› انجمن ها › پزشكان بي حد و مرز › هویج یا استیجر؟ مساله این است
- این موضوع خالی است.
-
نویسندهنوشتهها
-
مارس 3, 2011 در 8:48 ق.ظ #3992
aminima
مشارکت کنندهچه کنیم با ورود به استیجری هویج نباشیم؟ و مرتب بهمون نگن آقا یا خانم زیر دست و پا نباش؟!
مارس 4, 2011 در 12:03 ق.ظ #7777emerson
کاربرباید بزرگ و چاق شد!!! بیشتر بخورید تا چاق شید !!! اون وقته که هویج میشه هندونه که نه زیر دست و پا میمونه و نه دیگه نادیده میگیرنش!!!
مارس 4, 2011 در 5:24 ق.ظ #7778aminima
مشارکت کنندهحرف مغز داری زدی. احسنت. ولی جدای از اینکه باید اطلاعات درسیمون کافی باشه، نکته ی خاصی برای رعایت کردن توی بیمارستان وجود داره؟
مارس 6, 2011 در 11:51 ق.ظ #7779aminima
مشارکت کنندهکتاب خلاصه ی انگلیسی واسه مباحث استیجری چی داریم؟ چیزیو میشناسی؟
می 14, 2011 در 4:15 ب.ظ #7780jamal
کاربريه نفر آدم حرفه اي پيدا نميشه بياد نظر بده؟ موضوع مهم و جدي ايه. . . بي خيال هندونه و هويج! . . . اگه يكي باشه( يا چند تا باشن) بياد به ما كمي پند و نصيحت كنه ، ميتونيم چيز كنيم . . . چي ميگن . . . . .آهان . . علاج واقعه قبل از وقوع!!!!!
می 17, 2011 در 10:35 ق.ظ #7781sahar
کاربرمن آدم حرفه ام و ميخوام نصيحت كنم ولي بهمن استيجر ميشم
به اينجا سر بزنيد http://medicaleducation.blogfa.com/post-527.aspx
می 23, 2011 در 12:30 ب.ظ #7782mehrnaz
کاربربله خب ! استاژر موجودی است فضاگیر، مزاحم و بی مصرف و بدون سود و فایده ی مشخص! اینو که دیگه همه می دونن!
ولی شماها این حرفا رو می زنید پس ما چی بگیم؟
تو دانشگاه ما استاژر نباشه خیلیا خوشحال می شن! حتی استاد تو درمانگاه از خداشه استاژر زودتر بره و از شرش راحت شه! چرا ؟ چون تو بیمارستان های ما پره از فلوشیپ و رزیدنت و …! حتی اینترن هامون هم خیلی کاره ای نیستند. ما استاژرها حتی لازم نیست تو پرودنده ی مریض نوت بذاریم!
ولی زیاد علاقه نشون دادن و اکتیو بودن واقعا جواب می ده.
وقتی تو یه بخشی خیلی علاقه نشون می دیم، زیاد میریم تو بخش و درمانگاه و … بالاخره تحویلمون می گیرن! من خودم اینو واقعا تجربه کردم. تو بخشی مثل ریه که تو یه بیمارستان رفرال درجه 3 ( مسیح دانشوری) بودیم ؛ وقتی استاد علاقه و اکتیویته ی زیاد منو دید، دیگه حتی تو راه بین ساختمان ها و بخش ها هم به طور خصوصی یه مبحث رو برام شروع می کرد به گفتن…! البته اونجا کلا بیمارستانش خیلی آموزشی بود.
یا مثلا من یه بار رفتم سر یه راند به زبان انگلیسی تو آی سی یو ( یا سی سی یو!) بیمارستان! اتفاقا یکی از رزیدنت ها وقتی فهمید استاژرم، بهم گفت استاژرا اینجا نمیان! ولی من از رو نرفتم. تازه وقتی اتند محترم ازشون یه سوال پرسید، من درست جواب دادم! ( البته حدس زدما! شانس بود!) از اون به بعد یه روی صحبت اتند با من هم بود!!!
یه نکته ای که مهمه اینه که پیشرفتت رو ببینن! مثلا همون استادمون تو ریه، وقتی می دید که من روز اول هیچی از صدای ریه حالیم نبود، ولی حالا بهتر تشخیص می دم، خب خوشحال می شد.
یه کار خوب برای دانشگاه هایی که فلو و رزیدنت دارن جواب می ده اینه که کسایی رو که اهل آموزش اند پیدا کنید و بچسبید بهشون! خیلی می تونه کمک کننده باشه.
کتاب هم که هند بوک هریسون و آکسفورد خوبه. الان که up to date هم روی موبایل ها هست…
کلا از این نرم افزارهای موبایل ها زیاد استفاده کنید. هم به خودتون کمک می کنه و هم به وجهه تون تو بخش و کلاس ! مثلا وقتی اساتید سوال می پرسن و همه در فکرند، می تونید جواب هایی بدید که حسابی خوششون بیاد! برنامه هایی که تشخیص افتراقی میده، یا توضیحات داروها، حتی دیکشنری و … کمک می کنه خیلی از سوال های سطح پایین رو که ممکنه با مسخره کردن اساتید و رزیدنت ها روبرو بشه حل بشه.
….
می 23, 2011 در 1:48 ب.ظ #7783elhami
کاربرمنم با اکتیو بودن موافقم البته این بیشتر جلو اساتید بهتر جواب میده اما واسه اینکه تک تک آدمای توی بیمارستان و درمانگاه چه اونایی که میشناسنتون چه اونایی که نمیشناسن، اساتید و بچه های ورودی قبل و بعد و همه و همه تحویلتون بگیرن و تازه خوشحالم بشن که تحویلشون میگیرید، باید اعتماد به نفس داشته باشید!
چشمای آدما خیلی چیزارو لو میده و خیلی رو آدما اثر میتونه بذاره، باید اعتماد به نفس از چشماتون بب اره تا هرکی نگاهتون میکنه بفهمه با یه آدم پر و همه چیز دان طرفه! نیازی نیست واقعا همین طور باشه و استاد باشید تا چشماتون اینارو نشون بده بلکه همینکه به دونسته های خودتون اعتماد داشته باشید و با مخالفت یه نفر سر یه موضوعی تو بحث سریع کوتاه نیاید و از عقیدتون دفاع کنید خود به خود این اتفاق میفته! مثال میزنم متوجه منظورم بشید، مثلا من تو مورنینگ قلب داشتم یه مریضو معرفی میکردم سر توضیح ECG بیمار که میخواستم بگم LBBB داره قبلش توضیح دادم که کمپلکس هاشم واید هستن، استاد همونجا استاپ زدن به صحبتای بنده و گفتن که نخیر واید نیست، منم کلی اصرار که اتفاقا واید هست و من مطمئنم چون مطابق تعریف کتابه، تهشم رفتم جلوی میز استاد خودکارشو ازش خواستم و با خودکارش تعداد مربعای کوچیکو واسش شمردم و گفتم استاد، میبینید که وایده! استادم همینجوری چشاش باز مونده بود و گفت من که هرچی میگم شما میگی مرغ یه پا داره، باشه، هرچی شما بگی، وایده!!! از اون به بعد رفتار استاد باهام کاملا تغییر کرد و بیش از پیش به نظراتم احترام میذاشت، هرچند یه کمپلکس واید رو که یه بچه ابتدایم میتونست بگه چون الفبای اولیه ی قلبه، مهم اون اعتماد به نفسه بود! یه بارهمین استاد بهم گفت، خانم دکتر، جذبه تون خیلی تو چشمه، آدمو میترسونه، دیگه جرات مخالفت نداریم! (یکمم تعریف از خود!!!!!)
ولی خب کنار این حرفا، اطلاعات داشتنم خیلی مهمه، چون یه همچین مواقعی اگه اشتباه کرده باشی بدتره، پس باید زیاد بخونی تا کم نیاری! دیگه نکته مهم اینه که کم گوی و گزیده گوی چون در، تا زاندک تو جهان شود پر…زیاد مزه نپرونید، سنگین باشید و با جدیت به سوالات جواب بدید، یه ژست عالمانه ی خوب بگیرید، ژست گرفتنم خوب جواب میده!
تو برخورد با پرستار و بیمار و منشی و امثالهم هم باید اعتدال رو رعایت کنید، یعنی لبخند رو لباتون باشه و محبت از تو چشماتون بباره به خصوص تو برخورد با بیمار، ولی درعین حال تو کارتون جدی باشید و نذارید کسی پاشو از گلیمش درازتر کنه و وظیفه خودشو یادش بره! مثل بعضی از این منشیا که کاراشونو پاس میدن به استاژر یا بعضی از این پرستارا که پرونده از دستت میکشن بیرون یا اگه چیزی میخوای میگن برو خودت از فلان جا بردار، باید یاد بگین که در برابر اونا دانشجو واستاد هردو یکسانن و دانشجو نماینده ی اون استاده و باید بهش احترام بذارن! تفاوت بین استاد و دانشجو فقط بین خود این دو نفره که معنا پیدا میکنه! پس حق و حقوقتون یادتون نره، این دانشگاه و این بیمارستان ها مال شماست، اصلا واسه این تاسیس شدن که شما توش آموزش ببینین، هدف شمایید پس همیشه اولویت با شماست، پس به هیچ کس اجازه ی کم محلی و بی احترامی به شخصیتتونو ندید!
همه ی اینایی که گفتم سر جاش ولی بازم از همه مهم تر بار علمیه، نه فقط زیاد بلکه خوب و کاربردی درس بخونید!
در ضمن، استاژر موجودی مفید و حیاتی در بخش است که اگریک استاد از نعمت وجودش و نکته بینی و دقتش به اوضاع و شرایط بیمار بی بهره باشه شاهد حوادثی چون از دست رفتن بیمارش خواهد بود! خودتونو دست کم نگیرید، شما از هر شخصیت و مقامی تو این رشته بهتر میتونید یه بیمارو منیج کنید فقط باید باور کنید خودتونو!
می 30, 2011 در 6:36 ب.ظ #7784aminima
مشارکت کنندهما فیزیوپات بودیم، توی سمیولوژی میگفتیم بهمون یاد بدید، میگفتن وارد بخش ها که بشید بهتون یاد میدن. حالا استیجر شدیم بلد نیستیم، میگن مگه توی سمیولوژی بهتون نگفتن اینا رو؟!
دیروز استاد داشت شکم حاد جراحی رو درس میداد، یکی یه سوال پرسید، جواب شنید که اینا رو توی جراحی بیشتر بهتون میگن. حالا من مطمئنم وارد جراحی که بشیم میگن مگه اینا رو توی داخلی بهتون نگفتن؟
کلا یک سیستم مزخرف و بی برنامه و بی هدف توی آموزش پزشکی حاکمه. اگه خود آدم یاد بگیره برنده است، وگرنه هیچ گونه آموزشی در کار نیست.
ژوئن 2, 2011 در 12:51 ق.ظ #7785elhami
کاربرآفرین، دقیقا، درستشم همینه، به خودت اگه متکی باشی برنده ای!
به مام از این حرفا میزدن، مام کم ضرر ندیدیم از این چیزا، بیخیال این اساتید بی وجدان و یا شایدم بی سواد(!)، خودتون دست به کار شید تا از این دیرتر نشده، از سال بالایی هاتونم میتونید استفاده کنید، کمکای خوبین این جور مواقع!
موفق باشید…
ژوئن 9, 2011 در 3:53 ب.ظ #7786khikki
کاربرما چون تو بیمارستانمون رزیدنت نداریم میشه گفت 40 تا 50 درصد کارای بخش به عهده ماست ما اینجا کشیک بخش داریم تو مورنینگ باید مریض پرزنت کنیم و اینترن فقط اصلاحات لازم را انجام میده، تو بعضی بخش ها شرح حال و نت روزانه استیجر حتما باید تو پرونده بیمار باشه، کنفرانس های داخل بخش هم با ماست! در کل تو استیچری علاوه بر سواد خوب نباید ساکت هم باشی همیشه باید نظر خودت رو بگی استیجری رو گذاشتن واسه اشتباه کردن! سوادت هم نباید فقط تئوری باشه باید بیشتر عملی باشه! از مریض دیدن تنرس چون چیزایی که رو مریض یاد بگیری هیچ وقت یادت نمیره این به خود من ثابت شده. از سؤال کردن هم نترس! رفتارت هم با سایر پرسنل بخش احترام آمیز توأم با عزت نفس باشه اینجا که خداییش پرسنلش خیلی خوبن همیشه هوامونو دارن خب دیگه فکر کنم همینقدر بسه دستم خسته شد مثانه م هم دیگه داره منفجر میشه!
ژوئن 15, 2011 در 6:51 ب.ظ #7787aminima
مشارکت کنندهبابا دمتون گرم! این خیلی برای شما خوبه. احسنت :ایول … توی مورنینگ کیس مطرح میکنین؟!!! خیییییلی عالیه!!!
ژوئن 17, 2011 در 6:34 ب.ظ #7788xanax
کاربرآقا جون مخلص کلام اینکه سمج باش. مطمئن باش اگه خودت نخوای هیچ کی تو این نابسامانخونه بهت هیچ چی یاد نمیده.
لازمه سمج بودن اینه که اولا علاقه داشته باشی و ثانیا اعتماد بنفس
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.