من از بچگی برام علاقه پزشکی ایجاد شده بود.اما الان به این علاقه رسیدم .سال کنکور عاشق بیوتکنولوژی و ژنتیک شدم اما چون طاقت پشت کنکور موندنو نداشتم پزشکی رو که علاقه بعدیم بود انتخاب کردم.راستش الان که تو فیلد رفتم میبینم عاشقشم و اونقدر عاشق بیمارام وکارم هستم که به هیچ قیمت حاضر به از دست دادنشون نیستم وقتی میام خونه دلم واقعا براشون تنگ میشه!اما الان میفهمم که من ادم تو ازمایشگاه موندن نیستم چون صبور نیستم وعاشق هیجان و کار زیادم.و این عشق دیگه مثل قبل بهم القا نشده خودم بهش رسیدم.
در ضمن من اگه انسانی بودم حتما ادبیات و اگه ریاضی بودم فیزیک میخوندم.
اما هر چه از دوست رسد نیکوست.