› انجمن ها › اخلاق در پزشکی › اتانازی
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
می 1, 2011 در 1:36 ب.ظ #4085
aminima
مشارکت کنندهاینکه یک فردی داره از بیماری لاعلاجی رنج میبره، و درخواست میکنه که اون رو بکشیم تا راحت بشه، شما چه کار میکنید؟
فکر کنید یک نفر کوادری پلژی داره. (فلج چهار اندام). بنابراین هیچ کاری از دستش بر نمیاد. این فرد داره زجر میکشه. هم روحی هم جسمی. خودش اگه میتونست خودش رو میکشت، حالا نمیتونه و از پزشکش میخواد. واکنش شما؟
فرض کنید طرف سرطان داره و حد اکثر تا سه ماه دیگه زنده است. وضعیتش هم وخیمه. از شما میخواد اون رو راحت کنید. چه کار میکنید؟ شما هم میدونید این فرد درمان نخواهد شد و زنده موندنش حد اقل باعث هزینه های اضافی درمانی هم برای خانوادش و هم بیمارستان خواهد شد.
خیلی ها موافق هستند و خیلی ها مخالف. نظر شما چیه؟
-صفحه ویکی پدیا درمورد اتانازی-
می 1, 2011 در 3:52 ب.ظ #8379zahra68n
کاربرghat'an mokhalef. in ma nistim ke zendegi ya marge kasi ro taein mikonim
می 1, 2011 در 4:07 ب.ظ #8380aghaali
کاربرهیچ گاه هیچ کسی نمی تونه مرگ یا زندگی یه نفر رو پیش بینی کنه که آیا این فرد چند ماه دیگه زنده می مونه یا نه.
من کیسی رو داشتم که تومور مغزی داشت بهش گفته بودن حداکثر سه ماه دیگه زنده می مونه اگر هم عمل بشه 50٪ احتمال داره از زیر عمل بیرون نیاد. به خاطر همین عمل نشد و الان حدود 10 سال هست که فرد داره زندگی می کنه؟؟
یا موارد دیگه. مریضی الان دارم که بدلیل نارسایی کلیه پیوند شد بعد از پیوند دچاز TB منتشر شد که با درمان خوب شده و بعد بدلیل تومور رحم هیسترکتومی شد. هر بار که این مشکلات پیش اومده بوده پزشک ها گفته بودند که وضعیت بیمار خوب نیست و همراهان بیمار را از احتمال مرگ می ترسوند. ولی الان با حال عمومی خوب داره زندگی می کنه.
می 1, 2011 در 5:00 ب.ظ #8381elhami
کاربراز این ستون به اون ستون فرجه! حالا کی گفته هرچی این دکترا میگن درست در میاد، شاید تا اون 3 ماه دیگه یه اتفاقی افتاد، شاید درمان جدیدی واسش پیدا شد حالا تازه اگه عوامل معنوی و تاثیر دعا و… رو در نظر نگیریم!
اینام بیکارن میشینن سر چیزی که عملا تکلیفش معلومه بحث میکنن! یه بار تو یکی از همایشایی که تو قم با عنوان اخلاق پزشکی برگزار شده بود شرکت کردم، تو همایش خیلی سر این موضوع بحث شد حتی یه کارگاهم مختص همین قضیه بود که توش شرکت کردم، کلا هرکی حرف اون یکیو نقض میکرد و در نهایت هم بدون اینکه به جایی برسن بحثو خاتمه میدادن! یعنی دو روز تمام وقت با ارزش یه دانشجوی پزشکیو سر هیچی هدر دادن حالا خودشون هیچی!
خانمی رو میشناسم که وقتی بچش چند ماهه بود فهمیدن سرطان داره و گفته بودن نهایتا یکی دو سال دیگه بیشتر زنده نیست، الان بچه اون آدم 18 سالشه و مادره کاملا سرحال و پر انرژی تو فکر فرستادنش به خونه ی بخته!
اینا هست ولی واقعا شرایط سختیه که یه مریضو ببینی که انقدر داره زنجر میکشه که ازت میخواد خلاصش کنی و اون موقع، تو جوش که باشی ممکنه واقعا گیر کنی که باید چکار کنی هرچند که میدونی کار درست چیه؟! به نظرم به جای اینکه به این فکر کنیم باید به این خواسته مریض پاسخ مثبت بدیم یا منفی باید دنبال راه حلی باشیم واسه اینکه کار به جایی نرسه که مریض دلش بخواد زودتر بمیره! اصلا اگه به جای وقت گذاشتن سر این چیزا میرفتن پای تحقیق و پژوهش درباره روش های درمانی موثرتر وقت میذاشتن شاید مشکل خیلی از این آدما حل شده بود!
می 2, 2011 در 9:46 ق.ظ #8382aminima
مشارکت کنندهشما چرا این قدر محکم میگی تکلیف این قضیه معلومه؟!! اصلا هم معلوم نیست!
چرا فقط به سرطان توجه کردید؟! اون کسی که مثلا کوادری پلژی داره چی؟ اون آیا درمانی براش هست یا کشف خواهد شد؟! تازه تا بیاد این درمان کشف شده فرضا، این مریض زندگیش زهرمار نمیشه؟
یا پیرمردی رو در نظر بگیرید که واقعا در آستانه ی مرگه و هم داره زجر میکشه و هم دیگران رو اذیت میکنه. هم فکری و هم روحی. و از شما میخواد آقا جان من که دیگه کاری ندارم توی این دنیا، این طور مریض هم که هستم، خب راحتم کنید! شما این کار رو براش نمی کنی؟ یا برای همون مثال پارگراف قبلی؟
ببینید یک نفر ممکنه در طول زندگیش تعداد زیادی بیماری بگیره و از زندگیش خسته بشه، مثل مثال دکتر محمد. یا یک نفر افسردگی شدید داشته باشه. یا کلا بیماری اعصاب و روانی داشته باشه که هم خودش و هم دیگران از دستش خسته شده باشند و این ها بخوان که بکشیم اون ها رو. در این مورد نمیتونیم بکشیم، چون ممکنه درمان بشن. یا اصلا درمان هم نشن میتونن زندگی کنن و از فرصتشون استفاده کنن. فرمایش شما درسته. اما در موردی که دیگه واقعا هیچ چاره ای وجود نداشته باشه چی؟ در موردی که طرف واقعا نمیتونه به اون شکل زندگی کنه. و زندگی در اون حالت براش عذابه تا لذت بردن از زندگی…
می 2, 2011 در 12:35 ب.ظ #8383elhami
کاربرمگه من قاتلم برادر من؟؟؟؟!!!!!
من پزشکی میخونم که جون آدما رو نجات بدم بای نحو کان!!!!! قرار نیست بشم قاتل جونشون!
نمیدونم، واسه من که تکلیف مشخصه! به اعتقاد من هر اتفاقی حکمتی داره یا بهتره بگم علتی که شاید بنا به اون علت یا حکمت اون اتفاق به صلاح اون آدم باشه حتی اگه ظاهرش اینطور نباشه!
من فکر میکنم این مدل بحث ها وقتی مطرح میشه که یادمون میره خدایی هم وجود داره که باید بعدا جوابشو بدیم که چرا و چطور خودمونو راضی به کشتن یه آدم کردیم، (البته منظورم به شما نیستا، بد برداشت نکنید، دارم کلی صحبت میکنم!)آدمی که شاید اصلا کشف درمان جدید هیچی، شاید به خواست خدا شفا پیدا میکرد، از این اتفاقا کم نیفتاده که نشه باورش کرد، اصلا شاید این آدم اگه دو روز بیشتر عمر کنه یه اتفاق مهم تو زندگیش بیفته که اصلا این دنیاش هیچی، آخرتشو به شدت متاثر کنه و نجاتش بده! شایدم هیچ اتفاق مثبتی نیفته و وضعش بدتر هم بشه و با کلی رنج و عذاب بالاخره بمیره اما مسئله اینجاست، شما مطمئنی از چند ساعت بعد این آدم؟! مطمئنی این کار شما حتما کمک به اون آدمه؟ حواستون باشه که شما از همه چی خبر ندارید! دارید ظاهرو می بینید!
نمیدونم شایدم دارم اشتباه میکنم، شاید اینایی که میگم اصلا مهم نباشه اما حداقل فعلا که اعتقادم اینه! من یکی عمرا زیر بار سنگین این مسئولیت خطرناک نمیرم! آقا اصلا میخواد بمیره؟خب بمیره،کلی راه هست واسه خودکشی، بدون اینکه کسی چیزی بفهمه، خودشو بکشه و همه رو خلاص کنه!
می 4, 2011 در 6:56 ب.ظ #8384emerson
کاربرمن با اتانازی شدیدا مخالفم!!!
به قول دکتر الهام ما وقتی به اتانازی فکر میکنیم که خدا رو فراموش کنیم! کی گفته مرگ راحتیه؟! میشه جواب بدید؟ کی میگی اگه ازین دنیا بره دیگه به راحتی میرسه؟ شاید شما کمک میکنید که به حال بدتر برسه با فراهم آوردن شرایط مرگش! تحمل درد و رنج این دنیا به مراتب از عذاب اون دنیا راحت تره! یکی از علما در آخرای زندگیش بیماری بسیار سختی گرفت و زجر فراوانی رو از نظر اطرافیانش متحمل شد وقتی دلیل این اتفاق رو جویا شدند همراهانش ، بهشون گفت خداوند میخواهد پاک و خالص به نزد خداوند در عالم دیگر برسم!
ما چه کاره ایم که بخوایم مرگ کسی رو نزدیک کنیم؟ وای بر من که بخوام تو مرگ کسی دخالت کنم و به قولی بخوام کمکش کنم که راحت بشه!!!
ما مسئول نتیجه نیستیم ما تلاشمونو میکنیم هر آنچه که صلاح باشه اون اتفاق خواهد افتاد! طرف کوادری پلژیم حتی اگه داشته باشه هنوز زبونش که کار میکنه شاید بتونه با اون به دیگران کمک کنه! ما این جسم نیستیم ما خیلی خیلی خیلی بالاتر از این تن خاکی هستیم، مشکل از جایی شروع میشه که خود رو محدود به این دنیا و ظواهرش میکنیم! شاید این حرف خیلی شعار مانند باشه اما واقعیت داره….
می 4, 2011 در 7:12 ب.ظ #8385aminima
مشارکت کنندهاوه اوه! شدیدا مخالفی؟!
آقا همه که اون قدر کامل نیستند مثل شما فکر کنند؟ اصلا شاید طرف بی دین باشه. شاید سطحی نگر باشه، شاید هر چی باشه که زندگی مادیش براش مهم باشه. مگه پزشک نباید بین بیماران فرق نگذاره؟ به پزشک چه ربطی داره که یک نفر چه عقیده و مذهب و گرایشی داره؟ مریضت داره بهت میگه من دارم زجر میکشم، نمیخوام با زجر کشیدن این زندگی رو ادامه بدم. مریضت اینو میگه. با این حال شما سعی میکنی قانعش کنی، اما اون بنا به دلایل اعتقادی خودش قانع نمی شه. شما میگی زندگی پس از مرگ تا ابد زجر آور میشه هاِ، مریض میگه آقا دلت خوشه؟ زندگی پس از مرگ؟!! من دارم الان زجر میکشم…
پس شما مخالف این عقیده ی مریض هستی…. اما بیا از روبرو به مریض نگاه کنیم (!) سعی میکنیم قانعش کنیم، اما اگه نشد، و شما ببینی که مریض هیچ رقمه اون دنیا رو نمی بینه، و داره اینجا زجر میکشه، به درخواست خودش راحتش نمی کنی؟ دارم میگم به درخواست خودش، و نه به تصمیم ما. به هر حال اون که اسب نیست ما ببینیم داره زجر میکشه خلاصش کنیم. انسانه، و یک انسان داره میگه آقا من دارم زجر میکشم خلاصم کن. نمیکنی؟
می 4, 2011 در 7:23 ب.ظ #8386elhami
کاربرمن حرفم اینه دکتر، من میگم مریض هر اعتقادی هم که داشته باشه به من و اعتقادم ربطی نداره، من اعتقاد خودمو دارم، باور دارم که اون دنیا قراره بابت کارام بازخواست شم، اینکه هر عملی که انجام میدم نتیجه و اثرشو تو هر دو دنیا میبینم پس بنا به اعتقاد و وظیفه ی خودم عمل میکنم، تو وظایف من به عنوان یک پزشک قتل آدما تعریف نشده!
می 4, 2011 در 8:59 ب.ظ #8387emerson
کاربرمن به اعتقاد مریض چکار دارم؟! آخرش باید من ترتیبشو بدم! من با کار خودم کار دارم نه فکر اون مریض! اون مریض حالیش نیست ! شاید درد فکر درست رو ازش گرفته من که نباید هرچی اون گفت انجام بدم! تلاشمو در راه کمک بهش انجام میدم اما نه واسه مرگش!!!
می 4, 2011 در 9:17 ب.ظ #8388farzane
کاربرمن هم کاملا با این قضیه به اصطلاح راحت کردن مرض شدیدا مخاافم و هرگز همچین کاری نمیکنم!!!
و تمام حرف های دکتر الهام و دکتر امیرحسین رو تایید میکنم
می 4, 2011 در 11:41 ب.ظ #8389soheil
کاربرمنم مخالفم. گذشته از بحث امید و اعتقاد به خدا و این مسائل به نظرم اگر اتانازی رایج و قانونی بشه به قداست پزشکی لطمه می خوره. وقتی یه پزشکی این کارو می کنه در سطح جامعه چه فیدبکی داره؟ مردم می گن بابا این دکترا قاتلن وقتی علمشون به چیزی نمیرسه راحت مردم رو می کشن. این تفکر باعث بی اعتمادی مردم و بیماران به پزشکان می شه و نتیجش میشه چی؟ میشه قتل استادان دانشگاه توسط همراه بیمار. میشه سرپیچی مریض از دستور پزشک و خیلی چیزای دیگه…
می 5, 2011 در 6:34 ق.ظ #8390aminima
مشارکت کنندهاحسنت.
می 10, 2011 در 5:09 ق.ظ #8391atefe314
کاربرخواستم چیزی بنویسم تا شاید اگر کسی قانع نشده باشه ،قانع بشه اما همگی خیلی قاطعانه صحبت کردید و مطمئنم دیگه نیاز به مثال زدن من نیست. واقعا احسنت وصد آفرین به پزشکان غیوری چون شما
می 12, 2011 در 4:59 ب.ظ #8392avin314
کاربرمنم مطمئنم که نه تنها ما که تمام بچه هایی که به معنای واقعی پزشکن مخالف این قضیه ان.خیلی لذ ت بخشه این حس مشترک.
منم معتقدم کار پزشک زندگی بخشیدنه و نه هیچ چیز دیگه.اینکه مرگ یا حتی بهبود بیمار چه موقع باشه رو ما تعیین نمی کنیم.و این اصلا به اعتقادات مذ هبی برنمی گرده بلکه به نفس پزشکی برمیگرده
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.