امروز وحشتناک بود از وقتی اومدم تا همین الان خواب بودم.. سرم داره میترکه
…3 تا مورد اینجوری پشت سر هم برای دفعه اول واقعا زیاد بود
وقتی 3 قلوها داشتن دنیا میومدن 10-15 نفر جوری تو یه اتاق کوچیک مادر رو دوره کرده بودن و لحظه شماری میکردن دنیا بیان که یاد چند هفته پیش افتادم که تو آمریکا قرار بود آپولو هوا کنن!
همه اینا یه طرف اینکه مادر 39 هفته بیشتر غصه میخورد که جواب مادر شوهرشو چی بده یه طرف
. طفلی میگفت براش لباس خریده بودم خودشو مقصر میدونست میگفت خدا دوستم نداره … خیلی دلم سوخت