بگم که تو برنامه ام نیم ساعت در روز رو به فعالیت های غیر درسی اختصاص میدم که میتونه شامل مطالعات غیردرسی یا هر فعالیت دیگه ای باشه.این نیم ساعت شاید به ظاهر زمان کمی باشه اما وقتی کنار نیم ساعت روزای دیگه قرارش بدید میبینید که زمان زیادی رو در اختیار دارد که میتونید به فعالیت های مورد علاقه تون بپردازید.مهم اینه که از این زمان نهایت استفاده رو برید و از دستش ندید…
در مورد نحوه ی صحیح مطالعه چند تایی کتاب مرتبط مطالعه کردم که خیلی تو انتخاب روش درست مطالعه بهم کمک کرد اما باید بگم که تجربه شخصیم هم نقش مهمی در این مورد داشت.من در طول این چند سال تحصیلم شرایط متفاوتی رو تجربه کردم حتی عدم حضور در کلاس و …اما در نهایت این بهترین روشی بود که بهش رسیدم و بهم واقعا کمک کرد…
elhami
کاربرخب باید بگم که من به هیج وجه تک بعدی عمل نمی کنم .تو تشکل های مختلف دانشگاه فعال هستم و در کنارش کار تحقیقاتی هم انجام میدم.مطالعات غیر درسی هم دارم.مهم اینه که درست برنامه ریزی کنی،تو برنامه ات به هر کاری بسته به اهمیتش زمانی رو اختصاص بدی و مهمتر از همه خودت رو موظف کنی که برنامه ات عمل کنی…
در ضمن قرار نیست هر روز کل text رو بخونی و حفظش بکنی.در واقع شما باید با یک دور روخونی کردن بخش کوچکی از کتاب رفرنس که همان روز تدریس شده نکات مهم رو یادداشت برداری کنی.حفظ کردن مطلبش واسه آخر هفته ها و شب امتحانه!حسن این مدل خوندن اینه که نیمی از فرایند مطالعه یعنی فهم مطلب رو طی کردی و فقط نیاز به تثبیت اون داری..
این کار زمان زیادی ازت نمیگیره.کارهاتو اولویت بندی کن.زمانی رو که میخوای به هر کاری اختصاص بدی مشخص کن و بعدیه برنامه خوب بریز و بهش عمل کن!!داشتن اراده ی قوی تو عمل کردن به برنامه هات خیلی مهمه…
در مورد جزوه خونی یا رفرنس خونی هم به نظر من اگر به روشی که گفتم درس بخونی خیلی بیشتر از نمره قبولی میتونی نمره بیاری و درعین حال مطلبی رو که از جزوه یاد گرفتی چون باکتب رفرنس تکمیلش کردی مطمئنی که درسته و با اطمینان تو ذهنت ثبتش می کنی..
این صرفا نظر منه!نظری که حداقل یک بار امتحان شده و جواب داده…
elhami
کاربربه نظر منم عدم حضور در کلاس روش مناسبی نیست !منم با دکتر سهیل از این نظر موافقم اما با جزوه خونی خیلی موافق نیستم!من سعی میکنم در تمام جلسات حضور داشته باشم و از مطالبی که مطرح میشه نکات مهمش رو یادداشت کنم و بعد از کلاس یک دور سطحی مرورش کنم .در طول روز هم مطالب مطرح شده رو از روی کتب رفرنس مرور کرده و نکات مهم اون رو یادداشت میکنم.آخر هر هفته هم نکاتی رو که در طول هفته یادداشت کردم مرور میکنم.البته من این روش رو یک ترم امتحانش کردم و واقعا جواب گرفتم.
باید بگم که منم قبل از مطالعه برای بدست آوردن تمرکز دعای قبل از مطالعه رو میخونم و همیشه به معجزه ی بسم الله الرحمن الرحیم ایمان داشتم.حتی یک بار گفتنش( با توجه)، هم جواب میده..
elhami
کاربرانسان همچون رودخانه است ، هرچه عمیقتر باشد آرام تر و متواضع تر است . منتسکیو
elhami
کاربرخب آقای دکتر سهیل احیانا قصد ندارید جواب معما رو بگید؟؟؟نکنه سر کاریه!!
elhami
کاربرموفقیت،یک درصد نبوغ،99 درصد عرق ریختن.(توماس ادیسون)
elhami
کاربرمن فکر میکنم فردی که در خونه شماره 4 زندگی میکنه که آلمانیه،نوشیدنیش قهوه ست،سیگار prince میکشه و سبزه…ماهی نگهداری میکنه..
elhami
کاربرپیشنهاد من:در حالیکه یک کلید خاموشه 2 کلید دیگه رو روشن کنیم،ده دقیقه بعد یکی از دو کلید روشن را خاموش کنیم و 5 دقیقه بعد کلید دیگه رو خاموش میکنیم و بعد بلافاصله به اتاق بعدی رفته و به لامپ ها دست می زنیم.لامپی که سرده لامپ خاموش،لامپی که از همه داغتره همون لامپیه که آخر از همه خاموش شده و لامپی که حرارتی بین این دو لامپ دارد لامپ باقی مانده است…
درست گفتم؟؟
elhami
کاربرخیلی جالب تر شد!فکر میکنم تا اینجا(تمرکز کردن وشمارش) شبیه یوگا بود ،درست میگم؟؟اما خب حتما تفاوتهای اساسی با هم دارن!راستی این روش رو اولین بار کی ابداع کرد؟و متعلق به کدوم دوره است؟ از اسمش به نظر میاد روش جدیدی باشه!دوست دارم بیشتربدونم..
بی صبرانه منتظر خوندن ادامه توضیحات شما هستم…
elhami
کاربرمن در مورد هیچ کدوم از این روش ها چیزی نمیدونم!و همشون برام جذابن.پس انتخاب با خود شما،اما فکر کنم از متد سیلوا شروع کنید بهتره.به نظر میاد نسبت به بقیه روش ها متفاوت تر و جالب تر باشه!!ولی بازم هرطور شما مایلید…
elhami
کاربردر این مورد خیلی اطلاعات ندارم!همین قدر میدونم که با هیپنوتیزم،فرد هیپنوتیزم کننده با تمرکز انرژی خودش (شاید همون انرژی درمانی) واثر بر ضمیر ناخودآگاه بیمار ریشه مشکلات روانی فرد را در گذشته اش جستجو می کنه و با پیدا کردن علت مشکل، از طریق ایجاد تلقینات فکری در فرد اون رو در شرایطی که قرار میده که در کمال آرامش ذهنی با کمک نیروی تفکر، خود فرد سعی میکنه از آشفتگی ها و اضطراب های ذهنیش فاصله بگیره و حتی درمان بشه…
نمیدونم تا چه حد درباره ی هیپنوتیزم درست نوشتم اما دوست دارم در مورد روشهایی که نام بردید بیشتر بدونم…
elhami
کاربراینکه یه دانشجوی پزشکی از خودش شرمنده بشه و به این نتیجه برسه که باید برای نجات جون آدما تلاش کنه و درس بخونه قطعا نشونه پیشرفت و تعالی فکری اون فرده،نشونه ی اینه که داره می فهمه که پزشکی یه شغل مقدسه!و درک این مسائله که بهش انگیزه میده که با وجود سختی ظاهری پزشکی به عشق کشف یه گوشه ای از نظام خلقت و به خاطر لذت دیدن لبخند رضایت روی لبان بیمارش، دروس پزشکی رو نه فقط خوب بخونه بلکه با تمام وجودش درک کنه!اونوقته که نه آدم از سختی درساش افسردگی میگیره!و نه در برابر مشکلات احساس تنهایی می کنه…
به اینکه الان دارید تواین رشته درس میخونید ساده و سطحی نگاه نکنید، شما اتفاقی وارد این رشته نشدید،شما انتخاب شدید برای اینکه اراده خداوند به واسطه دستهای شما تحقق پیدا کنه!!مسئولیت سنگینیه!مراقب باشید اشتباه نکنید… -
نویسندهنوشتهها