- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
ژوئن 22, 2010 در 8:10 ب.ظ #3815
emerson
کاربردر این تاپیک میخوام درباره روشهای غیر دارویی حل چالشها و مشکلات روحی روانی صحبت کنیم…
ژوئن 22, 2010 در 8:15 ب.ظ #5197emerson
کاربربرای شروع کسی درباره هیپتونیزم ، انرژی درمانی ، متد سیلوا ، یوگا ، NLP و … اطلاعاتی داره؟
میخوام درباره این مسائل صحبت کنیم چون درصد بالایی از مریضها بیماری های سایکوسوماتیک دارند و با این بعضی ار این روشها به راحتی درمان میشوند!
ژوئن 22, 2010 در 8:26 ب.ظ #5198emerson
کاربردر کل این روشها تو کشور ما خیلی جا نیفتاده که نه تنها میتونه خیلی به بیمارها کمک کنه بلکه برای خود ماها هم خیلی لازمه تا تنشهای روزانه و کاری و غیره رو دفع کرده و شاداب زندگی کنیم و همچنین میتونیم خلاها و مشکلات از هر نوع که میخواد بشه را حل کنیم .
ژوئن 24, 2010 در 8:44 ق.ظ #5199elhami
کاربردر این مورد خیلی اطلاعات ندارم!همین قدر میدونم که با هیپنوتیزم،فرد هیپنوتیزم کننده با تمرکز انرژی خودش (شاید همون انرژی درمانی) واثر بر ضمیر ناخودآگاه بیمار ریشه مشکلات روانی فرد را در گذشته اش جستجو می کنه و با پیدا کردن علت مشکل، از طریق ایجاد تلقینات فکری در فرد اون رو در شرایطی که قرار میده که در کمال آرامش ذهنی با کمک نیروی تفکر، خود فرد سعی میکنه از آشفتگی ها و اضطراب های ذهنیش فاصله بگیره و حتی درمان بشه…
نمیدونم تا چه حد درباره ی هیپنوتیزم درست نوشتم اما دوست دارم در مورد روشهایی که نام بردید بیشتر بدونم…
ژوئن 24, 2010 در 7:39 ب.ظ #5200emerson
کاربرهمین قدر که نوشتی خیلی خوبه اما تو هیپنوتیزم به صورت مستقیم فرد هیپنوتیزم کننده انرژی نمیده البته اون باید از انرژی درونی قوی و قدرت چشمهای بالا و حالات خاصی برخوردار باشه که بتونه شخص رو اصطلاحا به حالت خلسه ببره، هیپنوتیزم کننده به روشهای مختلف شخص رو از فیلترهای بخش خودآگاه رها میکنه و وقتی این فیلتر برداشته میشه با حالتی خواب مانند همراهه که همون طور که گفتی هیپنوتیزم کننده مشکل یا عقده روانی شخص رو پیدا و درصدد رفع اون برمیاد.
اما در انرژی درمانی وضع کلا فرق میکنه، بدن نقاط انرژی متفاوتی داره که هم در انرژی درمانی و هم تا حدودی در رفلکسولوژی استفاده میشه، در انرژی درمانی فرد درمانگر از انرژی های خود که با تمرین کنترل اون در دست گرفته و تقویت کرده به درمان میپردازه وعملکرد سلولها و شرایط بدن رو تغییر میده.
من درباره متد سیلوا و ریلکسیشن و NLP خیلی کتاب خونده وتمرین کردم و همچنین درباره هیپنوتیزم هم مطالعه و تا حدودی تمرین کردم اما درباره انرژی درمانی و رفلکسولوژی اطلاعات متوسطی دارم.
حالا بیشتر درباره کدوم مایلید صحبت کنیم؟
ژوئن 25, 2010 در 8:00 ب.ظ #5201elhami
کاربرمن در مورد هیچ کدوم از این روش ها چیزی نمیدونم!و همشون برام جذابن.پس انتخاب با خود شما،اما فکر کنم از متد سیلوا شروع کنید بهتره.به نظر میاد نسبت به بقیه روش ها متفاوت تر و جالب تر باشه!!ولی بازم هرطور شما مایلید…
ژوئن 25, 2010 در 8:41 ب.ظ #5202emerson
کاربرهیچ اشکالی نداره، هیچ وقت برای شروع دیر نیست.
خیلی خوبه که واسطون جالبه.
متد سیلوا توسط خوزه سیلوا ایجاد شد که داستانش طولانیه اما برای مطالعه بیشتر میتونید از سایت های
www.silvaultramindsystem.com و
www.silvamethod.com
استفاده کنید. از طریق این سایت ها میتونید تو درسهای رایگان ثبت نام کنید تا هر روز مراحل آموزشی این متد برای شما ارسال بشه. این متد بر اساس کاهش فرکانس امواج مغزی از بتا به آلفا که حدود 7 سیکل در ثانیه است پایه ریزی شده برای اطلاع از این موضوع میتونید به فیزیولوژی اعصاب مراجعه کنید. با کاهش فرکانس امواج سلطه نیمکره چپ کم شده و راست غالب میشه در این مرحله شما به نیروهای بیکران هستی اتصال پیدا میکنید و میتونید اقدام به شفای خود و یا دیگران از راه دور ویا اطلاع از آینده و اتفاقات نیفتاده پیدا کنید و یا روی دیگران تاثیری که میخواهید بگذارید.
این مطالب شاید در نگاه اول کمی عجیب به نظر برسه اما من اطمینان میدم اینها واقعیت دارند چون من خودم اونو امتحان کردم و بهش یقین دارم.
فقط کمی تمرین نیاز داره، برای شروع شما باید تمرین ریلکسیشن کنید بدین ترتیب که در محلی ساکت که کسی مزاحمتون نشه برید و در موقعیتی قرار بگیرید که احساس راحتی کنید این محل میتونه اتاقتون باشه که میتونید در زمان خوابیدن این کارو انجام بدید اما بهترین زمان پس از بیدار شده از خواب در صبحه که بدن آمادگی کامل داره اما الزام آور نیست و هر زمانی باشه مانعی نداره، شما چشمهاتونو میبندید و چند نفس عمیق میکشید سپس از عدد 100 شروع شمردن نزولی کرده و تا صفر این شمارش ادامه پیدا میکنه تا به آرامش کامل برسید این کار پس از یک ماه میتونه فقط از عدد 5 یا 10 شروع و به صفر ختم بشه چون شما کاملا در این کار مهارت پیدا میکنید.
یک موضوع مهم در این تمرینات استمرار و عدم خسته شدنه که باید واقعا بخواهید تا بتونید به مرحله ای که لازمه برسید.
فعلا تا اینجا رو داشته باشید تا بقیشو در فرصت بعد بنویسم.
ژوئن 25, 2010 در 9:03 ب.ظ #5203elhami
کاربرخیلی جالب تر شد!فکر میکنم تا اینجا(تمرکز کردن وشمارش) شبیه یوگا بود ،درست میگم؟؟اما خب حتما تفاوتهای اساسی با هم دارن!راستی این روش رو اولین بار کی ابداع کرد؟و متعلق به کدوم دوره است؟ از اسمش به نظر میاد روش جدیدی باشه!دوست دارم بیشتربدونم..
بی صبرانه منتظر خوندن ادامه توضیحات شما هستم…
ژوئن 25, 2010 در 9:14 ب.ظ #5204emerson
کاربرالبته این مطالب که عرض کردم بیشتر برای رسیدن به سطح سیلوا یا همون سطح آلفا است اما مقدمه ای برای ریلکسیشن محسوب میشه اما برای ریلکسیشن تنها، تمرینات جداگانه ای هست که متعاقبا خدمتتون میگم.
ژوئن 25, 2010 در 9:26 ب.ظ #5205emerson
کاربرالبته این مطالب که عرض کردم بیشتر برای رسیدن به سطح سیلوا یا همون سطح آلفا است اما مقدمه ای برای ریلکسیشن محسوب میشه اما برای ریلکسیشن تنها، تمرینات جداگانه ای هست که متعاقبا خدمتتون میگم.
ژوئن 27, 2010 در 7:09 ب.ظ #5206aminima
مشارکت کنندهریلکسیشن یعنی آرامش. به هر روشی که میتونید به آرامش برسید. یوگا فقط مختص ریلکسیشن نیست. یوگا دو بخش داره. بخش بدنی و بخش ذهنی. این دو بخش باید در کنار هم انجام بشن که نتیجه ی مطلوب رو داشته باشیم. با این حال خودم که یوگای بدنی کار کردم تاثیر بسیار بسیار مثبتی روی آرامش ذهنم داشته. قرار نیست با یوگا کسی رو شفا بدیم یا از آینده باخبر بشیم. یوگا برای سلامت فکر و جسم انسان هست.
این روش سیلوا و هیپنوتیزم و غیره، به نظر من هدفشون سلامت شخص نیست، این ها میخوان با استفاده از انرژی کارهایی رو بکنن. اشتباه نکنید نفی نمیکنم این روش ها رو. اتفاقا برام جالبه. در مورد سیلوا از پایه شروع کن بگو چه کار باید بکنیم؟
فعلا از ۱۰۰ بشمریم بیایم عقب؟
ژوئن 27, 2010 در 7:33 ب.ظ #5207emerson
کاربربه نظرم میتونیم از تجاربت استفاده کنیم، میشه تو درباره یوگا بیشتر توضیح بدی؟ تو که خیلی اطلاعات داری و انجامش دادی بیشتر یادمون بده.
درباره سیلوا که من بلدم اینه که تا تو از آرامش نسبی برخوردار نشی نمیتونی کسی رو هم شفا بدی پس شفا و کمک به دیگران هم ابتدا نیاز داره که بر ذهنت تسلط پیدا کنی پس فقط برای کارهای دیگه انجام نمیشه!
این متد توسط خوزه سیلوا حدود 80 سال پیش ابداع شد و به تدریج پیشرفت کرد طوری که الان از اون در خیلی از کارها میشه استفاده کرد داستانش خیلی جالبه…
جالبتر هم میشه…
بله فعلا از 100 شمارش معکوس کنید تا به تدریج روش کاهش فرکانس مغزی از بتا( 14 فرکانس به بالا ) به آلفا (7-14 فرکانس ) رو یاد بگیرید بازم میگم چند هفته اولش سخته به این روش پایبند باشید اما مطمئنم بعدش شگفتی رو احساس خواهید کرد فقط تحمل داشته باشید، یک کار هم میتونید قبل از شروع شمارش بکنید اینه که یک تنفس عمیق کامل جوری که تمام ریه از هوا پر بشه انجام بدید سپس به آرامی خارج کنید و بعد از اون 3 بار تنفس عمیق معمولی انجام بدید و ذهنا از عدد 3 با تجسم شکل اعداد شروع به شمارش تا یک بکنید به همراه هر یک دم و بازدم یک عدد کاهش پیدا میکنه. سپس از 100 با تنفس عادی شمارش رو انجام بدید.
اما در ادامه این کارها باید روش رهاسازی تنش عضلانی رو کار کنید بدین ترتیب که میتونید از نوک سر یا نوک پاشروع کنید که بیشتر از سر توصیه میشه اما من و خود سیلوا از نوک پا را توصیه میکنه: احتمالا تا حدودی آشنا هستید از نوک پا شروع به رهاسازی عضلات کنید و گروه گروه عضلات را به طور قرینه شل کنید : عضلات انگشتان سپس ساق، ران ، شکم ، کمر، سینه ، دستها ، گردن و درآخر عضلات صورت رو رها کنید به تدریج با ادامه این کار متوجه گرما یا یک احساس ویژه در عضلات خواهید شد.
اگر همه این کارها واستون سخته بهتره بعد از اینکه یکیرو پس از چند هفته یاد گرفتید بعدش کار دیگر رو اضافه کنید.
امیدوارم مفید بوده باشه!
جولای 8, 2010 در 9:52 ق.ظ #5208emerson
کاربرچه خبر؟ تا حالا تمرینات رو انجام دادید؟ نظرتون دربارش چیه؟
آگوست 9, 2010 در 4:56 ب.ظ #5209elhami
کاربرمن سعی کردم انجامش بدم.از اون سایتی هم که معرفی کردید استفاده کردم.کار خیلی سختیه این جور تمرکز کردن!!!و به خصوص پیدا کردن شرایط مناسب برای انجام دادنش!!اما تا همون حدی که تونستم انجامش بدم خیلی عالی بود!همین که چند دقیقه ای رو آروم بنشینی و تمرکز کنی ذهنو از تفکرات آزاردهنده رها میکنه و به آدم آرامش میده…اما فکر کنم هنوز نتونستم به سطح آلفا برسم!!
آگوست 10, 2010 در 7:26 ب.ظ #5210emerson
کاربراحسنت، دقیقا کار سختیه! میدونید چرا؟! برای اینکه باید ثابت کنید که ثابت قدم هستید، میدونید یه حالت عجیبیه که نمیتونم توصیف کنم اما باید با پشتکار به کارتون ادامه بدید یکم مونده از دره به اوج برسید الان از منظره ای که اون بالا هست چیزی نمیدونید اما وقتی قعر دره خودمون بیرون بیایم اون موقع چیزهایی رو میبینیم که قبلا حتی دربارش نشنیده بودیم، بازم ادامه بدید ، تا سحر راهی نمونده…
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.