› انجمن ها › مجمع عمومی سایت › من باور دارم…
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
ژوئن 12, 2011 در 7:31 ق.ظ #9079
elhami
کاربرمن باور دارم …
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد…ژوئن 12, 2011 در 5:35 ب.ظ #9080avin314
کاربرولی من فکر نمیکنم دکتر رضا دچار سوئ تفاهم شده باشه!!!البته با نحوه گفتنش موافق نیستم.ولی به نظر من گروه مقابل دچار سوئ تفاهم شدید.اگه به تاپیک خواستن توانستن است مراجعه کنید شما هم دقیقا همین برداشت رو خواهید کرد.مگه اینکه نظر و دیدگاه جناب آقای مدیر تو این چند روزه کاملا عوض شده باشه !!!که اگه اینطور باشه جای بسی خوشنودی است که این بحث های ما بالاخره 1نتیجه ای رو به همراه داشت…
ولی 1حرفی هم با دکتر رضای عزیز دارم…
آخه مگه تا قدم اول نباشه راه پدید میاد؟خوش به حال هرکی از اول سال بالایی بوده!!!؟قربون همون وقتا که سال پایینی بودیم…
یادت نره انسان یک “بودن” نیست.یک “شدن” است.
“مردم اغلب تنهایند,چون به جای پل دیوار می سازند.”
ژوئن 12, 2011 در 6:07 ب.ظ #9081elhami
کاربردوست داشتم از اون همه جمله اگه قراره هیچیشم نخونید و قبول نداشته باشید لااقل اصل منظورمو بفهمید و بپذیرید، حالا یا دکتر رضا دچار سوء تفاهم شده یا دکتر امین، این تو اصل حرف من تاثیری نداره و واقعا اهمیت چندانی هم نداره فهمیدنش یا اثباتش، من میگم با هم بهتر صحبت کنیم و سعی کنیم با وجود تفاوت در نظراتمون با هم دوست باشیم، شاید بگید هستیم ولی یه دوست اشتباه دوستشو با طعنه و کنایه بهش گوشزد نمیکنه، نگید هیچکی این کارو نکرده که مثالش تو این تاپیک و یه چندتای دیگه فراوونه!
ژوئن 12, 2011 در 6:27 ب.ظ #9082avin314
کاربردکتر الهام عزیز لازمه که این جمله که” با تمام حرفای دیگه ت موافقم”دقیقا به همین مضمون ذکر شه تا رضایتت حاصل شه؟حتی اگه تمام محتوای صحبتم به اون سمت بوده باشه؟؟؟!!!
دقیقا در همین زمانی که تو اینو مینوشتی من همین حرفای تو دوست عزیزم رو تو تاپیک چند نفر قانونمند؟با همین محتوا ولی به زبون دیگه ای نوشتم.
فکر نمیکنم هیچ کدوم از دوستان مخالف حرف منطقی باشن…موافقت با خیلی از حرفا نیاز به گفتن صریح نداره.گفتنش جزئ بدیهیاته.معلومه که همه همیشه رو تفاوت ها فوکوس میکنیم تا نتیجه بگیریم و درس جدیدی از زندگی کسب کنیم.فاید ه ش چیه که نظرات موافق هم رو دوباره مرور کنیم و مدام تشویق و تایید…
یادت باشه وجود یکی از دونفری که در تمام موارد هم عقیده ن لزومی نداره و اضافه تر از اضافه ست.
البته من مخالف تایید و بیان صریح احساسات دوستانه نیستم.قبول دارم این بار شاید کوتاهی کردم.و اگه باعث کدورتت شده از صمیم قلب معذرت میخوام دوست دیرآشنا.
ژوئن 12, 2011 در 6:44 ب.ظ #9083elhami
کاربراتفاقا منم وقت نوشتن این جمله هات داشتم تو اون تاپیک جوابتو میدادم … 😀
جالبه وقتی اون نوشته تو خوندم دیدم به تمام حرفام جواب داده و وقتی این نوشته تو میخونم می بینم یه جورایی که انگار میدونی تو اون تاپیک چی نوشتم بازم جواب حرفامو دادی، به نظرت به این چی میگن؟ تله پاتی؟!
😕
خواهش میکنم گلم، نیازی به گفتن این حرفا نیست، من به این سادگی ها از چیزی ناراحت نمیشم…
ژوئن 12, 2011 در 6:52 ب.ظ #9084avin314
کاربرب……………له.کاملا موافقم.و جز این چی میتونه باشه…
من باور دارم …
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آنها همديگر را دوست ندارند نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آنها همديگر را دوست دارند نمىباشد.
من باور دارم …
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم …
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق واقعى نيز همين طور است.
ممنون تله پاتی دیر آشنا…
ژوئن 12, 2011 در 6:55 ب.ظ #9085avin314
کاربرو دوستان عزیز…
من باور دارم …
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.من باور دارم …
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.من باور دارم …
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مىدهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.من باور دارم …
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.من باور دارم …
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.من باور دارم …
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.من باور دارم …
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.من باور دارم …
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.من باور دارم …
که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بودهاند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.من باور دارم …
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.من باور دارم …
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.من باور دارم …
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسيم تغيير يابد.من واقعا باور دارم.واقعا...
ژوئن 12, 2011 در 6:55 ب.ظ #9086elhami
کاربرآخی، چه پایان رومانتیکی، خوشحالم، منم ممنونم دوست خوبم…. 🙂
ژوئن 12, 2011 در 6:58 ب.ظ #9087elhami
کاربرAND
I BELIEVE
THAT
WE CAN DO ANY THING WITH HELPING EACH OTHER
🙂
ژوئن 12, 2011 در 7:04 ب.ظ #9088avin314
کاربرصبورانه در انتظار بمان!هر چیز در زمان خودش رخ میدهد.باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند,درختان خارج از فصل خود میوه نمی دهند!
ژوئن 12, 2011 در 7:39 ب.ظ #9089emerson
کاربربسيار زيبا بود، دستتون درد نكنه…
ژوئن 12, 2011 در 8:51 ب.ظ #9090rozita
کاربرصلوااااااااااااااااااااااااااااات!
ژوئن 13, 2011 در 8:14 ب.ظ #9092emerson
کاربردقيقا منظورم هميني بود كه خانم دكتر سارا فرمودند،منظورم متن زيبايي بود كه نوشته بوديد!!! خب مشخصه كه دست هم در اون تاثير داشت !!!
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.