پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 711)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • در پاسخ به: داستانهاي كوتاه و آموزنده #6729
    elhami
    کاربر

    گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد . صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این روزگار پرنکبت بیفتاد و مرد گفت از آنجایی که غمخواران نازنینی همچون شما نداشت و مجبور بود دائم برای من بار حمل کند .

    یکی گفت براستی چنین است من هم مانند اسب تو شده ام . مردم به هیکل نحیف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشیدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب این مرد تنهایم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم .

    می گویند آن مرد نحیف هر روز کاسه ایی آب از لب جوی برداشته و برای اسب نحیف تر از خود می برد . ودر کنار اسب می نشست و راز دل می گفت . چند روز که گذشت اسب بر روی پای ایستاد و همراه پیرمرد به بازار شد .

    صاحب اسب و مردم متعجب شدند . او را گفتند چطور برخواست . پیرمرد خنده ایی کرد و گفت از آنجایی که دوستی همچون من یافت که تنهایش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم .

    می گویند : از آن پس پیر مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سیراب می کردند و دیگر مرگ را هم انتظار نمی کشیدند…

    ارد بزرگ :دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید زندگی ست .

     

     

    در پاسخ به: لحظه تحول #4463
    elhami
    کاربر

    خداوند درهای فراوانی ساخته که به حقیقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست ایمان به آن می کوبند باز می کند…

    جبران خلیل جبران

    در پاسخ به: ♦تک بیتی و دو بیتی های . . . . #7557
    elhami
    کاربر

    از عشق فقط وصل و رسیدن خوش نیست                    عشق است و همین لذت دیدار و دگر هیچ…heart

    در پاسخ به: مشاعره #5727
    elhami
    کاربر

    استخوان سر فرهاد فرو ریخت زهم                دیده اش در ره شیرین نگران است هنوز…sad

    در پاسخ به: NLP #5417
    elhami
    کاربر

    خیلی ممنون از پاسختون…smiley

    در پاسخ به: ♦تک بیتی و دو بیتی های . . . . #7555
    elhami
    کاربر

    سرایی را که صاحب نیست ویرانیست معمارش                 دل بی عشق میگردد خراب آهسته آهسته…

    در پاسخ به: مشاعره #5725
    elhami
    کاربر

    می برم منزل به منزل چوب دار خویش را                        تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را…broken heart

    در پاسخ به: مشاعره #5722
    elhami
    کاربر

    در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟                     به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه؟sad

    در پاسخ به: خلسه #6316
    elhami
    کاربر

    خیلی ممنون…smiley

    در پاسخ به: NLP #5414
    elhami
    کاربر

    چه جالب!!!

    اما سوال :

    خب این مرجع آدما چجوری تعیین میشه؟ ارثی و ذاتیه یا بستگی به محیط و شرایط زندگی فرد و رفتارهای اطرافیانش داره؟؟؟

    اصلا درسته که یه آدم وابسته به نظرات اطرافیان باشه یا برعکس حرف حرف خودش باشه و حرفایی رو بپذیره که که با تجربه های قبلیش سازگاره؟؟ خب شاید باید به این آدم یاد داد که حتی چیزی که ازش ذهنیتی نداره و یا مرجع درونیش اونو نمی پذیره ممکنه یه تجربه ی فوق العاده باشه و بهتره امتحانش کنه و به نظر اطرافیانش گاهی اعتماد کنه!!! به نظرتون لازمه سعی کنیم طرفمون این مسئله رو بفهمه یا همین که فقط از دونستن این موضوع که مرجعش چیه بتونیم واسه برقراری رابطه باهاش استفاده کنیم کافیه؟؟ یا اصلا درسته یه آدم مطلقا یک مرجع داشته باشه؟؟ این آدما به نظر شما کاملن یا آدمایی که تحت شرایطی خاص ممکنه مرجعشون تغییر کنه؟؟

    شرمنده سوالم طولانی شد، سعی کردم اونقدری توضیح بدم که مطمئن بشم متوجه منظور سوالم شدید! متوجه منظورم شدید دیگه؟؟

    در پاسخ به: hypnotism #5993
    elhami
    کاربر

    اووووووووه!

    کی میره این همه راهو؟!خیلی زیاده این همه توانایی واسه یه آدم!!!! چقدر سخت!! saddevil

    ولی قشنگی و شیرینیش به همین چیزاشه!smiley

    در پاسخ به: علت درس نخوندن دانشجویان کشف شد!!! #7947
    elhami
    کاربر

    چقدر آشناست!!! فکر کنم قبلا تو تاپیک طنز نوشته بودمش!!!frownsmiley

     

    در پاسخ به: ♦تک بیتی و دو بیتی های . . . . #7552
    elhami
    کاربر

    با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج                            آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج!!!!

    در پاسخ به: مشاعره #5719
    elhami
    کاربر

    نیازارم زخود هرگز دلی را                                 که می ترسم در او جای تو باشد…

    در پاسخ به: ♦تک بیتی و دو بیتی های . . . . #7548
    elhami
    کاربر

    سردم شده است و از درون می سوزم                             حالا شده کار هر شب و هر روزم

    تو شعر مرا بپوش سرما نخوری                                    من دکمه ی این قافیه را می دوزم……… 

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 711)