› انجمن ها › مجمع عمومی سایت › دانشگاه معتبر یا دانشجوی خوب؟
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
می 9, 2010 در 4:13 ب.ظ #4267
theadmin
مدیرکلدکتر امرسون:
دقیقا someone درست میگی، ولی نمیدونم چه مشکلی تو دانشگاهتون هست!!!
هر چی باشه بعید میدونم به دانشگاه من برسی!!!
بگذریم به سوال من جواب ندادید؟ مجددا تکرار میکنم واسه اینکه تلاشی در حد گذروندن راه بهتر یا بهترین شدن داشته باشیم به چه چیزهایی نیاز داریم؟!می 9, 2010 در 4:13 ب.ظ #4268theadmin
مدیرکلامین:
پول!
علاقه.
انگیزه.
دانشگاه خوب.
اساتید خوب.
دوستان خوب.می 9, 2010 در 4:14 ب.ظ #4269theadmin
مدیرکلدکتر امرسون:
نمیتونی بیشتر توضیح بدی و منحث رو به چالش بکشونی؟
از موارد 4و5 که بگذریم چون دست ما نیست اما درباره بقیش بیشتر بگو…می 9, 2010 در 4:14 ب.ظ #4270theadmin
مدیرکلپول:
پول؟ خب پول نداشته باشی نمیتونی زنده بمونی. تازه باید به قدر کافی پول داشته باشی تا بتونی اون طوری زندگی کنی که لازم و کافیه.
علاقه، علاقه اگه داشته باشی، انگیزه خودبخود بوجود میاد. اما اگه علاقه نداشته باشی، انگیزت میتونه مثلا یکی از اینا یا همشون باشه: درجه یک شدن، ثروت، کمک به دیگران و …
دوستان خوب؟ منظورم کسانی هستن که بتونن تورو به هدفت برسونن. یا نه، اگر هم اینطوری نیستن، مانع از رسیدن تو به هدفت نشن.می 9, 2010 در 4:15 ب.ظ #4271theadmin
مدیرکلدکتر امرسون:
خوبه، حالا اگر کسی به چند چیز علاقه بسیاری داشته باشه و در این چند مورد یا رشته استعداد داشته باشه به نظرت باید دنبال کدوم رشته بره؟ منظورم اینه که واسه اینکه یه دانشجوی تاپ بشی یعنی اون چیزی که بالاتر بهش اشاره کردیم یعنی یه آدم خفن باید تقریبا از بسیاری از حاشیه های زندگی و تفریح و خلاصه اون چند رشته دیگه که توش استعداد داره بگذره حالا به نظرت چه باید کرد؟
یعنی حالا علاقه و انگیزه چی میشه؟ انگیزه رو کجا باید بذاره؟می 9, 2010 در 4:15 ب.ظ #4272theadmin
مدیرکلsomeone:
یه جمله هست که میگه همیشه چندین راه وجود داره ولی تنها راه انتخاب کردنه …
پس باید یکی رو اصل انتخاب کنیم و بقیه علاقه ها میشه فرعیات و تا حد امکان حذف نشه …
بیایم تو رشته خودمون …
شما دکتر نقاش ندیدین ! دکتر نوازنده چی ! دکتری که پایه ثابت یه باشگاهه ورزشیه ! پزشکی که حافظ قرانه ! پزشکی که یه لیسانس توی یه رشته دیگه هم داره ! و … اگه ندیدین من بهتون قول میدم که هست …
همت بلند آر که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده انددر مورد نقش محیط هم که کسی شک نداره ولی همش نسبیه …
ولی از بینش این دوست خوب واسه من به شخصه کاملا ثابت شدست، هم توی روابط خودم درکش می کنم هم توی روابط دیگران …
نقشش توی زندگیه آدم غوغا می کنه …می 9, 2010 در 4:15 ب.ظ #4273theadmin
مدیرکلsetareh:
منم با someoneموافقم تو دنیای امروز شاید آدم نتونه تو همه زمینه تا جایی که میخواد جلو بره ولی خوب میتونه به عنوان اهداف فرعی دنبالشون کنه …
من خودم همیشه سعی میکنم انگیزه ام را در پیشرفت در این رشته زیاد کنم چون معتقدم مهم ترین رکن رسیدن به اهداف انگیزه و ایمانه .. ایمان به گرفتن نتایج زحمات و تلاش ها ..یادمون نره که هیچ زحمتی از جانب خدا بی پاسخ نمی مونه!!
متاسفانه مشکلی که الان تو کل سیستم آموزشی کشور ما وجود داره اینه که هنوزنمیخوان شیوه های سنتی را فراموش کنن و همونطور که امین میگه ما هنوز دانش پذیر هستیم نه دانشجو!!!
ما خودمون یه استاد داشتیم که درسته که شاید مباحث کتاب را زیاد بش تکیه نمیکرد اما سعی می کرد نوین ترین شیوه های آموزشی را ارائه بده ولی هنوز که هنوزه کارش داره از طرف رئیس دانشکده انتفاد میشه و همش به ایشون گوشزد میشه که چرا از روی کتاب درس نمی دی؟!!!
در صورتی که این شیوه ها تا حدود زیادی میتونه نقش استاد را کم رنگ کنهمی 9, 2010 در 4:16 ب.ظ #4274theadmin
مدیرکلدکتر امرسون:
من یه سوال تو ذهنم هست که هنوز جوابی کامل براش پیدا نکردم: باید تا کجا درس خوند؟ واضح تر بگم تا چه میزان برای درس خوندن باید وقت گذاشت؟ اگه بخوایم درست حسابی درس بخونیم و به درسای گذشته هم برای جلوگیری از فراموشی یه نگاهی بندازیم تقریبا هیچ وقت اضافه ای برای کارای دیگه نمیمونه!
من تو این چند سال درس خوندن همش تو حالت خوف و رجا بودم!
یعنی بعضی وقتا که حسابی درس میخوندم نمره تاپ کلاسو میگرفتم اما خیلی وقتا هم دوست داشتم به کارهای دیگه و ابعاد دیگه زندگیم برسم اون موقع دیگه نه درس حسابی میخوندم نه نمره ای که میخواستم میگرفتم اما حداقل به کارهایی که دوستشون داشتم انجام بدم رسیده بودم!
یه سوال : ما چند سال این حال و حوصله الان و انرژی این سنو داریم؟ اگه الان بخوایم الان بیشتر وقتمونو روی درس بذاریم پس کی به بقیه زندگی میرسیم؟ اگه درس بخونیم خوب انشاالله به یه جای خوبی میرسیمو مفید برای جامعه خواهیم بود اما آمال و آرزوهامون چی میشه؟ نمیدونم شما هم به چیزهایی که من گفتم برخورد کردید یا نه اما واقعا من یه حس تضادی دارم! میدونم درس مهمتر از بقیه هست و بیشتر وقتمو برای اون میذارم اما واقعا فکر میکنم استعدادهام داره هدر میره! اگه 30 سال دیگه به الانم فکر کنم تا چه حد از اون راضی خواهم بود؟! شاید یه پزشک خفن بشم اما آیا افسوس الانو نمیخورم؟! من با خیلی از همکلاسی هام در این راجع صحبت کردم اما اونا هم مثل من بودن! در این رابطه خوندن کتاب قورباغه ات را قورت بده (it that frog) به نویسندگی برایان تریسی رو توصیه میکنم به من که خیلی کمک کرد تا کمی از این سردرگمی در بیام، تو اون کتاب هم به این اشاره شده که آدم هیچ وقت به انجام تمام کارهاش نمیرسه فقط برای مهماش وقت داره اما انگار تو رشته ما یک مهم بیشتروجود نداره و اون هم درسه!!!
نظر شما چیه؟می 9, 2010 در 4:16 ب.ظ #4275theadmin
مدیرکلامین:
من هم جواب درست و حسابی ای واسه این شوال که سوال خودم من هم هست پیدا نکردم. اما فعلا همین طوری پیش میریم، تا ببینیم شرایط چه چیزی میخواد. یه وقتی میشه که باید مدتی همه چیزو بذاریم کنار بچسبیم به درس، یه وقتی میشه وقت داریم مثلا به تمرین کارهای دیگه بپردازیم…. باید دید شرایط چه چیزی ایجاب میکنه.می 9, 2010 در 4:16 ب.ظ #4276theadmin
مدیرکلدکتر امرسون:
بذار بهت بگم که منم مثل تو فکر میکردم اما حالا میبینم هرچی جلوتر میرم وقتم محدودتر داره میشه پس نیاز به جواب دارم!
فیزیوپات چقدر از علوم پایه سنگین تره استاجری همون قدر از فیزیوپات سنگین تره و اینترنی رو هم که نگو وقت سر خاروندنم پیدا نمیکنی! الان ببین دکتر رضا از بعد عید که اینترن شده دیگه اثری ازش نیست منم دو روز دیگه ناپدید میشم توام چار روز دیگه…!!!می 19, 2010 در 6:03 ق.ظ #4277chekhabarbid
کاربرهم دانشجوی خوب هم دانشگای خوب که ما که خداروشکر هر دو تا هستیم …
می 19, 2010 در 7:30 ب.ظ #4278emerson
کاربرخوش به حالتون!
واسه ما هم دعا کنید! -
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.