خاطرات زیبای دانشجویی

انجمن ها طنز و سرگرمی خاطرات زیبای دانشجویی

  • این موضوع خالی است.
در حال نمایش 8 نوشته (از کل 23)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #8281
    emerson
    کاربر

    ماشالله دکتر شمام چقدر خاطره دارید!

    واقعا منقلب کننده بود این خاطره…

    #8282
    drneda
    کاربر

    اره فوق العاده بود….

    #8283
    aghaali
    کاربر

    درمانگاه ارولوژی بودیم. من رفتم از مریض شرح حال بگیرم که بیام و به دکتر مریض رو معرفی کنم. آقای حدود 70-80 ساله.

    گفتم چی شده اومدین درمانگاه

    گفت اومدم عمل کنم

    گفتم برای چی

    گفت سرطان کلیه دارم.

    خلاصه پرونده مریض رو دیدم نوشته بود بیمار مبتلا به RCC هست و پیشنهاد به جراحی کرده بود

    تاریخ بستری رو دیدم متوجه شدم برای 4 سال قبل هست.

    گفتم این که برای 4 سال پیشه تاریخ رو اشتباه زده؟؟

    گفت: نه 4 سال قبل گفتند که سرطان دارم باید عمل بشم پول نداشتم عمل کنم. رفتم تا الان که پولم جور شده اومدم که عمل کنم.

    برام خیلی جالب بود . مریض بستری شد و سونوی مجدد تغییر جدیدی از توده داخل کلیه نشون نداد .مریض با پیگیری سرپایی بدون عمل جراحی مرخص شد.

    گاهی پول نداشتن برای آدم بهتر از داشتن اونه.

    #8284
    elhami
    کاربر

    خوش به حالتون این همه خاطره ارزشمند دارید، من که نفهمیدم بخش اورو اصلا چجوری گذشت، بس که…..حالا بماند!

    ممنون که زیبایی این خاطرات رو با ما قسمت میکنید…

    #8285
    aghaali
    کاربر

    درمانگاه عفونی بودیم خانمی مراجعه کرده بود بابت سوزش و تکرر ادرار. بعد از شرح حال و … پرسید:

    آقای دکتر شوهرم علائمش مثل من بود گفتند پروستات داره، ممکنه برای من هم همین باشه؟؟؟؟

    دکتر گفت: خیالت از اون لحاظ راحت باشه، مشکلی نیست.

    #8286
    niayesh
    کاربر

    ترمي كه ما درس ميكروب داشتيم استاد داشت راجع به جذام صحبت مي كرد.و گفت كه افتادگي انگشتان در اين بيماري هست.يكي از بچه هاي كلاس كه واقعا فعاله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!و گاها سوالايي مي پرسه كه واقعا نياز به سوزوندن گلوكز زيادي داره،پرسيد:استاد اونايي كه انگشتانشون ميي افته ناخنشون هم مي افته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    منم نامردي نكردم و گفتم:نه.ناخن تو هوا مي مونه و انگشت مي افته!!!!!!!!!!!!!cheeky

    #8287
    medico
    کاربر

    عحب دختر حاضر حوابی افرین خانم دکتر

    #8288
    ناشناس
    غیرفعال

    اونروز استاد فارماكومون داشت درس مي پرسيد!(تعجب نكنيد لطفا استادش مورد داره نه بچه ها!!!!)

    بعد به يه پسره تو كلاس گير داد ايشون يه لباس ورزشي پوشيده بودن بهش گفت اقاي ورزشكار لطفا جواب بديد و سوالو پرسيد!

    اون هم مث بقيه نتونست جواب بده!

    بهش گفت من به تو پيشنهاد مي كنم از همين الان بري داروخونه! اقاي مسئول فني !!! دكتـــــــــــــــــــــــر!(از كلمه دكتر به عنوان فحش استفاده كرد!!!!!48)

    جناب ورزشكار بيچاره هيچي نگفت! ولي اخه يكي نيست به اين استاد بگه اگه داروخونه رفتن انقدر افت كلاس داره و بره داروساز مايه ابروريزيه چرا خودت با اينكه تخصصم داري ميري داروخونه!!!!!!!!!!

در حال نمایش 8 نوشته (از کل 23)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.