Quietly

انجمن ها ادبیات Quietly

برچسب ها: 

  • این موضوع خالی است.
در حال نمایش 2 نوشته (از کل 2)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #4135
    roya
    کاربر

    لوبیای کوچکی بود

    سحرآمیز نبود

    دفن اش کردم میان سیناپس هام

    بزرگ شد … بزرگ و بزرگ تر …

    جمجمه ام را شکافت و ذهن منبسط شده ام را بیرون ریخت

    بیرون ریخت و بیرون ریخت و بیرون ریخت

    تا

    آرام آرام خدا شدم…

     

    و خدایی که منم ; زجر کشنده از تمام چیز ها .

    #8980
    rozita
    کاربر

    و چه زیباست رنج دوست..

در حال نمایش 2 نوشته (از کل 2)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.