ازدواج

  • این موضوع خالی است.
در حال نمایش 7 نوشته (از کل 7)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #4001
    elyasnaghib
    کاربر

    سلام
    من يه جستجويي كردم ديدم در اين زمينه بحثي ايجاد نشده.
    با توجه به اينكه من خودم براي ازدواج اهميت زيادي قائلم ،گفتم يه بحثي با اين موضوع ايجاد كنم.
    من خودم در حال حاضر فكر مي كنم كه ازدواج مهمترين اولويت زندگيم هست.اونقدري كه به ازدواج و سلامت اخلاقي اهميت ميدم به درس خوندن و كارهاي تحقيقاتي و مقاله نوشتن و … اهميت نميدم.خيلي دنبال پول و ثروت وشهرت نيستم .فكر مي كنم كه بندگي خدا مهمترين كاريه كه انسان در طول عمرش مي تونه انجام بده.در ذهنم افرادي رو كه هدفشون از درس خوندن پول در آوردن و كسب شهرت و مقام هست يا به خاطر حرف مردم درس مي خونن تحقير مي كنم.
    بگذريم.
    گفتم اگه كسي به ازدواج اهميت ميده و در حال حاضر شرايط لازم براي ازدواج رو به نظر خودش داره ، از توقعش و نظرش راجع به ازدواج بگه.
    من فكر مي كنم كه قشر پزشكي چه دانشجويان و چه فارغ التحصيلان علارغم هوش و استعدادي كه دارن در بعضي جنبه هاي زندگي از عوام الناس عقب ترن.خيلي از پسرهايي كه وارد رشته ي پزشكي ميشن تا سن سي سالگي حتي يك رابطه ي درست و منطقي با يك دختر ندارن.و اين جزو اتفاقاتيه كه فكر مي كنم فقط در كشور ما ممكنه پيش بياد.فكر مي كنم اين روش زندگي با هرم خود شكوفايي مزلو املا در تضاده.چون در اولين پله از هرم همدم جنسي در كنار خوراك و پوشاك جزو نيازهاي اوليه قرار گرفته.
    كسي هست كه نظر مخالفي داشته باشه؟

    #7829
    emerson
    کاربر

    سلام بر دکتر گران قدر ، خوشحالیم که شما هم وارد مباحث سایت شدید

    الان دقیقا با چی باید مخالفت داشته باشیم یا نداشته باشیم؟

    خب هر کسی میدونه که اگر آمادگی لازم از جهات مختلف که اگر لازم شد میگم رو داشته باشه میتونه به ازدواج فکر کنه ولی اینکه اولویت باشه یا نه اون مونده به خود شخص!

    البته که بندگی خداوند از هر کاری مهمتره البته باید به کیفیت این امر هم دقت ویژه ای کرد که در سیر سلوک فرد بتونه قدم بر داره!

    معیارها و خواسته های هر فرد هم که منحصرد به خودشه، آیا واقعا لازمه در این جا هر کس بیاد بگه چه ملاکهایی برای همسر آیندش داره؟!

    دست شما درد نکنه دیگه، کل جامعه پزشکی رو زیر سوال بردیدا !!! حالا باید بیایم رابطه منطقی که شما میفرمایید رو ابتدا تعریف کنیم بعد ببینیم چقدر بهش نزدیک یا ازش فاصله داریم! خب دکتر اما جناب مازلو! درسته که چنین روابطی لازمه اما اون چیزی که مازلو جان میگه تا حدودی با شرایط و عقاید ما فاصله داره! همدم لازمه قبول ! حالا بفرمایید تحت چه شرایطی تن به یک همراهی و همراه باید داد؟ ازدواج خوبه قبول! اگر به این مطلب بپردازیم که شخص خواستار ازدواج باید به چه درجاتی از بلوغ برسه تا احتمال خوشبختیش بالاتر بره چظوره؟

    شما شروع کننده بحث هستید، سوال بپرسید و بحث رو جهت بدید…

     

    #7830
    elhami
    کاربر

    سلام

    منم موافقم با اینکه بحثو با انواع بلوغ شروع کنیم و اینکه فرد در چه سطحی از انواع بلوغ قرار داشته باشه میتونیم بگیم آمادگی لازم برای داشتن یک ازدواج موفق رو داره!

    خب قبل از اینکه فردی تصمیم به ازدواج بگیره لازمه به یه حدی از بلوغ رسیده باشه اما به نظر من قدم اول تو این راه خود شناسیه! تا زمانیکه فرد شناختی از خودش، روحیاتش و خواسته هاش در زندگی نداشته باشه، مسیر حرکتش تو زندگی مبهمه، اهدافش متغیر و ملاک ها و معیارهایی که مدنظر قرار میده تا حد زیادی غیر قابل اعتماده!

      

    #7831
    aminima
    مشارکت کننده

    آدم ها و آرمان آدم ها عوض میشن. همون طور که مسیر رودها عوض میشن… سال ها آرام آرام تغییر بوجود میاد…

    1- همه ی دانشجو های پسر یا دختر پزشکی این طوری نیستند که تا پایان درسشون ارتباط با جنس مقابل (نمی گم مخالف) نداشته باشن. اتفاقا بر عکس. "خیلی" از دانشجو های پزشکی (تا این جایی که من دیدم)  ارتباطاتی با عمق زیاد دارن! حتی در برخی موارد ارتباط جنسی، و مسلما از نوع نامشروع. به نظر من محور اصلی ازدواج نیست. محور اصلی دیدگاه ما نسبت به ارتباط بین دو جسیت هست. وقتی دیدگاه سالم و درستی نسبت به این ارتباط داشته باشیم، اون موقع بستر برای فکر کردن به ازدواج مهیا میشه. و اینکه بیایم تعریف کنیم ازدواج واسه چیه؟ چرا مرد و زن با هم ازدواج می کنن؟ هدف از این کار چیه و …   خب اگر بخوایم در چهارچوب قانون ایران رفتار کنیم، که برخاسته از شرعه، هر ارتباط غیر کاری با جنس مقابل حرام و جرمه. یعنی اگر یک پسری با یک دختری که نسبتی با هم ندارند، توی خیابون کنار هم راه برن، مراجع قانونی این حق رو دارند که بپرسن شما چه نسبتی با هم دارید. اگر نسبت شرعی وجود نداشته باشه این دو نفر مجرم شناخته میشن. که به این میگن ساده ترین نوع ارتباط نامشروع. که خب زیاد مته به خشخاش نمیذارن وگرنه این جرم داره و جرمش هم در قانون مشخص شده. به نظر من بهتره وارد این مقوله نشیم که آیا این درسته یا غلط. چون بحث های اعتقادی و غیره پیش میاد که مناسب اینجا نیست. صرفا کوتاه گفتم که بخوام منظورم رو برسونم.

    ما فرض میکنیم که بستر فکری جوون ها برای ارتباط با جنس مقابل، سالم و آماده است!!! حالا بحث اصلی میره سر خود ازدواج.

    به نظر من:

    ببینید بستگی داره این فرد بخواد در زندگیش به کجا برسه. بهر حال زندگی مشترک با زندگی تنهایی کاملا دو سر یک طناب هستند. یعنی یکی که وارد یک زندگی مشترک میشه، همه ی هدف ها و آرزوهاش دست خوش تغییر میشن. پس هم یک آدم تنها میتونه آرزو ها و اهداف خودش رو در زندگی داشته باشه، هم کسی که داره با همسرش زندگی میکنه. و این فرد تنها دیگه نمیتونه همین اهداف رو داشته باشه وقتی که ازدواج میکنه.

    شما یک مسُله ریاضی رو در نظر بگیر. فرض کنیم این مسُله ی سخت رو خودت به تنهایی حلش کنی. چه قدر ممکنه احساس لذت بکنی که خودت حلش کردی… حالا فرض کن قسمتی از این مسُله رو خودت حل کنی و قسمت دیگرش رو دوستت. و با کنار هم قرار دادن این دو قسمت، جواب مسُله در بیاد. اینجا چه قدر میتونی لذت ببری از حل شدن این مسُله؟ اون جا خودت به تنهایی حلش کردی و اینجا تو قسمتی از راه حل رو ارائه دادی. هر دو لذت بخش هستند. اما واقعا لذتی که در هر کردوم می بری با اون یکی متفاوته و قابل مقایسه با هم نیستند.

    زندگی هم همین. یعنی تو میتونی تنهایی زندگی کنی و یک جور لذت ببری، یا میتونی یک زندگی مشترک داشته باشی و از زندگیت اون طور لذت ببری. ببین همدم، دوست، رفیق، شریک زندگی، شریک جنسی… اینا با هم فرق دارن. و البته یک نفر میتونه همه ی اینها باشه که به این فرد میگن شریک زندگی. ولی لزومی نداره دوست تو شریک زندگی تو هم باشه. یا دوست تو شریک جنسی تو باشه. یا شریک جنسی تو همدم تو هم باشه… نه، چه لزومی داره؟! (البته دین خلاف این رو میگه!) حرف من اینه، یک نفر حق داره ازدواج بکنه یا نکنه، حالا وقتی تحقق آرزوها و اهداف زندگیش رو در این میبینه که ازدواج کنه، زمانی حق داره بره ازدواج کنه که به اون بلوغ فکری که بچه ها میگن رسیده باشه. یعنی بدونه وقتی تصمیم داره یک زندگی مشترک با یک نفر رو داشته باشه، وظایفش چیه؟ حقوقش چیه؟ چه طور با اون آدم میتونه به آرزوهاش برسه؟ آرزوهای اون آدم رو چطور میتونه برآورده کنه؟ چطور میتونن آرزوهای مشترک داشته باشن؟ باید حد اقل به این سطح برسه که درک کنه شریک زندگیش هم دوستشه هم همدمشه هم شریک جنسیشه هم رفیقشه هم ….  اما حالا اومدیم یه نفر اهداف و آرزوهاش جوریه که نمیخواد زندگی مشترک داشته باشه. یعنی نمیخواد شریک زندگی واسه خودش داشته باشه. آیا این آدم حق نداره دوست یا همدم یا حتی شریک جنسی داشته باشه؟ من میگم چرا حق نداره؟! البته که حق داره. یه نفر میتونه تنها زندگی کنه، اما خب شریک جنسی هم داشته باشه. چه اشکالی داره؟! یا یک نفر تنها زندگی کنه اما همدمش کسی باشه که از جنس مقابل باشه. چه اشکالی داره؟! وقتی دو طرف با این قضیه مشکلی ندارن و از هم همینو میخوان، دیگه کسی چه حقی داره به اینا بگه این کارو نکنید؟! (در صورتی که دین و به تبع اون قانون کشور ما میگه که این کار اشکال داره و جرمه. خب نظر من مخالف اینه)

    و الان من در حدی نیستم که بگم کدوم راه از این دو راه، راه برتر و راه کامل شدن هست؟ چون نه مطالعه دارم، نه زندگی مردم رو میشناسم، نه خودم تجربه ای دارم. نه حتی انسان رو میشناسم نه خدا رو! یعنی قضاوت نمی تونم بکنم بگم کدوم راه برتره. در کل نظر من اینه که نوشتم. برای ازدواج باید هدفمون از زندگیمون مشخص باشه. و حقوق و وظایف یک همسر رو بدونیم. و آمادگی براورده کردن این ها رو در خودمون ببینیم. در غیر این صورت حق نداریم ازدواج کنیم. حق نداریم. چون گند میزنیم به یک مفهوم. به یک روح. به یک زندگی….

     

    #7833
    elyasnaghib
    کاربر

    من فكر مي كنم كه براي ازدواج اگرچه تا حدودي شناخت از خود و شناخت جامعه و كليت مفهوم زندگي لازمه ولي خيلي از مواقع مسير خود شناسي تا آخر عمر طول ميكشه.آرزوهاي يك مرد يا زن 40 ساله با فرد مشابه 30 ساله ممكنه فرق كنه.

    من تا حدي سيستم موجود در كشورهاي اروپايي رو تاييد مي كنم و از بعضي جهات باهاش مخالفم.ولي مساله اينه كه اين بلوغ فكري كه چند نفر از دوستان اشاره كردن تا سن شايد 30 سالگي طول بكشه.در صورتي كه فرض نيم آدم 30 ساله به خودشناسي و … رسيده كه به نظرم جاي بحث داره.ولي اگر فرض كنيم 30 سالگي زمان مناسب براي ازدواج مثلا براي يك مرد باشه ،در اينجا يك فاصله ي 12 ساله از زمان شروع خواسته هاي عاطفي و جنسي شروع ميشه تا 30 سالگي.كه طبق تعريف عوام الناس اسمش ميشه جووني.

    خلاصه كنم.من فكر مي كنم كسي كه تا 30 سالگي ازدواج نكنه يا روابطي يا جنس مخالف نداشته باشه جوونيش رو از دست داده.اگر چه اين فرد بهترين رشته و بهترين دانشگاه درس بخونه.منظورم اينه كه اگر فرض كنيم براي ازدواج بلوغ فكري لازمه و اين بلوغ تا سن خاصي مثلا 30 سالگي به دست نمياد بايد اعتراف كنيم كه ازدواج به تنهايي نمي تونه مشكلات رو حل كنه.و از بر طرف كردن نيازهاي افراد حتي افراد مذهبي عاجزه.

    البته من بايد چند نكته رو در اينجا اضافه كنم.چون افكار تا حدودي مذهبي يا به ظاهر مذهبي دارم.كه اكثر مراجع اجازه ي پدر دختر براي ازدواج رو احتياط واجب اعلام كردن.يكي دو نفر گفتن واجبه و يكي دو نفر هم گفتن لازم نيست.احتياط واجب هم معنيش اينه كه من (مرجع تقليد) در اين زمينه به حكم قطعي نرسيدم.و در اين مورد مقلد يا بايد جانب احتياط رو رعايت كنه يا به نظر مرجع ديگه رجوع كنه.در نتيجه شايد برقرار كردن يك رابطه بين دختر و پسر اونقدرها هم سخت نباشه و حتي نياز به كسب اجازه از والدين نداشته باشه.به بيان ديگه ممكنه واقعا مشكل شرعي و ديني براي اينكه يه دختر و پسر با هم دوست بشن و يه عقد ازدواج رو خودشون بخونن نباشه.يعني خلاصه من به نظرم دين خيلي هم با دوست دختر و دوست پسر داشتن مخالف نيست.فقط بايد يك سري مسائل رعايت بشه تا اين رابطه غيرشرعي نباشه.

    ولي چيزي كه ازدواج رو به اين شكل در آورده عرف جامعه است.كه به نظر من مشكلات زيادي داره.البته بعضي ها هم ميگن كه عرف تغيير كرده و خلاصه الان وضع طور ديگه است.

    من شخصا در حال حاضر دو تا راه حل به نظرم ميرسه.البته باي افرادي مثل خودم كه گير مذهب دارن.

    يكي اينكه پسر با يه دختري دوست بشه و روابطي هم داشته باشن و با اطلاع خانواده ها باشه.(اين قسمت اطلاع خانواده ها براي رعايت احتياطه)

    دوم اينكه يه دختر و پسر با هم ازدواج كنن و دوران نامزدي رو طولاني كنن و بعد از هم جدابشن يا زندگي رو ادامه بدن.كه به نظرم هر دوش شبيه همه منتها دومي به بهانه ي ازدواج هست و اولي بهانه اي نداره.

     

     

    #7834
    margbarbio
    کاربر

    امین من می خوام نظر بدم ، نمیشه

    #7835
    margbarbio
    کاربر

    nagerefti ch shod dge ,, mikham relax nazar bedam … nemishe

در حال نمایش 7 نوشته (از کل 7)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.