› انجمن ها › طنز و سرگرمی › خاطرات زیبای دانشجویی
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
آوریل 24, 2011 در 11:50 ق.ظ #4068
aghaali
کاربراستاد انگل شناسی سر کلاس درس می داد. در مورد کرمک بحث می کرد که یکی از علائمش می تونه خارش شبانه باشه. می گفت کرم ها شب از روده خارج می شند و اطراف مقعد تخم ریزی می کنند. یه دفعه یکی از بچه های کلاس گفت: استاد کرمه از کجا می فهمه شب شده؟؟؟؟
آوریل 24, 2011 در 6:35 ب.ظ #8266mehrnaz
کاربر:)))))
خب حالا جدا از کجا میفهمه؟
آوریل 24, 2011 در 6:35 ب.ظ #8267mehrnaz
کاربر:)))))
خب حالا جدا از کجا میفهمه؟
آوریل 24, 2011 در 10:05 ب.ظ #8268elhami
کاربرخب معلومه دیگه از صدای روده!!!!
آوریل 25, 2011 در 9:30 ق.ظ #8269aghaali
کاربرما هنوز نفهمیدیم. اگه جوابشو پیدا کردید به ما هم بگید.
آوریل 25, 2011 در 9:37 ق.ظ #8270mehrnaz
کاربرصدای روده؟ جدی می گی الهام جون؟
یعنی صدای روده شب ها تغییر می کنه؟
حالا چه طوری می تونم تو خواب صدای رودمو گوش بدم تا مطمئن بشم؟!
:))
آوریل 25, 2011 در 9:37 ق.ظ #8271aghaali
کاربریه مریضی رو آوردن بیمارستان (بخش جراحی) با پارگی رکتوم. . بعد از احیا و کارهای اولیه ازش شرح حال گرفتیم. معلوم شد راننده کامیون هست با بقیه راننده ها شوخی کرده و یکی از دوستان؟؟ پمپ باد کامیون را داخل مقعد بیمار کرده که باعث پارگی رکتوم شده.
به این میگن شوخی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آوریل 25, 2011 در 3:14 ب.ظ #8272aminima
مشارکت کننده:)) :))
سر کلاس اندیشه اسلامی بودیم، حاج آقا داشت درس میداد. بحث احکام حکومتی و اینها بود. ما یه دوستی داریم که سر کلاسها یا خوابه یا داره با آی پادش بازی میکنه! یا که کلا نیست! این سرش پایین بود و داشت بازی میکرد، حاج آقا داشت درس میداد، حاج آقا یه مثالی زد و گفت حالا حکم چیه؟ این رفیق ما هم برگشت گفت خشت! و کلاس در یک لحظه به فضا رفت…
آوریل 25, 2011 در 3:59 ب.ظ #8273elhami
کاربربیخیال خانم دکتر، شوخی کردم!
صدای روده ها که خب شبا کم میشه البته وقت خواب! چون فعالیت گوارشی کم میشه ولی اینکه ربط به اون کرمه داره یا نه رو دیگه الله اعلم!
میتونی واسه یکی رو که خوابیده گوش کنی!
آوریل 25, 2011 در 5:25 ب.ظ #8274aghaali
کاربرروزای اول استاجری بودم. داشتم برای مریض نوت می ذاشتم. مریض یه آقای مسن روستایی و ترک زبان بود ولی فارسی می تونست صحبت کنه. خواستم از هماچوری بپرسم به مریض گفتم ادرارت چه رنگیه. دیدم نمی تونه بگه، هرجا کم می آورد می گفت خوب دیگه.
بهش گفتم رنگ ادرارت شبیه رنگ چایی نشده؟؟ گفت آره. گفتم مطمئنی، گفت آره. اتند محترم که تشریف آوردن گفتم آقای دکتر مریض هماچوری داره، دکتر هم مریض رو خوب می شناخت گفت نه نداره. منم اصرار کردم. رفت پیش مریض گفت آقای ….. پیشابت چه رنگیه؟؟ مریض گفت مثل آبه گاهی زرده. ما هم حسابی ضایع شدیم. بعدش استاد گفت احتمالا مریض مدفوعشو گفته رنگ چاییه.
آوریل 26, 2011 در 6:36 ق.ظ #8276mehrnaz
کاربرسوال بی ربط به تاپیک : شما تو استاژری برای مریض نوت میذارید؟ باید تو پرونده بذارید ؟
آوریل 26, 2011 در 9:32 ق.ظ #8277aghaali
کاربربخش های که اینترن نداشتتیم تو پرونده نوت می ذاشتیم. اگه اینترن داشتیم فقط اینترن نوت می ذاشت. زمانی که داخلی بودم اینترن نداشتیم به خاطر همین ما نوت می ذاشتیم
آوریل 26, 2011 در 11:14 ق.ظ #8278aghaali
کاربرتو بخش جراحی که بودیم یه مریض دیگه با پارگی رکتوم مراجعه کرده بود. اما این با دوستی درکار نبود که بخواد در حقش لطف کنه. بیمار یبوست مزمن داشت به خاطر همین موقع دسشویی رفتن همیشه شلنگ آب را داخل آنال کانالش قرار می داده که کمی آب گرم باعث بهبود بیوستش بشه. از شانس بد بیمار این دفعه شیر خراب بوده یه دفعه آب با فشار زیاد وارد رکتوم میشه و بقیه داستان…
آوریل 28, 2011 در 7:40 ق.ظ #8279aghaali
کاربرمریض یه خانم مسن که با بی حالی و کاهش سطح هوشیاری آورده بودنش. سر راند اتند محترم آقای دکتر… می خواست مریض رو از نظر سطح هوشیاری معاینه کنه یه خورده با سر و صدا و ضربه به پا مریض رو تحریک کرد. یه دفعه مریض داد زد و به آقای دکتر گفت من عروس نمی خوام و شروع کرد به فحش دادن. همراهاش مریض رو به زور آروم کردند . بعد دکتر گفت:
سعی کنید وقتی هوشیار هستید حرف های خوب بزنید چون وقتی آدم بی اختیار میشه حرفهایی رو می زنه که تو زمان هوشیاریش زیاد تکرار می کرده. در تایید حرف دکتر همراهش گفت.مریض تو خونه همیشه با عروسش دعوا داره.(شاید این یه نمونه کوچیک از اتفاقات بعد از مرگ ما باشه زمانیکه ما زنده ایم کارایی که با اختیار انجام میدیم میشه عاقبت ما بعد از مرگ که دیگه اختیاری از خودمون برای انجامش نداریم. شاید اگه این مریض زمان هوشیاریش خوش اخلاق و خندان بود الان هم که دچار کاهش سطح هوشیاری شده حرف های خوب رو تکرار می کرد و خوشحال بود نه عصبانی و فحاش)
من که اون لحظه با حرف دکتر خیلی منقلب شدم.فکر نکنم هیج وقت این خاطره از یادم بره
آوریل 28, 2011 در 9:09 ب.ظ #8280emerson
کاربرماشالله دکتر شمام چقدر خاطره دارید!
واقعا منقلب کننده بود این خاطره…
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.