› انجمن ها › طنز و سرگرمی › عشق و علم شیمی!!!
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
آوریل 2, 2011 در 7:32 ب.ظ #4032
elhami
کاربرتحلیلی بر عشق از دیدگاه علم شیمی
عشق نیز مانند تمام چیزهای دیگر این جهان بدون دست کم مقداری شیمی و فیزیک نمیتواند وجود داشته باشد. همانطور که یک بار دانشمندی با بد گمانی گفته بود، پیکان های کیوپید، خدای عشق، چنانچه ابتدا به ماده شیمیایی با نام غیررومانتیک و نه چندان خیال انگیز فنیل اتیل آمین آغشته نمی شد، هرگز موثر واقع نمی شد. بدون اکسی توسین نیز واکنش های بدن انسان هرگز به خلق تراژدی هایی همچون رمئو وژولیت نمی انجامید.
.
– فنیل اتیل آمین ( مولکول عشق )
البته هورمون های استروئیدی نظیر استروژن ( estrogen ) و تستوسترون ( testosterone ) در رانه جنسی نقشی حیاتی ایفا می کنند و بدون آنها شاید هرگز وارد قلمرو پرخطر عشق واقعی نمی شدیم. اما مشهورترین ماده شیمیایی مربوط به عشق همان فنیل اتیل آمین ( phenylethylamine ) یا PEA است، نوعی آمین که به طور طبیعی در مغز تولید می شود. PEA یک آمفتامین طبیعی، شبیه داروهای موجود در بازار است و میتواند موجب تحریکات مشابهی شود. این همان ماده ای است که احساساتی همچون پرواز کردن در آسمان و بر فراز جهان بودن ناشی از کشش به سوی معشوق را در شما پدید می آورد و همان که انرژی لازم برای بیدار ماندن تا صبح و مغازله های تلفنی را تامین می کند. این ماده که در اصطلاح مولکول عشق نیز نامیده می شود در نتیجه یک سری اعمال ساده فریبنده همچون تلاقی دو نگاه یا تماس دو دست از مغز ترشح می شود. هیجانات سرگیجه آور، ضربان تند قلب و نفس زدن های بریده بریده و همه اینها متاسفانه چیزی جز نشانه های بالینی مصرف بیش از حد این ماده شیمیایی در بدن فرد عاشق نیستند.
– نور اپی نفرین ( عامل تمرکز روی معشوق )
ممکن است کسانی به این مولکول عشق معتاد شوند. آنها به مقادیر زیاد مواد آمفتامین مانند دوپامین، نور اپی نفرین ( norepinephrine ) و فنیل اتیل آمین نیاز دارند. از آنجا که بدن نسبت به این مواد شیمایی مقاومت پیدا می کند، برای رسیدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف این افراد رفته رفته افزایش پیدا می کند. از این رو برای برآوردن نیاز خود ناگزیر ند روابطشان را مداوم تجدید کنند. از انجام بعضی فعالیت های پرتنش نظیر سقوط آزاد از هواپیما پیش از بازکردن چتر نجات یا با خوردن شکلات نیز می توان مقداری PEA دریافت کرد. شاید به همین دلیل باشد که شکلات هدیه مناسبی برای روز والنتایان ( روز عشاق ) به شمار می آید. یکی از موادی که همراه PEA آزاد میشود ماده شیمیایی عصبی دوپامین ( dopamine ) است. پژوهشی که چندی پیش در دانشگاه ایموری انجام شد نشان می دهد که ول های ماده ( نوعی جونده کوچک ) در پاسخ به ازاد شدن دوپامین در مغزشان جفت خویش را انتخاب می کنند. وقتی در حضور یک ول نر به آنها دوپامین تزریق می شود، بعدا در میان جمعی از نرها فقط اورا انتخاب خواهد کر
– دوپامین ( آتش افروز عشق و عامل شیفتگی )
جدیدترین کشف، آرایش مولکول ها دراین ترکیب شیمیایی است و این تمام جهان را هیجان زده کرده زیرا اکنون همچون جادوگران زمان قدیم، ما هم میتوانیم معجون عشق بسازیم. به عبارت دیگر انسان اکنون در ابتدای راه جداسازی این ترکیب شیمیایی و ساخت داروهایی است که میتواند موجب این واکنش ها درما شوند. یعنی دارو را مصرف میکنید و بعد عاشق اولین کسی می شوید که می بینید. تصور کنید جهان با چه افتضاحی روبه رو خواهد شد. اما داشمندان می گویند در حال حاضر از این کشف میتوان در تنظیم بعضی واکنش های شیمیایی دیگر یا درمان بیماری ها یا پژوهش های سودمند تر دیگر استفاده کرد. با این همه چه چیزی سودمندتر از آنکه بتوانید با خوردن یک دارو کسی که دوستش دارید را عاشق خود کنید ؟ اما در حال حاضر پژوهش هایی که روی مولکول فنیل اتیل آمین صورت می گیرد، می تواند در ازمون مواد شیمیی وابسته به بیماری های ذهنی از جمله بیماری پارکینسون فوق العالده موثر باشد.
.
.
آنچه در باره عشق می دانیم هنوز عمدتا خارج از کنترل ماست. برای مثال شیفتگی ظاهرا نخستین مرحله عاشق شدن است، کششی اجتناب ناپذیر به سوی معشوق. این جذبه موجب ترشح انفجاری مواد شیمیایی عصبی بسیار شبیه به آدرنالین می شود. با کمک فنیل اتیل آمین ( که سرعت جران تبادل اطلاعات میان سلولها را افزایش می دهد )، دوپامین ( که ما را برافروخته می سازد و باعث میشود در نتیجه گرمای محبت احساس خوبی داشته باشیم ) و نور اپی نفرین ( که موجب تولید ادرنالین می شود )، کاری می کند که جهان به کام ما باشد، چشم هایمان آکنده از برق عشق شود و قلبمان تندتر بتپد. پس از آن تمام هستی ما وابسته به دیدار یار است، همان که در حضورش تمام این واکنش ها در بدن ما به راه می افتد و هرچه اعتیاد ما به این مواد شیمیایی قوی تر می شود، کشش ما بسوی او نیز شدیدتر می شود. در این مرحله مرتکب اشتباهات احمقانه بسیار می شویم. داستان های عشقی پر از این اشتباهات است. در واقع آنچه شیفتگی می نامیم تمام آن کارهایی است که این سه ماده شیمیایی با ما می کنند. احساس می کنیم سرشار از انرژی هستیم، روی ابرها سیر می کنیم و میتوانیم بدون خستگی ساعت ها حرف بزنیم.
به گفته فیشر (H.Fisher )، انسان شناس دانشگاه راتجرز و معروف ترین پژوهشگر عشق زمان ما، دوپامین و نوراپی نفرین ( که ساختاری بسیار مشابه آدرنالین دارد ) روی هم رفته موجب شادی، انرژی زیاد، بی خوابی، اشتیاق، بی اشتهایی و تمرکز می شوند. او می گوید « وقتی شرایط خاص فراهم شود، بدن انسان معجونی از شور عشق تولید می کند و … مردان آسان تر از زنان این کار را می کنند و این به خاطر طبیعت دیداری تر آنها است. »
مقادیر زیاد دوپامین به ترشح نور اپی نفرین بیشتر می انجامد که تمرکز، حافظه کوتاه مدت، بیش فعالی، بیخوابی و رفتار جهت دار را تقویت می کند. به عبارت دیگر دو طرف در این مرحله از عشق، به شدت روی رابطه خویش تمرکز دارند و به اغلب چیزهای دیگر توجهی نمی کنند. تبیین محتمل دیگر برای این تمرکز شدید و نگاه دلخواه که در مرحله جذبه دیده می شود، توسط پژوهشگران یونیورستی کالج لندن ارائه شده است. آنها کشف کرده اند که افراد عاشق، سرتونین ( cerotonin ) کمتری دارند و دیگر اینکه مدارهای عصبی مرتبط با ارزیابی دیگران در آنها سرکوب شده است. این مقدار اندک سرتونین همان چیزی است که در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی دیده می شود و این احتمالا تبیین می کند که چرا عاشق در باره معشوق خویش این همه وسواس فکری دارد.
– سرتونین ( در افراد عاشق کم می شود تا ایراد های معشوق را نبینید ! )
.
دوپامین به نوبه خود تولید اکسی توسین ( oxytocin ) را تحریک میکند که گاهی « ماده شیمیایی آغوش » نامیده می شود. اکسی توسین بیش از همه به نقشی که در ایجاد انقباض حین زایمان و کمک به شیردهی نوزاد دارد شناخته می شود. دانشمندان اکنون بر این باورند که هر دوجنس هنگام آغوش و نوازش این هورمون پرورشی را ترشح می کنند و میزان آن در زمان ارگاسم ( اوج لذت جنسی ) به اوج می رسد. اکسی توسین نیاز به در آغوش گرفتن را در عشاق بوجود می آورد و سبب می شود که تماس نزدیک با جفت افزایش یابد. به گفته پژوهشگران دانشگاه کالیفرونیا در سان فرانسیسکو، هورمون اکسی توسین « در ارتباط با توانیی حفظ روابط سالم بین اشخاص و مرز بندی های روان شناختی سالم با افراد دیگر است. » وقتی در هنگام ارگاسم ترشح می شود، به تدریج یک پیوند عاطفی ایجاد می کند. هرچه رابطه جنسی بیشتر شود، این پیوند هم قوی تر می شود.
– اکسی توسین ( هورمون آغوش برای تحکیم پیوند )
به این ترتیب دو طرف به هم عادت می کنند. به همین دلیل است که جدا شدن این قدر کار دشواری است. حتی وقتی واقعا دیگر علاقه ای به طرف مقابل ندارید و میدانید که باید اورا ترک کنید، اغلب احساس می کنید که « نمیتوانید ». چرا؟ زیرا به او اعتیاد شیمیایی پیدا کرده اید. ترک اکسی توسین وقتی که شما را به فرد نامناسبی قلاب کرده باشد، میتواند حتی از ترک هروئین هم دشوارتر باشد. در واقع مسکن اکسی کانتین ( oxycontin ) که ساختاری مشابه اکسی توسین دارد، یکی از اعتیاد آور ترین داروها به شمار می آید.
.
.
نحوه انتقال سرتونین از پیامبر های عصبی به سلول هدف در محل سیناپس ( در افراد عاشق با ترشح دوپامین این مسیر دچار اختلال می شود تا فرد عاشق، عیوب معشوقش را نبیند ! )
در دنیای پیام های شیمیایی، انسان به لحاظ علمی یک گونه تک همسر( monogamus ) به شمار نمی آید؛ ما در میان آن ۳ درصد از گونه هایی که تک همسراند جایی نداریم. گونه هایی که تا آخر با همسرشان می مانند معمولا دارای مقدار زیادی از یک ماده شیمیایی دیگر به نام وازوپرسین ( vasopressin ) هستند که در اصطلاح هورمون تک همسری نامیده می شود. در آزمایش هایی که در آنها این هورمون به مردان تزریق شده تمام شواهد مورد نیاز به دست آمده است. جدا کردن مردان پیش از آمیزش نشان داد که پیش از آمیزش نسبت به تمام زنان بی تفاوت بودند. در حالی که ۲۴ ساعت پس از آن ورق بر می گردد و حسادت های شوهرانه نیز آغاز می شود.
– وازوپروسین ( هورمون تک همسری برای تعهد در عشق )
به این ترتیب وازوپروسین که درواقع یک هورمون ضد ادارای است، با تشکیل رابطه تک همسری بلند مدت در ارتباط است. دکتر فیشر معتقد است که اکسی توسین و وازوپروسین با مسیرهای دوپامین و نور اپی نفرین در مغز تداخل می کنند. شاید به همین دلیل باشد که با افزایش دلبستگی عشق شور انگیز کمرنگ می شود.
دانشمندان می گویند که پس از دوره معینی که بین یک سال و نیم تا چهار سال طول می کشد، بدن فرد به محرک های عشقی عادت می کند. پس از ایجا مقاومت در برابر مواد انگیزاننده ای همچون PEA، عشق شورانگیز به سردی می گراید و تبدیل به چیزی می شود که هلن فیشر در کتاب « آناتومی عشق » دلبستگی می نامد. در این مرحله مغز شما شروع به تولید اندورفین ( Endorphin ) می کند. این افیون مغز بیشتر شبیه مورفین هستند تا آمفتامین و بیشتر مخدر هستند تا محرک. فیشر می گوید: « برخلاف PEA، اندورفین ها ذهن را ساکت می کنند و به تدریج می کشند.» از این رو آنچه گاهی « اضطراب جدایی » نامیده می شود در عمل ممکن است نوعی کنار گذاشتن مخدر باشد.
نرخ طلاق در سالهای چهارم ازدواج به اوج خود می رسد. در این زمان شالوده هایی شیمیایی عشق شورانگیز فرو می ریزد. شاید نام فیلم کلاسیک مریلین مونرو، « خارش هفت ساله » را باید « خارش چهارساله » می گذاشتند. ناگهان ایرداهای همسرتان را می بینید. تعجب میکنید که چرا عوض شده است. در واقع همسر شما احتمالا به هیچ وجه تغییر نکرده است؛ موضوع فقط این است که اکنون می توانید اورا بی پرده ببینید نه از پشت شیشه رنگی هورمون ها. در این مرحله رابطه یا آنقدر قوی است که ادامه یابد یا به همین جا ختم می شود. برای مثال اندورفین ها هنوز می توانند به فرد احساس خوشبختی و امنیت بدهند. علاوه بر این اکسی توسین نیز هنوز در هنگام رابطه جنسی آزاد می شود و احساس رضایت و تعلق ایجاد میکند. وازوپروسین نیز به کمکتان می آید و همچنان در ایجاد وابستگی نقش بازی می کند. غم ناشی از مرگ همسر نیز کار اندورفین هاست که در شخص اشتیاق با هم بودن به وجود می آورند.
.
در پایان باید گفت که حتی دانشمندان سرسخت نیز می پذیرند که شیمی همه چیز نیست. فرهنگ، شرایط، شخصیت و دها متغییر دیگر کمک می کنند تصمیم بگیریم به چه کسی توجه کنیم و در چه زمانی بی تفاوت بمانیم. پس تلاش نکنید که احساس عاشقانه را در زیر زمین آزمایشگاه شیمی خلق کنید، بلکه تمام تلاشتان را بکنید تا از فرصتی که زندگی به شما می دهد به بهترین شکل استفاده کنید.
خب حالا نظر شما چیه؟
با این مطلب موافقید؟؟؟
آوریل 2, 2011 در 7:35 ب.ظ #8037welcome
کاربریعنی دستتون مرسی!
خیلی جالب بود خیلی
آوریل 2, 2011 در 8:30 ب.ظ #8038emerson
کاربرتشکر
آوریل 2, 2011 در 9:10 ب.ظ #8039elhami
کاربرخواهش میکنم
آوریل 2, 2011 در 9:38 ب.ظ #8040xanax
کاربرصد در صد موافقم
هورمونها و نوروترانسمیترهای کوچولو هستن که بر روی بسیاری از تغییرات رفتاری و ذهنی و عشقی! تاثیر میگذارند.
خیلی از بیماریهای روانپزشکی در حال حاضر ثابت شده که دراثر بهم خوردن تعادلهای شیمیایی در بدن بوجود میاد و بهمین خاطره که سایکوفارماکو پیشرفت وحشتناکی داشته.
آوریل 3, 2011 در 4:38 ق.ظ #8041elhami
کاربرولی من نمیتونم به این راحتیا قبولش کنم به خصوص اینکه میگه با استفاده از اون هورمون خاص میشه فرد رو عاشق دیگری کرد، حتی عاشق کسی غیر از اونی که واقعا عاشقش بوده! متوجه منظورم میشید؟! این خیلی بده! تقدس این احساسو زیر سوال می بره! شاید البته یه جورایی بشه گفت این احساس یعنی عشق هم میتونه دو تا بعد مادی و معنوی داشته باشه مثل همون قلب که تو علم پزشکی کارش خونرسانی به اعضای بدنه که اگه از کار بیفته حیات فرد از دست میره ولی همین قلبو از یه جنبه ی دیگه بهش نگاه میکنن و اسمشو دل میذارن، همون دلی که تنگ میشه، عاشق میشه، میشکنه، میسوزه، می میره و…! یعنی دلتنگی و دلشکستگیم علم میتونه توجیه کنه؟؟ نمیدونم، ولی اینجوریشو دوست ندارم! دوست دارم همونجوری که قبلا تو ذهنم بود این چیزا کاملا روحانی و ماورایی باشه! اینجوری داشتن این احساس ارزشمند تره!
آوریل 3, 2011 در 4:46 ق.ظ #8042elhami
کاربرخب نظر بقیه چیه؟ یعنی همه با این مقاله صد در صد موافقن؟؟؟
آوریل 3, 2011 در 6:12 ق.ظ #8043aminima
مشارکت کنندهخب من با این موافقم، اما با 180 درجه اختلاف!!
این میگه نوروترنسمیترها و هورمون ها هستند که عشق رو می سازند و غیره… ولی من میگم این عشقه که این نوروترنسمیترها و هورمونها رو میسازه!
من بر این باورم که حالات روحی ما، در جسم ما نمود پیدا میکنه. مثلا روح که غمگین میشه، ظاهرش اینه که فلان ماده در بدن بره بالا. من انسان رو اول یک روح می بینم که در یک جسم وجود داره. و حالاتی مثل عشق و خوش حالی و غمگینی و عصبانیت و غیره رو ناشی از این روح می بینم. ولی مثلا گرسنگی، یا تشنگی رو مربوط به جسم میدونم.
نوشته ی بالا خوبه، ولی بر عکسش به نظر من!
آوریل 3, 2011 در 7:50 ق.ظ #8044elhami
کاربرآفرین!
من این نگاهو قبول دارم!
آوریل 3, 2011 در 7:52 ق.ظ #8045xanax
کاربرکماکان صد در صد موافقم.
داستان بیوشیمی در تغییرات حالات روحی و روانی انسانها داره هر روز بیشتر از دیروز پیش میره و چند وقت دیگه فکر کنم واسه عشق هم دارو پیدا کنن پون مکانیسمشو تونستن تا حدود زیادی با واکنشهای شیمیایی روی داده در بدن توضیح بدن(دوپامین-سروتونین-ادرنالین-نورادرنالین-….)
من فکر نکنم عشق بعد معنوی و ماورایی داشته باشه! من میگم میشه با ایجاد همون تغییرات بیوشیمیایی-دقیقا به همون شکلی که در بدن انسان انجام میشن- در بدن فرد رو عاشق کرد حالا عاشق کی و چی نمیدونم!
من فکر میکنم که نوساناتی که در حالات روانی بوجود میاد همه و همه زاییده تغییر در بالانس هورمونی و نوروترانسمیتری هستند که در بدن بوجود میان و در واقع ثانویه به این هستن.
حالا اینکه چرا این تغییرات اولیه هستن و موجب بوجود آمدن حالتهای روانی گوناگون در انسان میشن مثل هزاران بیماری دیگه علتش ناشناخته است نه اینکه علت نداشته باشه یعنی هنوز ذهن بشر نتونسته پیداشون کنه.
تحقیقات در این زمینه ها کماکان ادامه داره!
آوریل 3, 2011 در 9:24 ق.ظ #8047aminima
مشارکت کنندهواکنش های روانی نشونشون میشه این موادی که ساخته و پرداخته میشن.
وقتی ما با دارو بیماری روحی روانی یک نفر رو سعی میکنیم درمان کنیم درواقع عین این میمونه که داریم علائم درمانی میکنیم. درمان اصلی رو باید روی روح طرف انجام داد تا اون علائم (مواد شیمیایی) هم برگردن به حالت طبیعی. بعضی روح ها مریض هستند، باید درمان بشن. که گاهی درمان نمیشن!
آوریل 3, 2011 در 10:56 ق.ظ #8048farzane
کاربردکتر الهام با ابن که این مطلب رو قبلا خونده بودم اما اونقدر برام جالب بود که دوباره از اولین کلمه تا آخربن نقطه اش رو خوندم …. مرسی
من به شخصه بعضی ازنتایج این تحقیقات رو لمس کردم با این وجود 100 درصد هم موافق نیستم…بیش تر بادکتر امین موافقم …اینکه این روابط و عشقه که باعث افزایش و کاهش هورمون های خاصی میشن نه برعکس…..همونطور که خود تحقیق هم اشاره کرده بود… اما با این مخالفم که این دارو هارو به شخصی بدبم و بعد عاشق اولین شخصی میشه که ببینه !! این خیلی زود گذر میتونه باشه که تنها اثر دارو ه شاید فردا این شخص همین احساس رو با یکی دیگه…!!!واصلا قبول ندارم که با دارو بشه عشق رو تزریق کرد …..اینجوری چه توجیهی میشه برای عشق به معبود پبدا کرد ؟؟؟؟ آیا قداست عشق الهی زیر سوال نمیره ؟؟؟؟
نظر بقیه راجع به این تحقیقات وتوجیه عشق الهی چیه ؟؟؟؟؟
آوریل 3, 2011 در 11:56 ق.ظ #8049elhami
کاربرخواهش میکنم خانم دکتر عزیز
خوشحالم که انقدر برات جالب بوده!
ممنون از نظرت دوست گلم!
آوریل 3, 2011 در 8:26 ب.ظ #8050farzane
کاربرخواهش میکنم
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.