سوتی های زندگی!

انجمن ها طنز و سرگرمی سوتی های زندگی!

برچسب ها: , ,

  • این موضوع خالی است.
در حال نمایش 14 نوشته (از کل 14)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #4006
    elhami
    کاربر

    از اسمش معلومه! تو این تاپیک از سوتی ها مون قراره بگیم ، دور هم شاد باشیم!

    حالا قدم اولو کی برمی داره؟ یه آدم شجاع میخوام…

    #7871
    patriot
    کاربر

    سال 87 من از تبریز پزشکی قبول شدم.همونوقت یه تبریزی که پزشکی ارومیه قبول شده بود بهم پیشنهاد جابجایی داد.15 تومن هم نقدا میداد.(البته اگه میخواستم میتونستم تا 20 تومن هم بگیرم)

    قبول نکردم.فکر میکردم تبریز حلوا خیرات میکنن.الان بعد از علوم پایه خودم انتقالی گرفتم ارومیه…سوتی از این بزرگتر؟؟؟…15-20 تومن آب خورد برامcrying

    نامردی نکنید هاااا ..شما هم از سوتی هاتون بگید ..هرچند هرچقدر هم بگید به پای من نمیرسین

    #7872
    ناشناس
    غیرفعال

    وااااااااااااااااااااااااای، این دیگه سوپر سوتی بود، ایول که واسمون نوشتی، جالب بود

    #7874
    patriot
    کاربر

    اره عاطفه خانم..میلیون تومن..اههههه.هر دفعه یادم میفته احساس سوزش میکنم!!!خدا…..

    #7875
    aminima
    مشارکت کننده

    شاید بزرگترین سوتی ای که توی عمرم دادم و تا همین لحظه هم بابتش شرم دارم اینه که یه بار یکی از دخترای کلاس (که اتفاقا اینجا هم عضوه) اومد گفت فلانی لپتاپ من مشکل پیدا کرده. گفتم بیار یه نگاهی بهش بندازیم… تصمیم بر این شد که ویندوز رو عوض کنم. توی دانشگاه بودیم، نشسته بودیم داشتیم هم حرف میزدیم هم کار این لپتاپ رو انجام میدادیم.

    وقتی میخواستم ویندوز و نصب کنم پیام میداد که هیچ هاردی وجود نداره! (توجه: cd ویندوز مال خود لپتاپ نبود.) چند بار روش های مخالف رو تست کردم دیدم جواب نمیده. گفتم خب ببین، اطلاعات هارد رو میریزیم روی هارد اکسترنال من تا یه بک آپی داشته باشیم. و بعد هاردتو از بیخ فرمت میکنیم شاید مشکل برطرف شه. بیش از یک ساعت نشستیم تا چندین گیگابایت اطلاعات منتقل شه روی هارد من. و بعد با نرمافزاری هارد لپتاپ رو از نو فرمت و پارتیشن بندی کردم.

    حالا دوباره تست کردم دیدم ایول، بالاخره هارد شناخته شد! (آره جون خودم!) محض تمیزکاری بیشتر دوباره از توی تنظیماتی که موقع نصب ویندوز میاد هارد رو فرمت و پارتیشن بندی کردم و بعد گام بعدی نصب رو ادامه دادم…

    چند دقیقه طول کشید تا قسمت اول نصب تموم شه. حالا لپتاپ باید ری استارت میشد تا نصب ادامه پیدا کنه. که ری استارت هم شد. بعد از ری استارت باید اتوماتیک پروسه ی نصب ادامه پیدا می کرد… که دیدم ای داد! یعنی چی؟! چرا پیام خطا میده میگه هارد وجود نداره؟!! پس این الان این همه عملیات رو کجا انجام داد؟! مگه روی هارد نبود خب؟!!

    وا……..ی خاک بر سرم…. خاااااااک بر سرم… قلبم وایستاد!!! این هارد اکسترنال خودم بود که دوباره فرمتش کرده بودم و نصب داشت روی اون انجام میشد… و اون هاردی که شناخته شده بود هارد اکسترنال من بووووووود که کابلش رو جدا نکرده بودم از لپتااااااپ….. واااااااای اطلاعات این بنده خدا…. همممممش رفت!!! واااای دویست و پنجاه گیگابایت فیلم های من توی هاردم بود همممممممش رففففت!!! این چه اشتباه احمقانه ای بود من انجام دادم؟!! چرا کابل اینو نکشیدم آخه؟؟؟ من جواب این خانومو چی بدم الان؟!!! الان چه طوری تو چشم های این نگاه کنم؟!! آب شدم که!!

    خلاصه… واقعا شرمنده شدم…  یعنی خودتون تصور کنید چه حالی داشتم… لپتاپ رو بردم خونه، یه CD اورجینال خود مایکرسافت رو امتحان کردم روش، دیدم بعله، دردش همین بود، جناب لپتاپ با CD های رایت شده این مشکل رو داشت که هاردش رو نمیشناخت. اما با CD اورجینال این مشکل وجود نداشت…

    دو سه روز این لپتاپ پیشم بود تا اطلاعات از دست رفته رو recovery کنم، اما تقریبا میشه گفت بی فایده بود… 🙁 کوهی از اطلاعات بدست اومد که هیچ دسته بندی ای نداشتن… و من بسیار بسیار بسیار عرق شرمندگی بر جبین داشتم… این شاید بزرگترین اشتباهی بود که در این زمینه ها کردم…

    #7876
    parastoo
    کاربر

    هر چند این بزرگترین سوتی زندگیم نبود اما محض یه لبخند کوچولو گوشه لباتون مینویسم

    ترم دو بودیم که استاد فیزیو مون برا همه کنفرانس گذاشته بود. منم که عشق کنفرانس تو گروه  عهده دار ارایه مطلب شدم بعداز چند روز که بچه ها زحمت کشیدن و مطلب جمع کردن و پاور پوینت درست کردن خلاصه روز کنفرانس رسید منم با اعتماد به نفس کامل فلشو برداشتمو رفتم پشت تریبون -جالب اینجا بود که من به علت اینکه اون روز امتحان داشتیم اصلا نگاه به اسلایدها نینداخته بودم-خلاصه چشمتون روز بد نبینه در لحظه اول موس به طور غیر منتظره ای به زمین افتاد و من هم سیم موس رو کانه دم موش گرفتم و بالا بردم با وجود اینکه بچه ها سعی میکردن نخندن اما بازم  یه کمی خندشون گرفته بود منم که از همه بیشتر خندم گرفت. پاور پینت ها رو رو صفحه انداختم از اون کلمه اول شروع کردمو از رو اسلایدا خوندم حالا از سوتی های بین کلامی گدشته مطالبی که میگفتم هیچ ربطی به هم نداشت اسلایدارو یکی در میون رد میکردم . همینطور که جسته گریخته مطالب اسلایدارو میخوندم . به جای 2میلیلیتر بر ثانیه خوندم :میلیلیتر بر ثانیه به توان 2اون لحظه بود که کلاس به اصطلاح خودمون منفجر شد و مشخص شد که من یه بارم به اسلایدا نگاه نکرده بودم بدتر از اون پخش شدن بچه ها کف کلاس بود که  از شدت خنده اروم نمیشدن وبدتر از اون هم خنده خود من بود که در اینجور مواقع محاله بند بیاد .از شدت خنده نتونستم به کنفرانس ادامه بدم.و با نگاه سنگین استاد در حالی که اون هم خنده اش گرفته بود راهی جام شدم.

    اما من کلا شعارم اینه که این چیزا سوتی نیست بلکه اتفاق پیش میاد دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    #7877
    parastoo
    کاربر

    اما دکتر فرشید واقعا که…

    #7878
    drneda
    کاربر

    وااااااااااااااااااااای دکتر امیییییییییییییین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! indecisionایشالا دیگه ازین اشتباهای دردناک پیش نیاد

    #7879
    emerson
    کاربر

    کلا شماهام عجب سوتی های دادید ها !!! اینها در حد سوتیهای قرن باید نوشته بشن!!!

    باید فکر کنم تا سوتی این قدری یادم بیاد تا بنویسم!

    لازم به ذکره که جراتتون در گفتن این مطالب بسیار باورناکردنیه!!!

    حقیقتا که باید از شما تشکر کرد…

    #7880
    saharnaz
    کاربر

    آخه دكتر پاك كردن هارد اكسترنال خودت  كه  ديگه نميشه  سوتي

    بيشتر مواظب باش……

     

    #7881
    aminima
    مشارکت کننده

    ما یک استادی داریم، کلا من به شخصیت و روش درس دادنش علاقه ی شدیدی دارم… چون واقعا عجیبه.  یه روز با دوستان دبیرستانی که از دانشگاه ها برگشته بودن و تعطیلات بود رفتیم بیرون. توی ماشین نشسته بودیم، حرف می زدیم از همه جا… ترم های دوم سوم بود… من گفتم: ما یه استادی داریم دیوونست! مثلا راس ساعت مقرر صندلی میذاره پشت در و میشینه و حضور غیاب میکنه. و برای اونهایی که پشت در موندن غیبت میذاره، حتی اگه فقط چند ثانیه دیر کرده باشن. یا ادا اطوار در میاره سر کلاس و … اسمش هم دکتر فلانیه…  بعد یکی از دوستام برگشت بهم گفت: اون دایی مادرمه!

    من اینجوری شدم: laugh البته با شوخی و خنده قضیه رو جمع کردیم. خودش هم میخندید…

    #7882
    emerson
    کاربر

    اولای استاجریمون بود رفتیم اورژانسو ادای دکترارو در آوردیم ، گوشی رو از گردنم ور داشتم رفتم بیمارو معاینه کنم، گوشی رو گذاشتم رو چست مریض ، این ورش اون ورش این نقطه اون نقطه ، جل الخالق، صدایی نمیامد! به دوستم گفتم فلانی بیا که مریض اکسپایر شده صدای تنفسی نداره ولی سینش بالا پایین میشه!!! تو فاز تعجبی عمیق رفته بودم که چجور ممکنه یعنی! یه گفتگوی دورنی تو ذهنم در گرفته بود و میگفتم بابا ترکوندی یه کیس عجیب کشف کردی، دوستم گوشیو گرفت تست کرد گفت این جوری گوش میدادی گفتم آره مگه چشه! گفت حالا گوش بده دیدم به به چه صدایی! گفتم معجزه کردی بیمارو زنده کردی! گفت نه پیچ بل رو به دیافراگم چرخوندمو تغییر دادم !!!

    (نتیجه اخلاقی: وقتی میخواید از گوشی استفاده کنید حتما اول ببینید رو بلشه یا دیافراگم تا سوتی ندید !!! )

    #7883
    aghaali
    کاربر

    زمان استاژری توی بخش جراحی معمولا شب مریض های اورژانسی جراحی می شدند و فردا کار مریض که تموم شده بود باید ما تازه ازشون شرح حال می گرفتم من که از این وضع بدم می اومد معمولا بالای سرمریض نمی رفتم و سر استیشن پرستاری بر اساس پرونده شرح حال می گرفتم.

    مریض آقای 22 ساله ای بود که تو شرح عمل نوشته بود ضربه چاقو به گردن و پاره شدن ورید ژوگولار .

    من تو شرح حال نوشتم آقای 22 ساله مجرد که طی نزاع خیابانی چاقو به گردن وارد شده و فرد دچار خونریزی شدیدی می شود و …. معاینه شکم و قفسه سینه نرمال و کلیه معاینات به جز گردن که نوشتم یه بریدگی به طول 6 سانتی متر در قدام گردن دارد نرمال نوشتم.

    تو جراحی راند قبل از مورنینگ برگزار می شه. سر راند دکتر گفت بریم سر همین مریض که من شرح حال گرفته بودم ولی اینتریش گفت این مریض رو برای مورنینگ آماره کرده به خاطر همین راند نشد.

    سر مورنینگ اینترن اینجوری شرح حال خوند:آقای 22 ساله متعهل که طی نزاع با همسرش با تیغ اقدام به خود زنی می کند که دچار خونریزی گردن می شود و بی هوش توسط همسرش به اورژانس آورده می شود در معاینه قفسه سینه و شکم اسکار های متعدد مربوط به خود زنی های قبلی بیمار مشاهده می شود و ……………..

    #7884
    mehrnaz
    کاربر

    در درمانگاه نفرولوژی، چند تا استاژر با هم داشتیم شرح حال یه مریض رو می گرفتیم. بنده خدا می گفت براش فیستول گذاشتند ولی ما نمی دونستیم فیستول یعنی چی ؟ موقع معاینه یک نبض بسیار پر، با لرزش خفن و خیلی عجیب و غریب کشف کردیم! فکر کردیم چه مشکل قلبی یا … داره که نبضش این جوری می زنه! تازه برای لمس نبض مثل همیشه فشار هم می دادیم و همدیگه رو توصیه می کردیم که نبضش رو بگیر و ببین چه جوریه؟

    موقع ارائه ی مریض به استاد، فهمیدیم که به خاطر همون فیستول بوده و  در واقع لرزش رگ با لمس آرام و یا حتی استتوسکوپ هم قابل شناسایی بود! به علاوه نباید اصلا خیلی فشار به رگ وارد می کردیم…

در حال نمایش 14 نوشته (از کل 14)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.